- ۲ نظر
- ۱۶ اسفند ۹۳ ، ۱۹:۰۰
مراسم خواستگارى ، پدر عروس : آقا داماد چیکارن ؟
پدر داماد : ایشون میتونن تو شرایط فعلی زنده بمونن !!
پدر عروس:هزار ماشالله ، مبارکــــــــــــه
این روز ها که دلم میگیره...میرم سمت پیانوم...
.
.
.
.
.
.
.
میبینم پیانو ندارم...بر میگردم سمت توالت...!!!
امروز رو جهانیه ما چه..
.
.
.
.
.
.
..
.
..
.
ولی ب ما چه!!
والا!!!
دختره پیام داد چرا منو اد کردی؟گفتم قیافت شبیه بازیگرای محبوبم بود!
با خوشحالی نوشت کـــــــــــی!......گفتم سمندون !!!
بلاکم کرد!!!!خب سمندون دوس دارم!!!
دیروز داشتم نذری پخش میکردم در یه خونه رو زدم دختر اومد جلو در,نذری رو برداشت تو جشام نگاه کرد با لبخند گفت انشاا... هر چی حاجت داری بهش برسی!!
منم نامردی نکردم گفتم من فقط یه حاجت دارم دختر چشاش گرد شد داش از حلقه بیرون میزد گفت:خوب چیه؟منم یکم مکث کردم با لبخند گفتم:آزادی مردم مظلوم غــزه!!
نمیدونم چرا درو محکم بست و خداحافظی نکردوفکر کنم یا آمریکایی یا اسرایلی بود.خخخ
امروز یه دختره تو پیاده رو زرتی خورد زمین!!
خلاصه رفتم
.
.
.
.
.
.
.
.
زیر بغل دوست پسرشو گرفتم
که از خنده داشت میمرد !!!!!!!!!!
:)):)):))
یه چیز میگم بگو باشه!!!
.
.
.
.
.
.
..
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
یه نظر میدی دلم واشه؟؟؟!؟؟
ﺻﻔﻬﺎﻧﯿﻪ ﻣﻬﻤﻮﻥ ﺩﺍﺷﺖ ﺑﻪ ﻣﻬﻤﻮﻧﺶ ﻣﯿﮕﻪ ﮔﺰ ﺑﺨﻮﺭ
ﻣﻬﻤﻮﻥ ﻣﯿﮕﻪ ﻣﻤﻨﻮﻥ ﯾﮑﯽ ﺧﻮﺭﺩﻡ
ﺍﺻﻔﻬﺎﻧﯿﻪ ﻣﯿﮕﻪ دو ﺗﺎ ﺧﻮﺭﺩﯼ
ﻭﻟﯽ ﺍﺷﮑﺎﻝ ﻧﺪﺍﺭﻩ
ﺑﺎﺯﻡ ﺑﺨﻮﺭ
خدایا میشه امشب خابیدم صبح بیدار نشم؟
.
.
.
.
.
عوضش فردا ظهر بیدار شم از خواب!!!
چیه؟
انتظار داشتی من بمیرم؟؟؟
حلوای من خوردن داره آخه!!!
اگه من بمیرم کی براتون جوک بفرسته!!!
"به مامانم میگم :یادش بخیر بچه بودیم چقدر ما رو کتک زدیا!
شترق خوابوند در گوشم گفت :این دروغا چیه که میگی؟ من کِی دستم روتون بلند شده؟
فک و فامیل داریم؟"
مورد داشتیم
پسره تو صف نونوایی از دختره پرسیده چند نفر جلوی شما هستند؟
دختره گفته:
دو تا خواهر بزرگتر از خودم هستند
ولی من برای ازدواج مشکلی ندارم،
ما اصلا از این رسمها نداریم
پسر: عزیزم ماشینم رو فروختم!
دختر: از اولشم مى دونستم دوسم نداری،باى!
پسر: آخه خواستم بگم یه بهترش رو گرفتم!
دختر: نفــــــــــــــــــــــــــــــس من کیه؟!
یه بار با یه دختره رفته بودم سفره خونه !
بعد یه نیم ساعت قلیون کشیدن دختره گفته کی آب قلیون تموم میشه بریم ؟
از اون موقع هروقت قلیون میبینم جیغ میکشم
حموم رفتن زمان ما :
میرفتیم تو حموم
یه شیرو باز میکردیم، دندونامون میریخت کف حموم از سرما!
اون یکیو باز میکردیم، مث آب سماور در حال جوش بود!
