مجله اینترنتی تـــوفانی

.: مجله اینترنتی تـــوفانی سرگرمی ،عکس و مطالب طنز :.

مجله اینترنتی تـــوفانی

.: مجله اینترنتی تـــوفانی سرگرمی ،عکس و مطالب طنز :.

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «ماجراهای آغوی همساده» ثبت شده است

Photo: ‎آقو ما دیروز تو یه قبرستونی بودیم دیدیم یه مراسم ختم واس یه بابایی 
گرفتن گفتیم ما هم شرکت کنیم ثواب داره
کاکو همه نشسته بودیم ناراحت ، یه هو خونواده زن دوم مرحوم پیداشون شد
آقو دوتا خونواده افتادن رو سرمون نفهمیدم چیتو شد
اونقدر مشت و لگد خورد تو پوزمون , فکمون از 36 جا شیکست
آخرشم از روی ناراحتی اشتباهی مارو جای مرحومو دفن کردن

رفتیم اون دنیا موقع سوال جواب کردن هل شدیم
همو اول سر نام و نام خانوادگی گند زدیم مارو فرستادن شوفاژخونه جهنم
اوجا فقط مُو بودیم و هیتلر ..
تا مارو دید گفت همساده یه دیقه این نامه اعمال منو نگه دار بند کفشمو ببندم
دقیقا همو موقع دوتا فرشتهو اومدن واس بررسی نامه اعمال
دیگه جنگ جهانی افتاد گردن مو ، هیتلرم بهشتی شد
الآن نیم ساعته دارن به خاطر قتل عام تو فرانسه عذابم میدن

یعنی داغــــونم له لهم‎

آقو ما دیروز تو یه قبرستونی بودیم دیدیم یه مراسم ختم واس یه بابایی 
گرفتن گفتیم ما هم شرکت کنیم ثواب داره
کاکو همه نشسته بودیم ناراحت ، یه هو خونواده زن دوم مرحوم پیداشون شد
آقو دوتا خونواده افتادن رو سرمون نفهمیدم چیتو شد
اونقدر مشت و لگد خورد تو پوزمون , فکمون از 36 جا شیکست
آخرشم از روی ناراحتی اشتباهی مارو جای مرحومو دفن کردن

رفتیم اون دنیا موقع سوال جواب کردن هل شدیم
همو اول سر نام و نام خانوادگی گند زدیم مارو فرستادن شوفاژخونه جهنم
اوجا فقط مُو بودیم و هیتلر ..
تا مارو دید گفت همساده یه دیقه این نامه اعمال منو نگه دار بند کفشمو ببندم
دقیقا همو موقع دوتا فرشتهو اومدن واس بررسی نامه اعمال
دیگه جنگ جهانی افتاد گردن مو ، هیتلرم بهشتی شد
الآن نیم ساعته دارن به خاطر قتل عام تو فرانسه عذابم میدن
یعنی داغــــونم له لهم

Photo: ‎آقو خدا بیامرزه ای پدر مارو،این مرد به شدت عاشق ورزش بدنسازی بود....ما که بچه بودیم یه روز ای که داشت میرفت باشگاه ما گفتیم مارو هم ببر،اونجا که رسیدیم بحث این شد که بچه کی قوی تره،یکی گفت بچه من وزنه 5کیلویی میزنه،یکی گفت بچه من 10کیلو رو راحت میزنه،یکی هم...آقو یهو پدر ما رفت یه وزنه 350کیلویی آماده کرد گفت بچه من اینو میزنه!!!! بعدشم اومد در گوش ما گفت اگه این وزنهو رو نزنی انقد میزنمت صدا اسب آبی بدی!مام رفتیم پشت ای وزنه تمرکز کردیم 350کیلو رو یه ضرب زدیم!!! آقو همه قبول کردن،بابای خودمون ازمون خطای فنی گرفت قبول نکرد! دیدیم عصبانی شده داره میاد سمت ما که کتکمون بزنه گفتیم ها بعد از مشت اول صدا اسب آبی در میاریم ولمون میکنه،آقو ای مشت اولو زد ما سریع صدا اسب آبی درآوردیم...ظاهراٌ پدرمون صدای اسب آبی رو نمیشناخت 8ساعت و 43دقیقه یه بند مارو زد! ها ها ها ها ها ها...ینی پدرمون رکورد مشت زنی متوالی محمدعلی کلی رو 2ساعت ارتقا داد! واقعاٌ شرمنده م که نتونستم اسباب سرافرازی پدرم رو فرآهم کنم!

هم ساده‎

آقو خدا بیامرزه ای پدر مارو،این مرد به شدت عاشق ورزش بدنسازی بود....ما که بچه بودیم یه روز ای که داشت میرفت باشگاه ما گفتیم مارو هم ببر،اونجا که رسیدیم بحث این شد که بچه کی قوی تره،یکی گفت بچه من وزنه 5کیلویی میزنه،یکی گفت بچه من 10کیلو رو راحت میزنه،یکی هم...آقو یهو پدر ما رفت یه وزنه 350کیلویی آماده کرد گفت بچه من اینو میزنه!!!! بعدشم اومد در گوش ما گفت اگه این وزنهو رو نزنی انقد میزنمت صدا اسب آبی بدی!مام رفتیم پشت ای وزنه تمرکز کردیم 350کیلو رو یه ضرب زدیم!!! آقو همه قبول کردن،بابای خودمون ازمون خطای فنی گرفت قبول نکرد! دیدیم عصبانی شده داره میاد سمت ما که کتکمون بزنه گفتیم ها بعد از مشت اول صدا اسب آبی در میاریم ولمون میکنه،آقو ای مشت اولو زد ما سریع صدا اسب آبی درآوردیم...ظاهراٌ پدرمون صدای اسب آبی رو نمیشناخت 8ساعت و 43دقیقه یه بند مارو زد! ها ها ها ها ها ها...ینی پدرمون رکورد مشت زنی متوالی محمدعلی کلی رو 2ساعت ارتقا داد! واقعاٌ شرمنده م که نتونستم اسباب سرافرازی پدرم رو فرآهم کنم!