نسخه ایرانی لورل و هاردی
یه بنده خدایی تعریف میکرد:
یه چند سال پیش باغ وحش زدیم تو شهرمون
قیمت بلیط زدیم 500ت کسی نیومد.
کردیمش300ت کسی نیومد.
100ت بازم کسی نیومد.
مجانی کردیم همه اومدن تو باغ وحش. در رو قفل کردیم قفس شیر و باز کردم.
صدا زدم خروجی 5000 تومن
و اینگونه انتقام گرفتیم از مردم شهرمون
طرف تازه فوقِ دیپلمش رو تو رشته پرورش تخم حیوانات اهلی از دانشکده غیرانتفاعی و غیر حضوری علمی کاربردی تو قریه ی مسلم آباد از توابع یاقوت شهر سفلی مَمَسنی
به زور سه ترم مشروطی و دو جلسه تشکیل شورا و نامه از امام جماعت مسجدشون گرفته (نفسم گرفت)
اونوقت برگشته میگه:
از این مملکت باید رفت ، دیگه اینجا نمیشه موند!
شامپو خریدم روش نوشته: شامپو را روی سرتان بریزید و به موهایتان بمالید سپس با آب بشویید!
من میخواستم بریزم تو دهنم قرقره کنم، خدا خیرشون بده آگاهم کردن!
من بالاخره یه وسیله نایلون جدا کن از لواشک اختراع میکنم تو جشنواره خوارزمی ارایه میدم !
نشد یه بار این خانواده بپرسن صبونه میخوری ؟ بعد ما هم با ناز بگیم بیارین تو رختخوابم لطفا …
یعنی گفتیم ها منتهی جوابش در خور مقام ما نبود نادیده گرفتیم !
ز بعضیا میپرسی اسم بچه تونو چی گذاشتید ؟
یه چیزی میگن که مجبور میشی بعدش بپرسی به سلامتی حالا دختره یا پسر !؟
:))))))))))))))))))
- شنبه, ۳۰ آذر ۱۳۹۲، ۰۷:۰۰ ب.ظ