مجله اینترنتی تـــوفانی

.: مجله اینترنتی تـــوفانی سرگرمی ،عکس و مطالب طنز :.

مجله اینترنتی تـــوفانی

.: مجله اینترنتی تـــوفانی سرگرمی ،عکس و مطالب طنز :.

۵ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «سربازی» ثبت شده است

به نام یگانه هستى بخش

سربازی

استفاده از همه ظرفیت ها در خدمت سربازی

با سلام خدمت همه دوستاى گلم، شمایى که چندوقتى هست  که همه برنامه هاى زندگیتون رو کنسل کردید و همین روزهاست که عازم خدمت سربازى بشید. میدونم که کم و بیش ممکنه که تو دلتون اضطرابى وجود داشته باشه که خوب البته طبیعیه. راستش من هم مثل شما سربازم. یک ماهى هست که دوره ى آموزشیم تو پادگان شهید مدرس کرج تموم شده و الان تو یکى از یگان هاى سپاه مشغول خدمتم. قبل از اینکه بیام خدمت من هم مثل شما یه سرچى تو اینترنت زدم تا ببینم واسه دوره ى دوماه آموزشى چه چیزهایى نیازه که با خودمون بیاریم پادگان و چه چیزهایى هم نیاز نیست. که متأسفانه اطلاعات کم و بیش ناقصى دوستان تو سایت ها و وبلاگ ها گذاشته بودند. واسه همین خواستم فرمایشات و نظرات دوستان رو تکمیل کرده باشم. پس خوبه خوب به اونچه که میگم گوش کنید تا کمتر دچار مشکل و زحمت بشید.

اولین چیز نوع نگاه شماست که باید عوض بشه، همه میگن میرى سربازى مرد میشى، در صورتى که این اصلا لفظ مناسبى نیست. سربازى و بخصوص دوره آموزشى اون محلیه براى بالا بردن سطح توانایى شما و بقول معروف جایى که توش پوستتون کلفت میشه. همین !

شما یاد میگیرید که سحرخیز باشید، یاد میگیری که ورزش جزئى از برنامه زندگیت باشه، یاد میگیرى که امور مربوط به شستشو و نظافت رو خودت انجام بدى، یاد میگیرى تو مواجه با شرایط ناگهانى چه عکس العمل هایى رو باید نشون بدى و خیلى کارهاى دیگه که مهمترینشون بالا بردن آستانه تحملتون تو مواجه با شرایط سخت و داشتن نظم و انظباط  تو کارهاتونه.

دوره ى آموزشى خدمت سربازى بهترین دوره ى زندگى شما خواهد بود و همه عمرتون خاطراتش رو تعریف خواهید کرد. اوج فشارى که به شما وارد میشه ١٠ روز اول خدمتتونه. بعد از اون با روال کار تو محیط نظامى آشنا میشید و کمتر فشار رو حس میکنید.

روز اول به شما وسایل و تجهیزاتى داده میشه که شما نیاز نیست اونها رو از خونه با خودتون بیارید به شرح زیره:

١.لباس خدمت سربازى(٣دست) ٢.کلاه(٢عدد) ٣.جوراب(٦جفت) ٤.شرت(٤عدد) ٥.زیرپیراهن(٣عدد) ٦.واکس(٢قوطى) ٧. برس واکس ٨.فرچه ٩.پودر رخت شویى(٢بسته) ١٠.مسواک(١عدد) ١١.خمیردندان(٢تیوب) ١٢.پتو(٢دخته) ١٣.ملحفه تخت(٢شیت) ١٤.ملحفه بالش(٢شیت) ١٥.اُورکت(همان کاپشن سربازى) ١٦.پوتین(٢جفت) ١٧.لباس خواب ١٨.کمربند ١٩.کیسه سرباز(همون ساک سربازى) ٢٠.حوله(٢عدد) ٢١.شامپو(٢قوطى) ٢٢.دمپایى(١جفت) ٢٣.چفیه ٢٤.قرآن(١جلد) ٢٥.دست کش پشمى(١جفت) ٢٦.کلاه پشمى(١عدد)

و این هم لیست چیزهایى که باید با خودتون بیارید:

١.کپى مدارک شامل صفحات شناسنامه و کارت ملى

٢.اصل برگ اعزام به همراه کپى اون

٣.چسب زخم

٤.چسب نوارى

٥.قیچى کوچک تاشو

٦.مام:حواستون باشه که اسپرى و عطر رو نمیتونید وارد کنید مگر اینکه لا به لاى وسایلتون قایمکى بیاریدش تو

