عزیزم خیلی دوست دارم
مورد داشتیم دخدره اِنقَدِه آرایش داشته
داداشش تو خیابون بهش شماره داده
بابام اومده بهم میگه :
پاشو برو ماشین رو ببر تو پارکینگ
میگم : بابا به خدا خسته م ، نمی تونم !
میگه : ده تومان می دم برو ، منم خسته م !
میگم : بیخیال … ده تومان میدم خودت برو …
پاشده شلوارش و می پوشه و میگه مرد نیستی اگه ندی
پای مردونگیم موندم ده تومان پیاده شدم بهش دادم !
داد میزنه میگه : خانوم پاشو بیا بریم بستنی بخوریم !
من
بابام
مامانم
همسر عزیزم خیلی دوست دارم
اینو نوشتم ک بعدنااا نشونش بدم ک بفهمه من از قدیما دوسش داشتم
خل و چل هم خودتی
دادم هارد لپ تاپمو ریکاوری کردن
یه هفتس زنگ می زنن می گن بیا ببرش اما روم نمیشه برم
اﮔﻪ ﺍﺯ شوهر ﺧﻮﺩ ﺭﺍضی ﻧﻴﺴﺘﻴﺪ
ﺍﮔﺮ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺩﻭﺳﺖ ﻧﺪﺍﺭﻳﺪ
ﺍﮔﺮ ﺷﻤﺎ ﺭﺍ ﻛﻼﻓﻪ ﻛﺮﺩﻩ ﺍﺳﺖ
ﺍﮔﺮ ﺯﻧﺪﮔﻴﺘﺎﻥ ﺭﺍ ﺯﻫﺮ ﻣﺎﺭ ﻭﺷﻤﺎ ﺭﺍ ﻧﺎﺑﻮﺩ ﺳﺎﺧﺘﻪ
ﺍﮔﺮ ﻛﺎﺭی ﻛﺮﺩﻩ ﻛﻪ ﺩﻟﺘﺎﻥ ﻣﻴﺨﻮﺍﻫﺪ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺑﺰﻧﻴﺪ !
ﺍﺻﻼ ﻧﮕﺮﺍﻥ ﻧﺒﺎﺷﻴﺪ !!
مال ﺩﻳﮕﺮﺍﻥ ﻫﻢ ﻫﻤﻴﻦ ﺍﺳﺖ
ﻛﻼ ﺍﻳﻨﺎ ﻫﻤﻴﻨﻄﻮﺭﻳﻦ ، فایده نداره درست بشو نیستن
مردی مرده بود و او را غسل داده و کفن کرده بودند
و روی تخت غسالخانه گذاشت بودند تا تابوت بیاورند و تشیعش کنند،
زنش را دیدند که بادبزنی به دست گرفته
و کفن او را که از آب غسل مرطوب شده بود، باد می زند !
گفتند : عجب زن با مهر و محبتی که حتی بعد از مرگ شوهرش به فکر آسایش اوست
نزدیک رفتند و گفتند :
ای زن ، مرده را خیسی و خشکی و سردی و گرمی تفاوت نمی کند،
خودت را به رنج مینداز !
زن گفت : آخر، شوهرم وصیت کرده که تا کفنش خشک نشده، شوهر نکنم
- دوشنبه, ۲۷ مرداد ۱۳۹۳، ۰۷:۰۰ ب.ظ