- ۲ نظر
- ۲۳ خرداد ۹۳ ، ۱۲:۰۰
داداشم رفته بود حموم
پسر عمومم خونمون بود
یهو داداشم تو حموم زد زیر خنده هی میخندید
پسر عموم گفت داش چرا امیر داره میخنده؟
گفتم هیچی نیست داره سنگ پا میکشه
من دیوانه ی عزت نفس کسآییم که شماره شون رو. پشت در توالت مینویسن..
موبایلم هر سه روز یه بار صداش در نمیاد
ولی فقط کافیه صندلی عقب یه تاکسی به صورت فشرده بشینم
که نتونم دست تو جیبم کنم، اونوقته که دیگه!
پسورد وایرلسمو ۲روزه عوض کردم کلن محبوبیتمو تو همسایه ها از دست دادم!
یکی یکی سردو سردتر میشن...
امروز یکیشون بلند به اون یکی می گفت :نامرد گدا نذاشت فیلممو کامل دانلود کنم :|
بابام میگه یه شامپوی خوب خارجی واسه (خودت) بخر میخوام برم حموم!!!
به نظرم با چنگال ماست خوردن منطقی تر از اینه که از جات بلند شی بری قاشق بیاری !طرف جرعت نداره باقی پولشو از راننده آژانس بگیره
ولی میاد اینجا میشه منتقد اجتماعی !
یارو میگه:
یک حمومی من بسازم چل سوتون چل پنجره!!
خو احمق حمومی که 40 تا پنجره داره دیگه حموم نیس که!!!!!!
ویترینه ویترین
***
شانس آوردیم همه بیماریها رو خارجی ها کشف میکنن و
اسم خودشونو میذارن روش. وگرنه مثلا بجای پارکینسون
باید میگفتیم مرض کامبیز یا درد حاج مرتضی وبرادران به غیر مجتبی :|
***
تو این زندگی نصف عمرمون به فکر کردن راجع به یکی دیگه گذشت.
نصف دیگشم برای پیدا کردن سر چسب نواری!!!
اصن تلف شدیم رفت پی کارش