٧.نخ و سوزن

٨.کش بلند و محکم: براى گِتر کردن پاچه شلوار

٩.پول نقد حدود ١٠٠ هزار تومن: یادتون باشه که پولتون رو تو جیب هاى لباس سربازیتون تقسیم کنید

١٠.عابربانک

١١.قفل کوچک : براى قفل کردن کمدتون، حواستون باشه که کلید قفل کمدتون رو تو دو تا جیب مختلف بزارید که اگه یکیشون گم شد یکى دیگه باشه

١٢.ماژیک کوچک سیاه: براى نوشتن کدتون روى وسایلتون که احیاناً گم نشه

١٣.ناخن گیر: ناخن هاتون رو از ته نزنید

١٤.ژیلت: باید تو وسایلتون جاسازى کنید که دژبان درب گیر نده

١٥.اگه اهل مطالعه هستید یکى دوتا کتاب کوچک و اگه اهل خاطره نویسى هستید یه دفترچه با یه خودکار

١٦. کرم مرطوب کننده و ضد آفتاب: بچه ها تو فصول گرم شما بخاطر اینکه ساعت هاى زیادى زیر آفتاب قرار میگیرید پوست بدنتون به شدت خشک میشه و سوخته شدنش رو حس میکنید. بخصوص صورت و دست هاتون. من خودم با وجودى که اردیبهشت اعزامم بود همون روز اول خشکى لب گرفتم و تا ٢ هفته نوک انگشت هام پوست پوست میشد. واسه همین هر روز صبح به صورت و دست هام کرم مرطوب کننده میزدم ١٧.قاشق و چنگال فلزى و یک چاقو پلاستیکى: ظرف غذا بهتون میدن ولى قاشق و چنگال رو باید با خودتون بیارید

١٨.لیوان

١٩.تنقلات انرژى زا(بخصوص توت خشک، خرما خشک، انجیر خشک و نخود و کشمش): بین صبحانه تا نهار و از نهار تا شام، یا سر کلاس هستید یا زیر آفتاب تحت فعالیت فیزیکى قرار دارید که این باعث میشه خیلى سریع گرسنه بشید، من خودم همیشه هر روز صبح یکى از جیب هام رو پر از این تنقلات میکردم و واقعاً هم جواب میده

٢٠.سنجاق قفلى(٢٠عدد): تو آموزشى یه چیز مزخرفى بنام آنکادر کردن تخت وجود داره که باید ملحفه روى تشک تخت خیلى صاف و شق و رق باشه و هیچگونه چین و چروکى نداشته باشه. از این سنجاق ها براى صاف و صوف کردن و به قول معروف آنکادر کردن ملحفه تُشک و روبالشتى استفاده میشه. البته آنکادر شامل مرتب تا کردن پتوها و همچنین نظم ترتیت داخل کمدهاتون هم میشه. بچه ها آنکادرها هرچند روز یکبار توسط فرمانده ها بازدید میشه و اگه احیاناً آنکادر کسى نامرتب باشه، اون شخص تنبیه میشه. سبک ترین تنبیه اینه که بهت نظافتِ علاوه بر سازمان میدن. اگه بازهم تکرار کنى، نظافت بعلاوه درج در پرونده دارى و اگه بازهم تکرار کنى نظافت، درج در پرونده و اضافه خدمت خواهى داشت. پس اگه دوست ندارى سرویس بهداشتى یا سلف غذا رو بشورى یا محوطه گردان یا آسایشگاه رو جارو کنى حواست به آنکادرت باشه. نگران نباشید همون روزهاى اول نحوه ى آنکادر کردن رو بهتون آموزش میدن

٢١.یک بسته دستمال کاغذى

٢٢.یک بسته پنبه: بعضى پوتین ها خیلى خشک هستند و به این زودى ها نرم نمیشن واسه همین ممکنه باعث بشه به پاهاتون فشار بیاد یا زخم بشه یا تاول بزنه. پشت پاى من همون روز اول زخم شد و تاول زد به طورى که درست نمیتونستم راه برم، واسه همین همیشه از داخل جورابم اون جاهایى که پوتین پام رو میزد پنبه میزاشتم؛ پوتین ها مثل کفش هاى معمولى سبک و راحت نیستند، برعکس خیلى خشن هستند واسه همین مى تونید تا زمانى که پوتین هاتون نرم میشه واسه اینکه پاهاتون رو نزنه از پنبه استفاده کنید

٢٣.کارت تلفن: از اونجایى که استفاده از تلفن همراه واسه سربازها ممنوعه و اگه با خودتون موبایل ببرید و بعد شما رو بگیرن، هم درج در پرونده دارى هم اضافه خدمت. حالا اگه موبایلتون دوربین دار باشه پروندتون رو به اتهام جاسوسى میفرستند دادسراى نظامى. پس بیخودى دنبال شر نگردید و با خودتون موبایل نبرید

٢٤.اسکاج کوچک

٢٥.کفى براى پوتین

٢٦.یک بسته کیسه فریزر

٢٧.یک عدد ساک متوسط براى قرار دادن همه اقلامى که عرض کردم.

