- ۰ نظر
- ۲۳ دی ۹۲ ، ۱۴:۴۱
خواهرم قصد نصیحت ندارم !
فقط یک لحظه پیش خودت فکر کن
مگه اون شهید نمیخواست زندگی کنه
مگه اون شهید نمیتونست از این دنیا لذت ببره
چرا رفت؟ برای چه کسی رفت ؟ چجوری رفت ؟
نگذارید شمارو ابزار خودشون قرار بدند شما دیگران رو ابزار خودتون کنید
این کسانی که میگن شما رو دوست دارند،بعد از یه مدتی که عشق و حالشون رو
کردند شمارو تنها میگذارند میرن وشما رو فقط بازی میدند
توروخدا با کارامون خون شهیدان رو پایمال نکنیم
عاقبت بــــا لطــف حق دوران مهدی می رسد
بلبل خوش نغمه از بستـــان مهدی می رسد
می دهد این دل گواهی پیـــر ما سیـــدعلــی
پرچم از دست تو بر دستـــان مهدی می رسد
***
برادر عزیز.
شمایی که پشت هم داد میزنی میگی خواهرم حجابتــ
شمایی که دم به ثانیه میگی دختر پاک اینه دختر پاک اونه
شمایی که میگی دختر باید چطوری لباس بپوشه
شمایی که میگی چی برا یه دختر چادری خوبه
آره با خود شمام..
برادرم مرد و مردونه یه قولی بهم میدی؟!!
قول میدی که من حجابم درست بود نگاه بد بهم نندازی؟!
قول میدی تو هم نگاهتو کنترل کنی؟!
قول میدی گوش دوستایی که بد به من نگا میکنن بپیچونی؟!
قول میدی اگه من حجابم فاطمی (س)شد شما هم علی(ع) بشی؟!
قول میگی اول خودت یه تکونی به خودت بدی بعد به خواهرت؟!
آره؟؟!!
نگفتی؟؟!!
قول میدی؟؟!!
ﻣﺎﺩﺭ ﻗﻬﻮﻩ ﯼ ﭘﺪﺭ ﺳﻮﺧﺘﻪ
.
.
.
.
.
.
.
.
..
.
.
.
ﻭﺍﮐﻨﺶ ﻣﻦ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺳﻮﺧﺘﻦ ﻗﻬﻮﻩ ﺑﺎﺑﺎﻡ ﻭ ﺍﻃﻼﻉ ﺩﺍﺩﻥ ﺑﻪ ﻣﺎﻣﺎﻧﻢ :|
ﻃﺒﯿﻌﯿﻪ ﺩﯾﮕﻪ ﺧﻮ ﺍﮔﻪ ﻗﻬﻮﻩ ﺯﯾﺎﺩ ﺭﻭ ﮔﺎﺯ ﺑﻤﻮﻧﻪ ﻣﯿﺴﻮﺯﻩ !!!
ﺑﯽ ﺗﺮﺑﯿﺘﻢ ﺧﻮﺩﺗﯽ ﺑﺎ ﺍﻭﻥ ﺫﻫﻦ ﺧﺮﺍﺑﺖ :)))
درد ودل های یک نوزاد شش ماهه
آقای پدر ! در کمال احترام خواهشمندم اینقدر لب و لوچه ی غیر پاستوریزه و سیبیل سیخ سیخی آهار نشدتون را به سر و صورت حساس من نمالید !
خانوم مادر ! جیغ زدن شما هنگام شناسایی اجسام داخل خانه توسط حس چشایی من ، هیچ کمکی به رشد فکری من نمی کنه !!! لازم به ذکر است که سوسک هم یکی از اجسام داخل خانه محسوب می شود !
پدر محترم ! هنگام دستچین کردن میوه ، از دادن من به بغل اصغر آقای سبزی فروش خودداری نمایید . چشمهای تلسکوپی ، گوشهای ماهواره ای و سیبیلهای دم الاغی اش مرا به یاد قرضهای شما می اندازد ! مخصوصاً وقتی که چشمهای خود را گشاد کرده ، و با تکان دادن سر و لبهایش " بول بول بول بول " می کند ! زهرمار، درد، مرض، بووووق ! الهی کف شامپو بره تو چشت ! شب بخوابی خواب بد ببینی !
مادر محترم ! شصت پا وسیله ای است شخصی ، که اختیارش رو دارم ! لطفاً هرگاه سعی در خوردن شصت پای شما نمودم ، گیر بدهید !
