یه بار عاشق شده بودم رفتم تو اتاق درو رو خودم بستم...
بعد یه ساعت صدام کردن که بیا شام بخور داره سرد میشه !
گفتم من دیگه هیچی نمیخورم ، میخوام بمیــــــــرم .
گفتن : شام ماکارونیه ، ته دیگ سیب زمینی هم داره که دوس داری
... یــَــنــی از ماکارونی بیشتر دوســـش داشتی !؟
لـامصبـــــا نقطـــه ضعـــفِ منـــو پیـــدا کــــرده بـــودن :|
***
یادش به خیر زمانی که راهنمایی بودیم یه دبیر داشتیم هر موقع از دست ما عصبانی میشد میگفت: گوساله ها خجالت بکشید من جای پدرتون هستم!
***
یه بار رفته بودم درمانگاه آمپول بزنم، یه دختره اومد آمپولمو بزنه،معلوم بود خیلی تازه کاره!
همینجوری که سرنگو گرفته بود توی دستش، لرزون لرزون اومد سمت من و گفت:
"بسم الله الرحمن الرحیــــم"
منم که کپ کرده بودم از ترسم گفتم:
"اشهد ان لا اله الا الله"!
هیچی دیگه...
انقدر خندید که نتونست آمپولو بزنه و خدارو شکر یکی دیگه اومد زد ..!
***
یکی از رفقا سوغاتی شورت 40 دلاری واسم آورده!
موندم میخوام برم عروسی، رو شلوار بپوشمش یا زیر!
***
آخه نکبت ها ایران میخواد بمب اتمی بسازه به شامپو چه ربطی داره؟!! شامپو رو چرا تحریم می کنید؟! ایرانیا ینی اگه کچل بشن نمی تونن بمب اتم بسازن ؟!!!
***
لحظه ی قبل از مرگم به بچه هام میگم: ده میلیارد تومن گذاشتم...زیر...زیر...زیر... و همون موقع می میرم !!!
ای حال میده..:D
***
جام جم اذان لس آنجلس پخش میکرد،
بابا بزرگم خونه مون بود،پرسید: اذانه اهوازه؟
گفتم نه بابا! لس آنجلسه!
میگه :همین دیگه! اگه شعور داشتی با اذان شوخی نمیکردی ..!
***
- ۲ نظر
- ۲۵ بهمن ۹۱ ، ۲۱:۰۰