این هم لیست اقلامى که بهتون میدند و انتهاى دوره باید اونها رو بهشون پس بدى:

١.کوله پشتى ٢.بیلچه ٣.فانسقه ٤.بند حمایل ٥.قمقمه ٦.ماسک ش.م.ر ٧. کیسه پوتین ٨.یَقلَوى(همون ظرف غذا) ٩.کلاه خود ١٠.اسلحه کلاشینکف

اگه احیاناً به این اقلام آسیب وارد کنید یا گمشون کنید خسارتش رو ازتون میگیرند بجز اسلحه که باید خیلى مراقب باشید؛ با آسیب رسوندن یا گم کردن اون بلافاصله شما رو میفرستند دادسراى نظامى.

یه مسأله اى که قطع به یقین تو چند هفته اول باهاش روبه رو میشید، به هم ریختن وضع مزاجتون هستش. بخصوص روزهاى اول بخاطر استرسى که دارید گلاب به روتون دفعات دفعتون کم میشه یا حتى ممکنه تا چند روز دفع نداشته باشید. که ممکنه شما رو دچار مشکل کنه، پس سع کنید یکم میوه با خودتون داشته باشید که شکمتون رو نرم بکنه، بعلاوه اینکه ویتامین بدنتون هم تأمین میشه، اگه هم میوه هاتون تموم شد وقتى واسه مرخصى از پادگان خارج میشید میتونید برید میوه بره خودتون بخرید.

دوستان عزیزم یادتون باشه که همیشه آراسته باشید و هیچوقت اجازه ندید که بابت وضعیت ظاهریتون بهتون تذکر بدند. این آراستگى شامل تمیزى لباس و کلاه و البسه زیر میشه. پوتین هاتون رو هر شب واکس بزنید، جوراب هاتون هم زود به زود بشورید که بو نده. موهاى زائد بدن رو هم اصلاح کنید که راحت تر باشید. هر روز صبح آنکادرتون رو مرتب کنید که بیخودى تنبیه نشید.

همیشه براى هر چیز یه جاى مشخصى در نظر بگیرید تا مدام دنبال وسایلتون نگردید؛ البته روزهاى اول مدام فراموش میکنید که مثلاً فلان وسیله رو کجا گذاشتید که اگه آدم مرتبى باشید زود به شرایط عادت میکنید.

لباس هاى سربازى که ما داشتیم(لباس سپاه) شامل ٨ تا جیب هستش؛ هر جیب رو براى قرار دادن یک یا چند چیز ضرورى در نظر بگیرید.

شب ها قبل از ساعت خاموشى کارهاتون رو انجام بدید چون بعد از اون وقت استراحته و طبیعتأ باید بخوابید. ولى با این حال بعضى بچه ها دیرتر میخوابن و تو اون تاریکى شروع میکنن به چرت و پرت گفتن؛ چند دقیقه بعد از خاموشى افسرنگهبان میاد سر بزنه تا مطمئن بشه همه تو تخت هاشون خوابیده باشند.

متأسفانه بعضى از بچه ها بعد از خاموشى، تلوزیون و روشن میزارن و فوتبال نگاه میکنند و اصلأ رعایت حال بقیه رو نمیکنند. تو همین دوره اى که من بودم شخصأ یه شب شاهد برخورد شدید افسر نگهبان با یکى از سربازهاى بخت برگشته بودم. پس بچه هاى خوبى باشید و بعد از خاموشى بگیرید بخوابید که خدایى نکرده غرورتون پیش بقیه دوستاتون خرد نشه.

