مجله اینترنتی تـــوفانی

.: مجله اینترنتی تـــوفانی سرگرمی ،عکس و مطالب طنز :.

مجله اینترنتی تـــوفانی

.: مجله اینترنتی تـــوفانی سرگرمی ،عکس و مطالب طنز :.

این پسره مشکوک شده

شنبه, ۲۱ بهمن ۱۳۹۱، ۰۳:۰۰ ب.ظ

مامان بابام تو آشپزخونه دربارم پچ پچ میکردن منم فال گوش واساده بودم بابام می گف این پسره مشکوک شده خیلی بیرون میره،دیر خونه میاد، فک میکنی دوس دختر داره؟
مامانم میگه:خیالت راحت سعید که نه قیافه داره نه پولو پله, قد و بالای درست حسابی هم که نداره،با هر کی میخاد بره بیرون کی ازین خوشش میاد.
من :|

 

  ***

 

یه موقعی توی مراسم عقد سکه هدیه میدادن، بعد شد نیم سکه، بعد ربع سکه، بعد این سکه‌های یک گرمی و نیم گرمی «پارسیان» و این چیزا اومد ...
عنقریب روزی فرا میرسه که به عروس و داماد فقط بتونیم بگیم "آفرین" :))

 

 ***

 

ﺩﺧﺘﺮﻩ ﺍﻭﻣﺪﻩ ﺑﻮﺩ ﻋﻄﺎﺭﯼ ﺑﻪ ﻓﺮﻭﺷﻨﺪﻩ
ﻣﯿﮕﻪ:
1000ﺗﻮﻣﻦ ﺯﺭﺩ ﭼﻮﺑﻪ ﺑﺪﻩ٫1000ﺗﻮﻣﻦ
ﻓﻠﻔﻞ ﺳﯿﺎﻩ ﺑﺪﻩ...
ﺑﻌﺪ ﻓﺮﻭﺷﻨﺪﻩ ﮐﺸﯿﺪﻩ ﺩﺍﺩﻩ، ﺑﻌﺪ ﺩﺧﺘﺮﻩ
ﻣﯿﮕﻪ ﺧﺐ ﻋﺎﻗﺎ ﭼﻘﺪﺭ ﻣﯿﺸﻪ؟؟؟
ﻣﻦ|:
ﻓﺮﻭﺷﻨﺪﻩ|:
ﺷﯿﺸﻪ ﯼ ﺳﮑﻨﺠﺒﯿﻦ|:

 

 ***

 

اگر ۵ دقیقه زود تر راه بیفتی نیم ساعت زودتر و اگر ۵ دقیقه دیرتر راه بیفتی نیم ساعت دیرتر خواهی رسید..! |:

هان........؟

 

 ***

 

بچه بودم وقتی اسفناج میخوردماحساس میکردم زورم بیشتر شده و میرفتم تو کوچه دعوا
کتک میخوردم برمیگشتم به ملوان زبل فحش میدادم!!!

 

 ***

 

یادش بخیر چقدر اسکل بودیم!

نیم ساعت دست به سینه می نشستیم تا مبصر اسمم رو جزء خوبها بنویسه!

بعدم معلم می اومد بدون توجه به اسم ها تخته روپاک میکرد!

و چقد اسکل تر بودیم که زنگ بعدی هم دست به سینه می نشستیم!!

 

 ***

 

 

  • موافقین ۱ مخالفین ۰
  • شنبه, ۲۱ بهمن ۱۳۹۱، ۰۳:۰۰ ب.ظ
  • فامیل دور :)

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">