آقای پدر ! هنگام دعوا با خانوم مادر ، به جای پرت کردن قابلمه و ماهی تابه به روی زمین ، از چینی های توی کابینت استفاده نمایید ! اکشن بودن دعوا به همین چیزاست !
خانوم مادر ! از مصرف هله هوله ی زیاد پرهیز نمایید ! این عمل نه تنها برای سلامتی شما خوب نیست ، بلکه موجب می شود که شیرتان بوی " بچه سوسک مرده " بدهد ...!
قیافه مدیران سایت وقتی بازدید زیاد میشه و کلــــــــــــــــــــــی رو تبلیغات کلیک!!!
حالاچپ...حالا راست...حالا برعکس!
با نام خدا انشای خود را شروع میکنم . من در مورد مرگ چیز زیادی نمی دانم اما در خانه ی ما خیلی از مرگ صحبت میشود . مثلا وقتی آبگوشتمان می سوزد ، مادرم با دست میزند تو صورتش و داد میزند : « وای خدا مرگم بدهد ! » مادرم روزی سه ـ چهار دفعه این جمله را میگوید . همچنین وقتی ما را به خاطر کاری معطل میگذارد و ما کلافه می شویم ، از او میپرسیم : « مامان پس من چی کار کنم ؟ » جواب میدهد : « برو بمیر ! » ما دوست داریم به حرف مادرمان بدهیم اما مرگ که دست خود آدم نیست .پدر ما بنگاه معاملات ملکی دارد . او وقتی میخواهد قسم بخورد می گوید : « تو بمیری کمتر از این صرف نمی کند . » او معمولا قسم های دروغش را این طوری می خورد اما قسم های راستش را با مرگ خودش تنظیم میکند . وقتی هم که نداند حرفی که میخواهد بزند راست است یا نه ، میگوید : « به مرگ خودم نه ، به مرگ بچه هام .... . » مرگ ما برای پدرم نعمت است ، چون باعث شده او زمین هایش را به قیمت خوبی بفروشد . اگر یکی از دوستان ما بیاید دم در خانه و سراغ ما را بگیرد ، پدرم میگوید : « رفته قبرستان . »
یک بار ما به پدرمان انتقاد سازنده کردیم که چرا ما را جلو دوستانمان کنف میکند ؟ خلاصه به طور عاجرانه ای از او خواهش کردیم که دیگر ام قبرستان را نیاورد .درمان هم در رفتارش تجدید نظر کرد . از آن به بعد کسی در خانه مان می آمد و سراغ ما را میگرفت ، پدرمان می گفت : « آقا تشریف برده اند گل بچینند . » اگر دوستمان سریش میشد و می پرسید : « بگویید از کجا رفته اند گل بچینند که برویم پیدایش کنیم ؟ » پدرمان باز عصبانی می شد و می گفت : « از قبرستان . »
البته ما چند بار با پدرمان بحث و تبادل نظر کردیم و به او ثابت کردیم که در قبرستان گل نمی روید و از او خواستیم لطف کند و سر دوستانمان فریاد نکشد . چون زشت است و بی ادبی می باشد . پدرمان هم با عصبانیت پدرانه ای گفتند : « بی ادب آن بابای گور به گور شده ات است . » بعد که فهمیدند بابای ما خودشان هستند ، مجبور شدند ما را تحت تربیت فیزیکی قرار دهند . دیگر اینکه اگر ما در جمع خانواده ، نظر سازنده ارائه کنیم ، پدرمان با کمال مهربانی میگویند : « پسرم تو فعلا خفه شو تا ببینم بعدا چه میشود ..... . » در این موقع که موعلم حوصله اش سر رفته ، انشای دانش آموز را قطع می کند و می گوید : « اتفاقا پدرت هم خیلی خوب می گوید . خفه خون بگیری با این انشایت . انشا میخوانی یا آدم را می ترسانی ؟ مگر خانه تان برزخ است که در آن این قدر صحبت از مرگ میشود نکند عزرا ییل توی خانه تان لانه کرده ؟ » دانش آموز : « آقا به مرگ خودمان همین جوری بود که گفتیم . »
پیغام گیر حافظ
رفته ام بیرون من از کاشانه ی خود غم مخور
تا مگر بینم رخ جانانه ی خود غم مخور
بشنوی پاسخ ز حافظ گر که بگذاری پیام
زآن زمان کو باز گردم خانه ی خود غم مخور
پیغام گیر سعدی
از آوای دل انگیز تو مستم
نباشم خانه و شرمنده هستم
به پیغام تو خواهم گفت پاسخ
فلک را گر فرصتی دادی به دستم
پیغام گیر فردوسی
نمی باشم امروز اندر
بی تو آنلاین شبی باز از آن Room گذشتم.