هر شب بعد از خاموشى از بین خودتون یک نفر به عنوان پاسبان شب انتخاب میشه که باید تو آسایشگاه بیدار بمونه که اگه احیانأ مشکلى بوجود اومد افسرنگهبان رو خبر کنه. هر پاسبان یک ساعت ونیم بیداره و بعد سرباز دیگه اى رو بیدار میکنه و خودش میخوابه. هر شب چهار نفر پاسبان وجود داره که پاسبان آخر، صبح مسئول بیدار کردن بقیه بچه هاست. یادتون باشه تو اون یک ساعت و نیمى که پاسبان میشید به هیچ عنوان نخوابید چون اگه مشکلى بوجود بیاد شما مسؤل اون مشکل هستید.

هر روز صبح بعد از صرف صبحانه نظافت دارید، این نظافت شامل تمیز کردن آسایشگاه ها، محوطه گردان، سلف غذاخورى، ساختمان کلاسى، شستشوى سرویس بهداشتى و حمام هستش. در طول دو ماه آموزشى به طور متوسط دو بار هر یک از موارد فوق رو نظافت خواهید کرد.

راستى یادم رفت بگم که از اون جایى که در طى این دو ماه تحت فعالیت فیزیکى شدید قرار دارید، هفته اى چند جلسه براتون کلاس تربیت بدنى میزارن که بدنتون به جنب و جوش عادت کنه. بعلاوه صبح روزهاى فرد بعد از بیدارباش نیم ساعت ورزش صبحگاهى دارید واسه همین بهتون توصیه میکنم قبل از شروع خدمت آموزشى روزى ٢٠ دقیقه نرمش کنید که عضلات بدنتون دچار گرفتگى نشه! موقع ورزش هم نیاز نیست مثل یک ورزشکار حرفه اى به خودتون فشار بیارید، چون اونوقت احتمال مصدومیتتون زیاده. اون قدر هم سعى نکنید تربیت بدنى رو بپیچونید چون قطعأ سر هر فعالیت جزئى بدنتون خالى میکنه. به شخصه شاهد از حال رفتن خیلى از بچه ها بخصوص تو اردو بودم. پس سعى کنید سر کلاس هاى تربیت بدنى آروم آروم بدنتون رو آماده کنید که بعدأ کم نیارید.

استعمال دخانیات ممنوعه، اینجا هر هفته تو مراسم صبحگاه اسامى تنبیهات اعلام میشه که خیلى از اونها بخاطر استعمال سیگاره، اینجا اگه ببینند که سیگار میکشید همون دفعه اول ١٠ روز اضافه خدمت بدون بخشش دارید. حواستون باشه جاها و پستوهاى مخفى که بچه ها اونجاها سیگار میکشن واسه فرمانده ها و افسراى نگهبان تو این همه سال لو رفته و ممکنه خیلى راحت عین عجل معلق سرتون هوار بشند. در کل خیلى نسبت به مسأله سیگار حساس هستند و باید خیلى مراقب باشید.

حتى الامکان سعى با خودتون داروهاى خاص نیارید چون دژبان اجازه نمیده بیاریدش تو. اگر هم این دارو خیلى ضروریه باید برید از درمانگاه پادگان نامه بگیرید تا بتونید اون دارو رو بیارید تو.

سعى کنید ارتباطتون با سایر هم دسته اى هاتون خوب باشه؛ طبیعیه که افراد از جاهاى مختلف با فرهنگ ها و آداب و رسوم خاص خودشون میان که ممکنه به هیچ وجه با فرهنگ شما همخوانى نداشته باشه. پس تو این موارد خیلى انعطاف و سیاست از خودتون بخرج بدید که خدایى نکرده به مشکلى بر نخورید.

سعى کنید تو این دوره مطیع باشید و هرچى که گفتند بپذیرید؛ تو همین دوره ى ما، یکى از بچه ها بخاطر سینه کفترى بودن و لات و لوت بازى درآوردنش بعد از چند بار کسر درجه نهایتاً از دوره اخراج شد.

راستى اگه معاف از رزم هستید یه وقت خر نشید برید میدان تیر. میدان تیر واسه بچه هاى معاف از رزم مطلقاً ممنوعه و اگه این موضوع رو بفهمند بى برو برگرد اخراجید. تو این دوره ى ما یکى از بچه ها بخاطر همین موضوع اخراج شد. پس بیخودى پرونده تون رو سیاه نکنید!

البته بچه ها با وجود همه مواردى که خدمتتون عرض کردم باز هم تکرار میکنم که دو ماه آموزشى بهترین و شیرین ترین دوران زندگى شماست. اینجا هیچکس به دیگرى برترى نداره، همه یک شکل هستند، یه جور لباس میپوشند و همه کچل اند؛ همه اینجا سربازند، چه پزشک، چه مهندس، چه هنرمند، چه معلم.

