اهل کار صواب، کنکوری
تیز و حاضرجواب، کنکوری
توی دفتر همیشه حاضر خورد
در حضور و غیاب، کنکوری
فارسی را کمی، ولی میخواند
جبر را بیحساب کنکوری
عوض تختخواب، میخوابید
شب به روی کتاب، کنکوری
عوض شام، درس خواند، انگار
هست در اعتصاب، کنکوری
روز و شب خواند و خواند و خواند فقط
غافل از آفتاب، کنکوری
تا بگیرد کتابهای جدید
رفته بود انقلاب، کنکوری *
که سرش گیج رفت و افتاد و
حالتش شد خراب، کنکوری
دکتری آمد و نصیحت کرد:
«نده خود را عذاب، کنکوری!
چند وعده غذای خوب بخور
چند شب هم بخواب، کنکوری!
اصلا این را بگو که یادت هست
طعم جوجه کباب!؟ کنکوری!»
حرف دکتر در او اثر کرد و
شخص عالیجناب کنکوری...
درس را کمپلت کنار گذاشت **
رفت در تختخواب، کنکوری
#
نه چنین بیبخار و آهسته
نه چنان پرشتاب، کنکوری!
معتدل باش و خوب دقت کن
موقع انتخاب، کنکوری!
- ۱ نظر
- ۱۲ مهر ۹۳ ، ۱۹:۰۰