همه تن چشم شدم. دنبال ID تو گشتم.
شوق دیدار تو لبریز شد از Case وجودم.
شدم آن User دیوانه که بودم.
وسط صفحه دسکتاپ، ROOM یاد تو درخشید
DING صد پنجره پیچید
شکلکی زرد، بخندید
یادم آمد که شبی با هم از آن Room گذشتیم.
پر گشودیم و در آن خلوت دلخواسته گشتیم.
تو همه راز های Hack ریخته در Booter های سیاهت.
من همه محو تماشای PM هایت.
Talk صاف و Room
تو تاریخ این مملکت سابقه نداشته لیلی عاشق باسن مجنون شه!
پس لدفن اون شلوارتونو بکشید بالا,اگه هم مارک شورتتون مهمه ببریدش بزنیدش رو سینتون!
مخاطب خاص عده ای از عاقایون که آبرو بقیه رو بردن
راه حل تضمینی برای افزایش سرعت اینترنت:
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
1. کابل مودمو خم کنید، اینترنت پشت سیم جمع میشه!
2. بعد یهو ولش کنین! اینترنت با فشارمیاد تو مودمتون حالشو می برید!!!
تذک: سیمو زیاد نگه ندارید ممکنه اینترنت فشارش خیلی زیاد شه، بترکه کف اتاقتون اینترنتی شه!!
فرهنگ لغت مامانم :
این آشغالا که میزاری تو گوشت : هدست .
این آشغاله که شب و روز دستته : موبایلم .
این آشغالا که می بندی به دست و گردنت : دس بند و گردن بند .
این آشغالا که همش سرت توشه : لپ تاپم . این آشغالا که میخوری : مکمل
. این آشغال دونی : اتاقم !!!
این آشغال :خودم
ﻳﻪ ﺭﻭﺯ ﻳﻪ ﭼﻴﻨﻴﻪ ﻣﻴﺮﻩ ﺑﺎﻻﻱ ﻛﻮﻩ ﺩﺍﺩ ﻣﻴﺰﻧﻪ: “ﺳﺎ ﻻﻭهیو ﻻﻥ ﻫﻴﻦ ﺷﻴﻦ ﺗﺎ ﻧﻴﻲ”
ﻳﻬﻮ ﺍﺯ ﻛﻮﻩ ﺻﺪﺍ ﻣﻴﺎﺩ: … بیشرف ، ﺧﻴﻠﻲ ﺳﺨﺖ ﺑﻮﺩ ﻳﻪ ﺑﺎﺭ ﺩﻳﮕﻪ ﺑﮕﻮ
حیف نون می ره تو داروخانه و می پرسه شما ”اسید استیل سالیسیلیک” دارید؟
فروشنده می گه: منظورتون آسپرینه؟
جواب می ده: آره، خودشه. اسمش همش یادم می ره!
ﻳﻪ ﮔﺮﻭﻩ ﻧﺸﺴﺘﻪ ﺑﻮﺩﻥ ﺑﻪ ﺗﺮﺗﻴﺐ ﻫﺮﻛﻲ ﻳﻪ ﻋﺪﺩ ﻣﻴﮕﻔﺖ ﺑﻘﻴﻪ ﻣﻴﺨﻨﺪﻳﺪﻥ.
ﻳﻜﻲ ﻣﻴﺮﻩ ﺑﻬﺸﻮﻥ ﻣﻴﮕﻪ ﻗﻀﻴﻪ ﭼﻴﻪ؟ . . .