ماها همه اینجا یک شکلیم، روز اولى که خرمن موهام رو از ته تراشیدم ناخداگاه اشک از چشم هام سرازیر شد ولى حالا که به آیینه نگاه میکنم میبینم که همچین بد هم نشدم. اصلأ نیاز داشتم که موهام رو از ته بتراشم و بیام اینجا و دو ماه از همه دغدغه هام فاصله بگیرم.

مطلب مهم دیگه اى که باید بهش اشاره کنم اینه که چند روز قبل پایان دوره آموزشى، شما رو میبرند اردو. که البته این اردو سخت ترین مرحله کار شماست. از همون ساعت هاى اول سختیش رو با تمام وجودتون احساس میکنید. فرماندهان و کلیه عوامل سعى میکنند تو این سه تا پنج روزى که شما اردو هستید شما رو تو یه شرایط کاملأ نظامى قرار بدند. اصلأ هم با کسى تعارف و شوخى ندارند و مدام میگن که اینجا شرایط جنگیه و شما باید هر لحظه آماده باشید.

از حموم خبرى نیست و مجبورید چند روز تو گرد و خاک و زیر آفتاب و عرق یا تو سرما سیر کنید. تو این اردو کلیه مواردى که تو این دو ماه بهتون آموزش دادند رو به طور عملى اجرا یا تکرار میکنن. بعد از برپا کردن چادرها شروع میکنید به سنگر کندن. فضاش بیشتر شبیه فیلم هاى جبه ایه. هر آن ممکنه شما رو غافلگیر کنند. این غافلگیرى شامل چندتا انفجار اطراف اردوگاه هستش. مربى هاى رزم هم میان پشت چادرها با مسلسل تیر گازى میزنند و با صداى بلند فریاد میزنند که از چادرهاتون بیایین بیرون و برید تو سنگرها موضع بگیرید. زمانى با انفجار غافلگیرتون میکنند که اصلأ فکرش رو هم نمیکنید.

ادعاشون هم اینه که شما باید در همه حال آماده حمله دشمن باشید، واسه همینه که به هیچ وجه نباید تجهیزاتتون رو از خودتون جدا کنید، این تجهیزات شامل بند حمایل، فانسقه، قمقمه، ماسک ش.م.ر، کلاه خود و اسلحه هستش. بعد از انفجار شما رو به خط میکنند و چک میکنند که تجهیزاتتون همراهتون هست یا نه! موقع خواب، موقع سرویس بهداشتى رفتن و حتى نماز خوندن هم نباید تجهیزاتتون رو از خودتون جدا کنید. چون هر لحظه ممکنه غافلگیر بشید. طى سه روز و دو شبى که ما اردو بودیم در کل پنج بار غافلگیرمون کردن که تو صبح، ظهر، شب، نصف شب و سحر اتفاق افتادن. درست زمانى هم اتفاق مى افتاد که فکرش رو هم نمیکردیم!!!

امیدوارم مطالبى که براتون گذاشتم بتونه یه پیش زمینه ذهنى در اختیارتون قرار بده.

علیرغم همه سختى هاى این دو ماه بچه ها یادتون باشه دوره آموزشى خدمت سربازى بهترین مرحله زندگى شما خواهد بود.

به امید سلامتى و موفقیت همه شما دوست هاى گلم.

