اعتراف میکنم بچه که بودم
در تاکسی یا بسته نمیشه یا چنان بسته میشه که،
راننده تاکسی به عممون توی افق نیگا میکنه
***
انقدر مار بازی در آوردی که سال ۹۲ رو به خاطر تو گذاشتن،
سال مار و افعی …
حواست باشه پارسال هم خیلی گاو بازی در آورده بودی
خدا کنه سال بعد سگ نشی !
***
اعتراف میکنم بچه که بودم یه بار با آجر زدم تو سر یکی از بچه های اقوام , تا ببینم دور سرش از اون ستاره ها و پرنده ها می چرخه یا نه!!!!!
تازه هی چند بارم پشت سر هم این کار و کردم , چون هر چی می زدم اتفاقی نمی افتاد!!!!
***
اعتراف می کنم یه بار پسر همسایه چهارسالمونو با باباش تو خیابون دیدم گفتم سلام نوید چطوری؟
دیدم بچهه تحویلم نگرفت باباهه خندید
اومدم خونه به مامانم گفتم نوید ماشالا چقد بزرگ شده!
مامان گفت نوید کیه؟
گفتم: پسر آقای …
گفت اون اسمش پارساست اسم باباش نویده
***
چند روز پیش دختر خالم گوشیشو خونمون جا گذاشته بود … بهش اس ام اس(!) زدم گوشیتو جا گذاشتی!!!!!!!
***
چند وقت پیش تو حیاط خونه سیگار میکشیدم که صدای باز شدن در حیاط اومد منم حول شدم سیگارو روی گوشیم خاموش کردم (!!) و بدترش اینکه بلافاصله گوشیو پرت کردم تو باغچه و سیگار خاموش موند تو دستم
- چهارشنبه, ۷ فروردين ۱۳۹۲، ۱۰:۳۰ ب.ظ