میدونید من چرا از بارون خوشم میاد ؟؟؟؟! چون تنها وقتیه که میتونم برم و از پنجره ی خونه تف کنم توی سر مردم !!! و هیچ کسی نفهمه!!!!
***
توی رستوران بین راهی رفتم دستشویی دستمو بشورم،
مسئول دم دستشویی موقع خروج می گه: آقا! 200 تومن می شه.
من: من فقط دستمو شستم...
اون: پس برگرد برو توالت بعد بیا 200 بده!
دستمو کردم جیبم 200 تومن بهش دادم،
میگه: "نه! باید بری دستشویی حتما!"میگم: چرا؟
میگه: من مال حروم از گلوم پایین نمی ره!
:|
***
حالا یه بار دیگه رفتم دستشویی. دم در دربونش گفت: 200 میشه میری ؟؟! گفتم باشه داداش نوکرتم بذار فقط برم !
بعد وقتی برگشتم 250 دادم . گفت 50تومن اضافیه ها ! گفتم اشکال نداره . اون اثری که من گذاشتم وقت 2 روزتو میگیره ! نــــــــوش جونت ... گوشت بشه به تنت !!
***
یه بار دیگه رفتم . طرف گفت 300 تومن . گفتم برا چی ؟ گفت پول دستشویی رفتن دیگه ! گفتم داداش ما چیزی که نخریدیم یا ور نداشتیم که بخوایم پولشو بدیم. تازه یه چیزم باید بهمون بدی ... که یه چیزی هم گذاشتیم ... برو خدا رو شکر کن پولشو ازت نمیگیرم .. برو عمو جون ... بنده خدا هم قانع شد و حرفی نزد ... و من با اقتدار به همراه خـــــــانــــــــدان از دستشویی بیرون اومدیم ...
***
عاغا یه بارم ننه و بابام رفتن مسافرت مام مثلا درس داشتیم نرفتیم :))
هیچی دیگه مامانم زنگید نصیحت کنه میگه پد سگ نری شمعه سماور و فوت کنی خاموش شه بعد شیرشو بپیچونی گاز پخش شه کبریت بزنی خونه منفجر شه بمیری!!
.
.
.
.
عاخه مادرم مگ من چقد کرم درونم فعاله عاخه؟؟
چه تصوری ازم داری؟
اگه گورزیلا بودم یه چیزی....
***
سر شب لپتاپ رو خاموش کردم رفتم نشستم تو پذیرایی در جوار خانواده
5 دقیقه اول خونواده :o
5 دقیقه دوم خونواده :|
1 دقیقه بعد مامانم : لپتاپت سوخته ؟
من : نه
3 دقیقه بعد بابام : اینترنتت شارژش تموم شد ؟
من : نه
اندکی بعد بابام : چی شده حالت خوب نیست؟
من : نه چطور ؟
یذره بعد مامانم : تو چته ؟ چرا سرت تو لپتاپ نیست ؟
من : خب گفتم یکم بیام پیش شما بشینم
بابام : مطمئنی طوری نشده ؟
مامانم : خب بگو چرا اینجوری میکنی آخه ؟
مرد پسرت معتاد شده.....
من : :0
بابام : زد تو گوشم.
هیچی دیگه پا شدم اومدم لپتاپ رو روشن کردم دارم برای شما پست میذارم !!!!
***
پسران عزیز ! دقت کردید هرجایی میریم برای کار میگن کارت پایان خدمت !×! آخه چی میشد که وقتی میخواستیم بریم خدمت هم کارت پایان خدمت میخواستن ...؟؟؟؟
***
ﺗﻮ ﺗﺎﮐﺴﯽ ﻧﺸﺴﺘَﻢ ﯾﻪ ﭼَﻦ ﺩﻗﯿﻘﻪ ﺑﻌﺪِ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺭﺍﻩ ﺍُﻓﺘﺎﺩ ﺣﺪﻭﺩﺍَ ﺩﺍﺷﺘﯿﻢ ﺑﺎ100ﺗﺎ ﻣﯿﺮﻓﺘﯿﻢ، ﯾﻪ ﺩَﻓﻪ ﻓَﻬﻤﯿﺪﻡ ﺩَﺭﻭ ﺧﻮﺏ ﻧﺒﺴﺘَﻢ، ﺩَﺭﻭ ﺑﺎﺯ ﮐَﺮﺩﻡ ﺑَﺴﺘﻢ، ﺭﺍﻧﻨﺪﻩ ﮐﻪ ﯾﻪ ﭘﯿﺮﻣﺮﺩِ ﻋﯿﻨﮑﯽِ ﺧﯿﻠﯽ ﻧﺤﯿﻔﯽ ﺑﻮﺩ، ﺧﯿﻠﯽ ﺁﺭﻭﻡ ﺳَﺮﺷﻮ ﺑﺮﮔﺮﺩﻭﻧﺪ ﻋﻘﺒﻮ ﻧﯿﮕﺎ ﮐﺮﺩ ﺑﺎ ﯾﻪ ﻟَﺤﻦِ ﺧﯿﻠﯽ ملیحی گفت: "ﮐَﺴﯽ ﭘﯿﺎﺩﻩ ﺷُﺪ؟؟" ﯾَﻨﯽ داشتم صندلی رو گاز میگرفتم ا خنده !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
***
این بازیگرای خارجی هستن 50 ساله شونه نگاه می کنی 25 ساله به نظر میان.اون وقت من با 24 سال سن با پسر عموم رفتم دانشگاه ثبت نامش کنم,طرف می گه اومدی آقا زاده رو ثبت نام کنی؟؟؟؟!!!
یعنی کلا برای چند دقیقه از زندگی نا امید شدم.
- ۲ نظر
- ۳۰ خرداد ۹۲ ، ۲۰:۰۰