نویسنده:مهندس هانی پاکوهی نژاد


یا
دلنوشته بعضی از دختران مجرد:
از کلاس اول خواندیم آن مرد آمد. آن مرد با اسب آمد.
ما که ترشیدیم، مرتیکه با خر هم نیامد و باز هم بابا نان داد!
***
یادش بخیر قدیما بهار که میشد ...
همش منتظر کهنه فروشایی بودیم که جوجه می فروختن!
آآآی دمپایی بیار جوجه ببر
***
یاد اون روزایی بخیر که تنها دلواپسیمون لو رفتن جای آشغال شکلاتایی بود که یواشکی خورده بودیم و قایم کرده بودیم
***
قدیما فیس بوک و فتوشاپ نبود، دخترا با شُله زرد شوهر پیدا میکردن!
***
پسر داییم امتحان فارسی داشته، مخالف پیروزی رو نوشته استقلال!
***
از یه جایی به بعد دیگه بزرگ نمی شی، پیر می شی
***
پسرخالم معدلش شده 19.42، سه روزه رفته تو اتاق درو رو خودش بسته
من همسن این بودم 12 می شدم تا خونه با کیف روپایی می زدم
***
هر مغازه ای می رم، دست رو هر چی می ذارم  یارو می گه اتفاقا من واسه خواهر خودم اینو ورداشتم خیلی راضیه
***
دستمو بریدم رو لباسم یه لکه خون ریخته، شستمش پاک نشده.
به مامانم می گم خون با چی پاک می شه؟
از اون اتاق داد زده: خون فقط با خون پاک می شه!
***
یکی از فک و فامیلا می گفت:
فیلم عروسیمو برعکس که می بینم خیلی حال می ده،
زنم حلقشو درمیاره می ده بهم و می ره خونه باباش
***
خسیسه صبح از خواب پا میشه به زنش میگه: خانوم دوتا تخم مرغ بپز من میرم بالا پشت بوم این آنتنو درست کنم. میره بالا پشت بوم پاش لیز می خوره میُفته پایین. وسط راه که داشته میفتاده داد می زنه: خانوم یکی بپز ... یکی بپز!
***
به مامان بزرگم می گم یه جمله خبری بگو، می گه: نوه م خنگه.
می گم سوالی بگو، می گه نوه م خنگ بود و من نمی دونستم؟
می گم امری بگو، می گه خنگیتو تابلو نکن!
می گم میشه خنگ توشون نباشه؟ میگه اونوقت میشه نوه یکی دیگه نه نوه من!
***
یادش بخیر یه زمانی تو مدرسه با دوستمون هماهنگ می کردیم که:
تو اجازه بگیر برو بیرون منم دو دقیقه دیه میام!
بعد معلمه می گفت صبر کن تا دوستت بیاد بعد برو ...
من که حلالشون نمی کنم!
***
موضوع انشای این روزهای مدارس کشور:
علم بهتر است یا پراید
***
برنامه ریزیام رو کاغذ مث برنامه روزانه مرحوم دکتر حسابیه ولی تو عمل مثل کریم آبمنگول زندگی می کنم
***
خونه دایی دعوت بودیم. من یه کم بعد از بقیه رسیدم. وقتی رفتم تو دیدم همه دارن فیلم می بینن. با صدای بلند گفتم سلام ... بعد یارو توی فیلمه به طور اتفاقی گفت سلام و زهر مار مرتیکه! همه از خنده کف سالن پهن شدن
***
تا چند سال دیگه تعداد خواننده ها از شنونده ها بیشتر میشه
بعد تو سایت های موزیک اسم شنونده های جدید رو میذارن
***
خوشبخت ترین آدم ها اونایی هستن که این جمله رو می شنوند: «عیب نداره، با هم درستش می کنیم.»
***
26 سالمه، واسه خودم مردی شدم، سیبیل دارم، صبا می رم نون می گیرم واسه خونه، ولی هنوز شیرینی و آجیل رو ازم قایم می کنن
***
کتلت، کوکوئیه که هدفش این بوده که کباب کوبیده بشه ولی مشکلات زندگی مانع شدن بیشتر پیشرفت کنه
***
«من» و «اون روی سگم» و «کودک درونم» یه خانواده ایم
***
سیزده سالم بود می خواستم خودکشی کنم، هر چی قرص تو خونه بود خوردم ... سرماخوردگیم خوب شد!
***
دقایقی پیش مامانم سراسیمه اومده تو اتاقم می گه:
یه بسته گوشت از فریزر کم شده تو برنداشتی؟
خب مادر من، من گربه ام؟ درنده ام؟ چی ام که فکر کردی یه بسته گوشت خام و یخ زده رو می تونم برداشته باشم؟
***
آن شرلی هم نشدیم یکی ازمون بپرسه:
تکرار غریبانه روزهایت چگونه گذشت!
***
یعنی فقط کافیه تو خونتون بفهمن که امتحان دارین، اونوقت بخوای بری توالتم می گن کجا؟ مگه تو امتحان نداری؟
***
چه ذوقی می کردیم معلم می گفت برو از دفتر گچ رنگی بیار
انگار مشعل المپیک رو سپرده بودن بهمون!
***
یه مغازه هست رو شیشه ش نوشته «اسنک اسنک کتلت»
کاش پول داشتم مغازه بغلیش رو می خریدم روش می نوشتم «کتلت به گوشم!»
***
دوستم با عصبانیت می گه این یارو زبون آدمیزاد حالیش نمی شه بیا تو باهاش حرف بزن!
نفهمیدم داره به من فحش می ده یا به یارو
***
اخبار می گفت، یارو توی کوه داشته قدم می زده یه زمرد پیدا کرده به ارزش چند میلیون دلار!
اونوخ من یه بیست و پنش تومنی توی خیابون دیدم خم شدم وردارم خِشتکم جر خورد!
***
می دونین چرا مردا عینک آفتابی می زنن؟
7 درصد: به خاطر نور خورشید
23 درصد: به خاطر باحالی
70 درصد: چون نمی خوان بقیه بدونن دارن به کجا نگاه می کنن!
***
یکی از تفریحام اینه که وقتی دارم با ماشین رد میشم برا تمام ملت بوق میزنم ودست تکون می دم.
طرف یک ساعت میره تو فکر که این کی بود؟
***
ماشین لباسشویی قبلی ما بنده خدا اینقدر تکون می خورد که همزمان هم لباس می شست هم تو خونه قدم می زد!

