دلداری دادنه عموی من l:
دیشب بابابزرگ و مامان بزرگمو بردیم فرودگاه بدرقه کنیم که برن مکه ، هواپیما تاخیر داشت !
مامان بزرگم نگران بود ، عموم میاد دلداریش بده میگه :
این چیزا عادیه ، تاخیر داره ، نقص فنی پیدا میکنه ، سقوط میکنه ، نگران نباش !
***
امروز از سرکار برگشتم خونه میبینم همه باهام سنگینن
هیشکی تحویلم نمیگیره ، الان فهمیدم دیشب مادرم خواب دیده من بدون
اجازشون ازدواج کردم …
اصن دقت که میکنم خدارو شاکرم رام داده خونه !
***
برای بچه دوستم ادامس موزی خریدم ،
.
.
.
.
.
.
.
.
برگشته میگه : من ادامس تریدنت میخوام !
والا ما بچه بودیم لاستیک میجویدیم بجای ادامس :))))
***
سلامتی مورچه که هر کوفتی پیدا میکنه ،رفیقاشم خبر میکنه....
***
الان مادرم اومده میگه بیا دلستر بخور پسرم ... تعجب کردم میگم دستت درد نکنه ... ! میگه آخه از این تلخاست کسی نمیتونه بخوره ... ! الان دنبال پدر مادر واقعیم میگردم ... !
***
صبح سوار تاکسی بودم بعد راننده تاکسیه با ماشین پشتى دعواش شد ، پیاده شد،گفت:
من اینجا وایسادم و واى خواهم ساد!!
طبق آخرین اخبار رسیده تمامی اساتید ادبیات بصورت دسته جمعی خودکشی کردن
***
- يكشنبه, ۱۵ ارديبهشت ۱۳۹۲، ۰۷:۰۰ ب.ظ