یه عر میزدیم از سوزش،
مامانمون مى زد پس کله مون که اذیت نکن، آروم بگیر
بعد با اون صابون زرد گنده ها
که مثه چرکِ خشکیده بود، میفتاد به جونمون
تا حدى که چشمامون از کاسه دربیاد!
یعنى ما از نظر مامانمون کثافتى بودیم
که میخوایم در مقابل نظافت مقاومت کنیم!
بعد یه جورى چنگ میزد موهامونو
که انگار داعش به شپشا حمله کرده
بعدش با شامپوى پاوه کل هیکلمونو غربال گرى میکردن!
بعد از همه اینا جان گُدازترینش کیسه کشیدن بود!
دو لایه از پوستمونو بر میداشتن،
فک میکردن چرکه! باز ادامه میدادن
بعدِ حموم صدتا لباس تنمون میکردن،
یه روسرى به کله مون، یه یقه اسکى هم روى همش
بعد از شدت کوفتگى و خستگى بیهوش میشدیم،
میگفتن: ببین چه راحت خوابیده
ناموسن دقت کردین اینایی که تو مهمونیا دارن کباب باد میزنن، وقتی ازشون تشکر میکنی...
.
.
.
.
.
.
.
.
جوگیر میشن، تندتر باد میزنن؟
الان که ﻭﻟﻨﺘﺎﯾﻦ ﺗﻤﻮﻡ ﺷﻪ یعنی ﯾﮑﯽ ﺑﯿﺎﺩ ﺑﮕﻪ
ﻋﺎﺷﻘﺘﻢ ...
ﺧﺪﺍ ﺷﺎﻫﺪﻩ ﻃﻮﺭﯼ میزنمش نتونه راه بره.....
ﺭﯾﺎ ﻧﺒﺎﺷﻪ ﻭﻟﯽ
ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﻭﻗﺘﯽ ﻣﻨﻮ ﺁﻓﺮﯾﺪ ..
ﺷﯿﻄﺎﻥ ﮔﻔﺖ : ﺧﺐ ﺍﯾﻨﻮ ﺍﺯ ﺍﻭﻝ ﻧﺸﻮﻥ ﻣﯽ ﺩﺍﺩﯼ :|
ﻣﺚ ﺑﭽﻪ ﺁﺩﻡ ﺳﺠﺪﻩ ﻣﯽ ﮐﺮﺩﻡ |:
اسم کانکشن وای فای رو گذاشتم==>FOZOLI
رمزشم گذاشتم===========>betoche
هرکی میاد میگه اسم وای فایت چیه؟ میگم فضولی؟؟؟
میگه اذیت نکن خو...رمزش چیه؟میگم ب توچه؟؟؟
طرف هم میره
ی حالی میده ک نگو........
ﮐﺴﯽ ﮐﻪ ﮐﺮﺍﻭﺍﺗﻮ ﺍﺧﺘﺮﺍﻉ ﮐﺮﺩ ﺍﻭﻝ
ﻣﯿﺨﻮﺍﺳﺖ ﺧﻮﺩﮐﺸﯽ ﮐﻨﻪ ﺑﻌﺪﺵ ﯾﻬﻮ
ﺧﻮﺩﺷﻮ ﺗﻮ ﺁﯾﻨﻪ ﺩﯾﺪ ﮔﻔﺖ ﻭﺍﯼ ﭼﻪ ﻣﺨﻬﺎ ﮐﻪ
ﺑﺎ ﺍﯾﻦ ﻧﻤﯿﺸﻪ ﺯﺩ!!!
به دوستام گفتم : یه وقت زشت نباشه ها ، ولی دقت کردین آدم وقتی دستشویی میره ذهنش باز میشه و خیلی بهتر میتونه فکر کنه.
یکی از دوستام گفت : آره ، راست میگیا، ولی چرا اینطوری میشه ؟؟؟
منم گفتم : میدونی چیه آدم وقتی دستشویی میره چیزای اضافی از بدنش خارج میشه و جا برای مغزش بیشتر میشه و میتونه راحت تر فکر کنه ، بعد تو دلم یه الکی مثلا گفتم .
دوستم برگشت گفت : واقعا؟؟؟
گفتم : پَـــ نَـــ پَــــ .
دوستام همه گفتن : اُاُاُاُ
همه باور کرده بودن .
دختره قیافش شبیه بقیه پول گوجه هس!!!
بعد اومده نوشته قبل از زل زدن تو چشای من فاتحه دلتو بخون!!!
..
..
..
..
هیچ دیگه میت شور کم گیر میاد مجبور شدیم فرار کنیم
امروز دست خط بچگیامو بردم داروخانه...