***

کفش زنانه مدل جدید!

http://imgdl1.topnop.ir/uploads/201109/tpn4137/fWbeTs1i90.jpg

***

میز قشنگی داره!

http://imgdl1.topnop.ir/uploads/201103/tpn3014/JLQUQCm5aC.jpg

***

به مامانت میگم!

http://www.tasvirnama.ir/images/2012/05/%D8%B9%DA%A9%D8%B3-%D8%AE%D9%86%D8%AF%D9%87-%D8%AF%D8%A7%D8%B1-%D8%A7%D8%B2-%DA%A9%D9%88%D8%AF%DA%A9%D8%A7%D9%86-15.jpg

باسن شما
.
،
.
.
.
.
.
.
.
.
نخشه بسیار کلیدی در گرفتن جا توی مترو ایفا میکند
اینا که اول خط سرار مترو میسن میدونن چی میگم ؛)

 

***

ما بچه بودیم یه بازی بود به نام :
«همه ساکت بودند ناگهان خری گفت» …
صد برابر پلی استیشن ۳ لذت داشت !

 

 ***


عید دیدنی ها شروع شد و میریم که داشته باشیم سوالاتی مثل :

ترم چندی ؟
معدلت چنده ؟
زن نمی گیری ؟
... سربازی نرفتی ؟
نمیخواین یه بچه بیارین ؟
ناقلا همیشه سرت تو گوشیه ها... خیریه ؟
تو این کامپیوترت چیا داری ؟ ( یهو مث اسب میره تو همه درایوا :| )
خانوم خانوما بزرگ شدی ، دیگه باید به فکر شوهر خوب براش باشیم . مگه نه مامانش ؟ ( همراه با چشمک به مامان دختر )

با حضور
عمه ، عمو. دایی ، خاله ، دختر عمو ، زن دایی ، شوهر عمه ، پسر خاله و ....!

 

 ***

 

مسئولین محترم کشوری :
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
باز همین که مای کامپیوتر و کنترل پنل بدون فیلتر شکن باز میشه دمتون گرم ...
خدا خیرتون بده :|

 

 

 ***

 

ﺁﻗﺎ ﻣﻦ ﺣﻮﺻﻠﻪ ﻧﺪﺍﺭﻡ ﺭﻳﺸﻮ ﺳﻴﺒﻴﻠﻤﻮ ﺑﺰﻧﻢ
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
. اونوﻗﺖ ﺑﻌﻀﻴﺎ ﺍﺑﺮﻭﻫﺎﺷﻮﻧﻢ ﺑﺮ ﻣﻴﺪﺍﺭﻥ
ﺑﺎﺑﺎ ﺍﻳﻮﻝ ﻭﺍﻗﻌﺎ ﺩﻣﺘﻮﻥ ﮔﺮﻡ چه حالی دارین شماها دیگه

 

 ***

 

روایت هست در بهشت حوریان انچنان با مومنین رفتار میکنند که
.
.
.
.
.
.
.
انگار نه انگار اونجا خانواده نشسته خجالتم خوب چیزیه :)

 

 ***

 

 

 

 

 

 

رفته بودم سربازی، روز اول نشوندنمون رو زمین، جناب سروان داد زد:
کی اینجا لیسانس ریاضی داره؟ منم با ذوق و شوق دستمو بردم بالا
گفتم: من جناب. گفت: پاشو اینا رو بشمار!

 

***

 

الگوی ما در این شرایط تحریم
.
.
.
.
باید گاو حسنک باشه که بدون شیر و حتی پستون تونست شیرش رو به هندوستون صادر کنه!!

 

***

 

داشتم از کلاس میرفتم بیرون استادگفت کجا میری؟ گفتم دستشویی! گفت برو متوجه نشد دستشویی خونه رو میگم الان تو راه خونه‌م :)))))

 

***

 

 یعنی امشب مامانم سر شام من و داداشم رو تا آخر عمر شرمنده خودش کرد !!!!!!!!

