در سال 1391 وقت های زیادی بودند که
من اذیتتون کردم
مزاحمتون شدم
ناراحتتون کردم
اعصابتونو خرد کردم
بعضی وقتا پست های چرت و پرت گذاشتم
.
.
.
اما امروز فقط می خوام بگم که
.
.
.
.
.
.
.در سال 1392 بازم می خوام این کارها رو تکرار کنم حالا خود دانید
***
مامان بابام دعواشون شده بود ۳ روز بود قهر بودن…
بابام قبل از اینکه بیاد خونه زنگ زد بهم گفت بیا پارک سر خیابون
کارت دارم!!!!
من رفتم گفتم جانم؟
برگشته میگه ببین عزیزم ۳ شب هست که شام درست حسابی نخوردیم داریم هر شب نون و ماست میخوریم ، ۳ شبه رو کاناپه دارم میخوابم کمرم تا نمیشه پدرم درومده!!!
من :-؟
گفتم خوب چیکار کنم؟ دعوا نکنین خوب …
برگشته میگه ببین عزیزم باید یه فداکاری این وسط اتفاق بیوفته!!!
من
گفتم بابا حرفات بـــــــــــــــو داره یعنی چی؟!!!
برگشته میگه مامانت از قهرمان بازی خیلی خوشش میاد، تو باید الان که رفتیم خونه با مامانت الکی جر و بحث کنی بعد من بلند شم بزنم تو گوشت بگم ببند دهننتو نباید به مامنت از گل نازکتر بگی …
من :|:|:|
بابام : تووروووخدا:)))))))
***
به نظر شما رئیس جمهور مصر بعد إز مبارک و مرسی چه کسی هست ؟
.
.
.
.
.
خواهش میکنم . ١
دمت گرم . ٢
خسته نباشی . ٣
منشکرم . ٤
***
یه گدا داشتیم تو محلمون , هرچی خیابون شلوغ تر میشد این فلج تر میشد :)))
یبار راهپیمایی شد این رفت تو کُما :|
***
ما گشادا تنها موجوداتِ رو زمینیم که هیچ کاری نمیکنیم اما همیشه خسته ایم :)))
***
درس خوندن دو حالت داره:
1.درسای سخت و نمیشه خوند
2. درسای آسونم ک ارزش خوندن نداره
=))
***
دو تا داداش
آره ندا جون این حسین یه تختش کمه به داداش سیدم گفتم ببردش دکتر اما مثل اینکه اونامقطع امید کردن
فقط براش دعا کن):
من شنیدم یکی از نشونه های آخر الزمان آدم شدن حسینه
الهم الشف کل درگیر
بلند بوگو آمین