ﻣﻴﮕﻦ ﻋﺎﻣﻮ ﺣﺎﻝ ﻧﺪﺍﺭﻳﻢ ﺟﻚ ﺗﻌﺮﻳﻒ ﻛﻨﻴﻢ ﺑﺮﺍﺷﻮﻥ ﻋﺪﺩ ﮔﺬﺍﺷﺘﻴﻢ. ﺣﺎﻻ ﻫﺮ ﻋﺪﺩﻱ ﺭﻭ ﻣﻴﮕﻴﻢ ﻫﻤﻪ ﻣﻴﺪﻭﻧﻦ ﭼﻪ ﺟﻜﻴﻪ ﻣﻴﺨﻨﺪﻳﻢ ﻣﻴﮕﻦ ﺣﺎﻻ ﺗﻮ ﻳﻪ ﻋﺪﺩ ﺑﮕﻮ
ﻣﻴﮕﻪ .۲۸۷ ﻣﻴﺒﻴﻨﻪ ﻳﻜﻲ ﻭﻟﻮ ﻣﻴﺸﻪ، ﻳﻜﻲ ﻏﺶ ﻣﻴﻜﻨﻪ، ﻳﻜﻲ ﺧﻮﺩﺷﻮ ﻣﻴﺰﻧﻪ ….
ﻣﻴﭙﺮﺳﻪ ﭼﻲ ﺷﺪ؟ ﻣﻴﮕﻦ ﺍﻳﻨﻮ ﺗﺎﺣﺎﻻ ﻧﺸﻨﻴﺪﻩ ﺑﻮﺩﻳﻢ
گاهی یه جمله از پدر ها میتونه پسر رو به زندگی امیدوار کنه :
مثلا وقتی که کنکور قبول نشدم ، پدرم خیلی آروم زد رو شونه ام و گفت
: ” اشکال نداره پسرم ، بالاخره جامعه به حمال هم نیاز داره “
حیف نون به زنش می گه ببینم دیروز چت بود؟
زن می گه هیچی
امروز چته ؟
هیچی
نبینم فردا چت باشه ها !
سوپری محلمون ” پوست پسته ” میفروشه کیلویی ۱۰ هزار تومن !
بابام ازش پرسیده پوست پسته چه صیغه ایه دیگه ؟
میگه یکی اینکه قاطی پسته ها کنی بذاری جلو مهمون که زیاد نشون بده، دوم اینکه بذاری جلو در خونه قاطی آشغالا که مردم فکر کنن پسته خوردین
دیشب پارک بودم یه پسر بچه حدود ۱۰ساله داشت با ۱۰۰تا سرعت میدوید سمت دستشویی… باباش پشت سرش میدوید یهو لامصـــب زد پس گردنه پسره میگه بذا من برم پســـــر مال تو بریزه میگن بچه س خخخخخخ
یکی از فانتزیام اینه :
توی بیمارستان،
یه پرستار فوق العاده زیبا وجذاب از اتاق عمل سریع میاد بیرون و داد میزنه:آقای دکتر؟آقای دکتر؟بیمار داره از دست میره
من درحالی که لبخندی پرمعنا بر لب دارم سرمو میندازم پایین و از توی کشو دستکشمو در میارم
پرستار بلندتر و با التماس میگه:آقای دکتر عجله کنید ،قلبش از حرکت ایستاده
من بازهم با لبخندی معنا دار دستکشارو دستم میکنم
ایندفعه همهءپرستارا ودکترا از اتاق میریزن بیرون و فریاد میزنن آقای دکتر آقای دکتر بیمار داره میمیره
من که دسکشامو دستم کردم با خونسردی به چهرهءتک تکشون نگاه میکنم و میگم: . . . آقای دکتر طبقه بالا تشریف دارن بعد سطل آبو با پام هول میدم جلو و همینجور که دارم زمینو تی میکشم توی مه و غبار دور میشم …
جوان خیلی آرام و متین به مرد نزدیک شد و با لحنی موأدبانه گفت:
ببخشید آقا! من می تونم یه کم به خانوم شما نگاه کنم و لذت ببرم؟
مرد که اصلا توقع چنین حرفی را نداشت و حسابی جا خورده بود، مثل آتشفشان از جا در رفت و
میان بازار و جمعیت، یقه جوان را گرفت و عصبانی، طوری که رگ گردنش بیرون زده بود، او را به
دیوار کوفت و فریاد زد
مردیکه عوضی، مگه خودت ناموس نداری ... خجالت نمی کشی؟ ...
جوان امّا، خیلی آرام، بدون اینکه از رفتار و فحش های مرد عصبی شود و عکس العملی نشان
دهد، همانطور موأدبانه و متین ادامه داد
خیلی عذر می خوام فکر نمی کردم این همه عصبی و غیرتی شین، دیدم همه بازار دارن بدون
اجازه نگاه میکنن و لذت می برن، من گفتم حداقل از شما اجازه بگیرم که نامردی نکرده باشم ...