مامانم با تمام خونسردی به من و داداشم میگه :

اگر به جای شما دوتا، دو تا گوساله بزرگ کرده بودم !!!!!!!!!!

به غیر از اینکه الان صاحب یه گاوداری بزرگ بودم ،حتما تو جشنواره

زنان موفق هم به عنوان یه کارآفرین ازم تقدیر و تشکر میکردن !!!!!!!

 

***

  خب براش دانلود کن

 

 

ﺍﻣﺮﻭﺯ ﺗﻮ ﻣﺘﺮﻭ ﻧﺸﺴﺘﻪ ﺑﻮﺩﻡ ﮐﻠﯽ ﻫﻢ ﻋﺼﺒﯽ ﺑﻮﺩﻡ؛ﯾﻬﻮ ﯾﻪ ﭘﯿﺮﻣﺮﺩﻩ
ﺍﻭﻣﺪ؛ﻫﯿﭻ ﮐﺲ ﺑﻪ ﺭﻭ ﻧﯿﺎﻭﺭﺩ!
ﭘﺎ ﺷﺪﻡ ﺟﺎﻣﻮ ﺩﺍﺩﻡ ﺑﻬﺶ,ﯾﻪ ﭘﺴﺮﻩ ﮐﻪ ﺍﺣﺴﺎﺱ ﺧﻮﺷﻤﺰﮔﯽ ﻣﯿﮑﺮﺩ؛
ﮔﻔﺖ: ﺍﻭﻩ؛ﺍﻭﻩ ﻓﺮﺩﯾﻦ ﺯﻧﺪﺳﺖ..!!
ﻣﻨﻢ ﺑﻬﺶ ﮔﻔﺘﻢ ﻭﻟﯽ ﻣﻦ ﺷﻨﯿﺪﻩ ﺑﻮﺩﻡ ﺷﻌﺒﻮﻥ ﺑﯽ ﻣﺦ ﻣﺮﺩﻩ؛ﺧﯿﻠﯽ
ﺗﻌﺠﺐ ﮐﺮﺩﻡ ﺍﯾﻨﺠﺎ ﺩﯾﺪﻣﺖ !!
:)))
ﭘﯿﺮﻣﺮﺩﻩ ﺍﻡ ﻧﻪ ﮔﺬﺍﺷﺖ ﻧﻪ ﺑﺮﺩﺍﺷﺖ ﺑﻬﺶ ﮔﻔﺖ :
ﻣﺎﺷﺎﻻ ﺍﺯ ﺍﻭﻥ ﻣﻮﻗﻊ ﺍﺻﻼ ﺗﮑﻮﻥ ﻧﺨﻮﺭﺩﯾﺎﺍﺍ..
:))))))ﻫﻤﻪ ﺗﺮﮐﯿﺪﻥ ﺍﺯ ﺧﻨﺪﻩ . ﭘﺴﺮﻩ ﺍﻡ ﺗﺎ

ﺯﻣﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﭘﯿﺎﺩﻩ ﺷﺪ ﺩﯾﮕﻪ ﺍﺻﻼ ﺣﺮﻑ ﻧﺰﺩ . :))
***
پسره عکسشو با تریپ ها و ژست های مختلف گذاشته رو والش!!

بعد نظر خواهی گذاشته به نظرتون تیپم چطوره؟؟!!

منم کامنت گذاشتم : خر همون خر فقط پالونش عوض شدع!!

در دم بلاکم کرد!! اخمق!!

به نظرتون حرف بدی زدم عایا؟؟!! خخخخخخخخخخ

ملت اصاب ندارنااااااااااااااا :|
***
رفته بودم سربازی، روز اول نشوندنمون رو زمین، جناب سروان داد زد:
کی اینجا لیسانس ریاضی داره؟
منم با ذوق و شوق دستمو بردم بالا گفتم: من جناب سروان!
گفت: پاشو اینا رو بشمار!!
:|

***
حســرت سه چیــــز و هیچــوقت تــو زندگیت نخـــــور...
تیـــــــــپ...قیــافـــه...هیکــل...مــــا کـه داریــــم کجـــا رو گـرفـتـیـــم؟

عکس:سلام
من در فراز رشته کوه های پالاگولاس هستیم ، ارتقاع اینجا 7000 متر بالا تر از سطح دریا
I ♥ YOU funny.blog.ir
خنده حلال :)