حالاهم یقمو ول کنین، از خیرش گذشتم
مرد خشکش زد ... همانطور که یقه جوان را گرفته بود، آب دهانش را قورت داد و زیر چشمی زنش
را برانداز کرد ...
پــیرزنـه مـیره دکتــر ، دکـتـر بهـش مـیگه : نـنـه هـم قــند داری هـم چربـی ، پـیرزنه مـیگه بـه عــروسام نـگی ، یـه گـونـی بـرنـج هـم دارم !!! ^_^
حیف نون توی دستشویی بوده که برق می ره. جیغ می زنه. زنش می گه: برق رفته، چرا جیغ می زنی؟ می گه: فکر کردم زیاد زور زدم کور شدم!
یارو اومد از هواپیما پیاده بشه شلوارش از پاش افتاد دادزد :کو اون خانمه که گفت کمر بند ها رو باز کنید همینو میخواستی! ارسال نظر
دیدین صبحا که بیدار میشین بعدش یه لحظه دوباره میخوابین، بیدار که میشی میبینی ۳۰دقیقه گذشته…؟؟؟ حالا تابلوئه که ۲دقیقه بیشتر نخوابیدیا! فکر میکنن ما خریم…!!! والا… ارسال نظر
اﮔﻪ ﯾﻪ ﺟﺎ ﺩﻋﻮﺍﺑﺸﻪ:
ﺁﻣﺮﯾﮑﺎﯾﯿﻪ ﯾﮑﯽ ﺭﻭ ﻣﯿﮑﺸﻪ!
ﺁﻟﻤﺎﻧﯿﻪ ﻓﻮﺵ ﻣﯿﺪﻩ ﻣﯿﺮﻩ!
ﺳﻮﺋﯿﺴﯿﻪ ﺟﺪﺍ ﻣﯿﮑﻨﺘﺸﻮﻥ!
ﻋﺮﺑﻪ ﻓﺮﺍﺭ ﻣﯿﮑﻨﻪ!
ﺍﯾﺮﺍﻧﯿﻪ ﻓﯿﻠﻢ ﻣﯿﮕﯿﺮﻩ!!!!
ﻭﺍﻻﺍﺍﺍﺍ
بابات چطوری ثروتمند شده ؟
- یه روز یه سیب تو خیابون پیدا میکنه برش میداره ۲۰۰ تومن میفروشتش !
– خوب بعدش !؟
-بعد با اون یه ۲۰۰ تومن دو تا سیب میخره، هر کدوم رو ۴۰۰ تومن میفروشه !
– خوب بعدش !؟ . . .
- بعد عموش میمیره ، بهش ارث زیادی میرسه !!!
روباهه اومد پای درخت گفت : سلام زاغی …
زاغی با دستش پنیرو چسبید و گفت : من عمرا به تو پنیر نمیدم !! . . .
روباه گفت : یه عمره همتون اسوکل شورای تالیف کتب درسی هستین ، وگرنه تا حالا کدوم خری دیده روباه پنیر بخوره !؟
ماشینه تا شیشه جمع شده ، یه نفر اون بغل افتاده پارچه سفید روش کشیدن ، یارو داره رد میشه میگه مرده؟ گفتم پَ نَ پَ تصادف خستش کرده خوابیده !
پلیس ماشینو خوابونده . رفتم خلافی و جریمه دادم،کاراشو کردم،بعد رفتم پارکینگ تحویلش بگیرم. مسوولش میپرسه: اومدی ماشینو ببری؟؟؟ میگم: پـَـَـ نــه پـَـَــــ اومدم ملاقاتش! براش دوتا قوطی بنزین سوپر آوردم تنهایی بش بد نگذره…
یارو اومده خونه رو ببینه واسه خرید. تا طبقه سوم با پله اومده میگه پس اینجا کلا آسانسور نداره!! پـَـَـ نــه پـَـَــــ آسانسور داره ولی از طبقه چهارم شروع میشه !..
به بابام گفتم سوئیچ ماشینو بده …… گفت : می خوای بری جایی؟ …
گفتم : بله پدر عزیزم (ستاد مبارزه با فتنه ی پَ نَ پَ – واحد فرزند صالح)
یه گنجشک مرده رو یکی از دوستام داره خاکش میکنه داداشم میگه دارن خاکش میکنن؟ میگم پـَـــ نــه پـَـــ دارن میکارنش واسه سال بعد محصول بده!!!
تنهایی داشتم کمد اتاقمو جابجا میکردم مثل هرکول دودستی کمدمو تو بغل میگرفتم جابجاش میکردم مادرم از راه رسید پرسید کمدتو جابجا میکنی؟ گفتم پ ن پ دلش گرفته بود بغلش کردم دلداریش بدم !
دوستم میگه با گوشی برم اینترنت از شارژم کم میشه ؟ میگم پ نه پ از صندوق ذخیره ارزی سازمان اوپک کم میشه !
دوستم پریده تو استخر داد میزنه میگه شنـــا کنم؟ میگم پـــ ن پـــــــ بزار آهنگ تـایتـانیک بزارم آروم غرق شو..!
رو دیوار مارمولک بود،داداشم دیده میگه مارمولکه؟ پـَـــ نــه پـَـــ سوسماره معتاد شده به این روز افتاده ببین عبرت بگیر !
دارم تو خونه رو ترد میل میدوام …. بابام میاد میگه داری میدویی لاغر کنی …؟!؟! پَ نه پَ کلاسم دیر شده عجله دارم !
کارت سوخت ماشینو برداشتم دارم میرم ، بابام میگه میری بنزین بزنی؟؟؟ پـَـَـ نــه پـَـَــ میرم آب هویچ بریزم تو باکش نور چراغاش زیاد شه !
آتشی که نمى سوزاند ابراهیم را و دریایى که غرق نمی کند موسى را
کودکی که مادرش او را به دست موجهاى نیل می سپارد تا برسد به خانه ی تشنه به خونش
دیگری را برادرانش به چاه مى اندازند ، سر از خانه ی عزیز مصر در می آورد
آیا هنوز هم نیاموختی که اگر همه ی عالم قصد ضرر رساندن به تو را داشته باشند و خدا نخواهد نمی توانند ؟
پس به تدبیرش اعتماد کن
به حکمتش دل بسپار
به او توکل کن و به سمت او قدمی بردار تا ده قدم آمدنش به سوى خود را به تماشا بنشینی …
پیراهن تازمو با کلی ذوق و شوق به بابام نشون دادم ، میگه مبارکه عین رو بالشیای خدا بیامرز مادربزرگمه !
تو اتوبان داشتم لایی میکشیدم،یه زانتیا اومد گفت داری لایی بازی میکنی؟؟؟ . . . گفتم: پ نه پ دارم واست عربی میرقصم!!! گفت: دِ نـَــ دِ کنترل نا محسوس بزن بغل
مگس کش دستمه. مامانم میگه میخوای مگسا رو بکشی؟ میگم پـــ نه پــــــ میخوام رهبری ارکسترشون رو بکنم سمفونی بتهوون بزنن!
سر یه جریانی عصبانی بودم به خانمم میگم از همه ی آدما بدم میاد. میگه از منم بدت میاد؟ گفتم نه! گفت چون دوسم داری؟ پــــ نــه پــــ چون آدم نیستی!!!
مگسه نشسته رو برنج به خواهرم میگم : مگس ، میگه بکشمش ؟ میگم پ ن پ زشته برنج خالی بخوره یکم خورشت بریز واسش
سر جلسه به جلوییم می گم سوال ۳ بلدی ؟ میگه آره می خوای ؟ میگم پ ن پ نگرانت بودم می خواستم اگه ننوشتی بت بگم .
بگذار قلم را به غزل بسپارم شاید گره ای باز شود از کارم پرسید: مگر تو هم غزل می گوئی؟ گفتم: په نه په! فقط رباعی دارم !
بچه تازه به دنیا اومده و از بیمارستان آوردیم خونه خوابیده ، فامیلمون اومده میگه آخی خوابه ؟؟؟ پَ نَ پَ زدیمش تو شارژ ! دکترا گفتن ۷ – ۸ ساعت اول خوب بزارین شارژ بشه بعد ازش استفاده کنین وگرنه خوب گریه نمیکنه !!
ایرانسل در آینده ای نزدیک …:
روزی ﻣﻬﻨﺪﺱ ﺳﺎﺧﺘﻤﺎﻧﯽ، ﺍﺯ ﻃﺒﻘﻪ ﺷﺸﻢ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﺩ ﮐﻪ ﺑﺎ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﮐﺎﺭﮔﺮﺍﺵ ﺣﺮﻑ ﺑﺰﻧﻪ .
*** .