یا رو شربت سینه بهم داد
خخخخخ
حالا میفهمم بازی های کودکی بی حکمت نبودند ...
زووووو : تمرین روزهای نفس گیر ...
الاکلنگ : دیدن بالا و پایین دنیا ...
سرسره : به سختی بالا رفتن و راحت پایین آمدن از مشکلات...
گل یا پوچ : دقت در انتخاب ...
دکتر بازی : تو حکمت این والا موندم خخخخ!!!
مورد داشتیم....
دختره رفته امتحان رانندگی بده
افسر پرسیده آینه کجاست؟
دختره گفته تو کیفمه !!!!
....بدمش!!!!
دلیل مرگ افسر هنوز معلوم نشده جان تو!!!
بخونین از خنده بمیرین
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
پاکش کردم دلم نیومد بمیرین نمدونم چرا اینقدر دوستتون دارم
آقا دیروز کارنامه هامونو گرفتىم منم معدلم شد 19.60(بعله بچه درس خونم)
یکى از بچه هاى کلاس که معدلش شد15باباش به خاطر این که درسى رو نیفتاد براش آیفون خرید!؟!
اون وقت من رفتم پیش بابام
حالا مکالمه من و بابام:
من:بابا امروز کارناممو گرفتم
پدرم:خوب
من:معدلم شد19.60
پدرم:خوب
من:بالاترین معدل کلاس شدم
پدرم:باشه پسرم،تو که براى ما درس نمیخونى همش براى آینده خودته!
"سهراب جان قایق و شنا و پارو زدنو بیخیال،بیا خودم بلیط میگیرم با هواپیما میریم"
منطق معلم ها :
حسن کچل سه تا سیب داشت
دو تاشو خورد
.
.
.
.
.
.
.
انرژی جنبشی و پتانسیل گرانشی سیب باقی مانده را پیدا کرده پ سپس وزن و جرم آن را طبق معادله ای با استفاده از ارتفاع نجومی بدست آورید
به دوستم میگم :سلام
میگه :بپر تو کُلام
میگم :چه طوری ؟
میگه : مث پلو تو دوری! شبیه سوپ فوری
میگم : راستی تولدت مبارک
میگه : متشکرم مارمولک!!
میگم : اه شورش رو در اوردی!!
میگه : ابروی ما رو بردی !!
میگم : میشه بس کنی ؟؟
میگه : خواستم حظ کنی !!
عصبانی شدم گفتم : خفه شو
گفت : تو دسشویی چپه شو
دیدم ادم نمیشه دو خوابوندم زیر گوشش حالا داره زار میزنه اشکاش بند نمیاد
بهش گفتم خب حالا خوب خوردی ؟
پرو بر گشته میگه : غلط اضافی خوردی ؟؟؟
خودش فهمید دوباره زر زیادی زده در رفت وگرنه کبودش میکردم به خدا .مردم روانی شدن !!!
ملت با گوشی هوشمندشون مقاله می خونند،مطالب علمی به اشتراک می گذارند،با دوست های زبان اصلی شون اون ور دنیا ارتباط برقرار می کنند و ... و ... و ...خلاصه دنیارو فتح می کنند!
حالا من چی!به پو غذا میدم.
تازه اون هم در حدی که از گشنگی نمیره!!!
یه هم چین آدمی ام من!
ﺩﺧﺘﺮﻩ ﺭﻓﺘﻪ ﺳﻔﺮﻩ ﺧﻮﻧﻪ
ﻣﻮﻗﻊ ﺭﻓﺘﻦ ﮐﺎﺭﺕ ﮐﺸﯿﺪﻩ ﺻﺎﺣﺐ ﺳﻔﺮﻩ ﺧﻮﻧﻪ ﮔﻔﺘﻪ :
ﭼﻘﺪﺭ ﮐﺸﯿﺪﯾﻦ !؟
ﮔﻔﺘﻪ تقریبا ﻧﯿﻢ ﺳﺎﻋﺖ
ﺻﺎﺣﺐ ﺳﻔﺮﻩ ﺧﻮﻧﻪ ﺭﻓﺘﻪ ﺑﺎﻻﯼ ﺩﺭﺧﺖ ﻻﯼ ﺷﺎﺥ ﻭ ﺑﺮﮒ ﻗﺎﯾﻢ ﺷﺪﻩ
ﻫﺮ ﮐﺎﺭﯼ ﻣﯽ ﮐﻨﻦ ﭘﺎﯾﯿﻦ ﻧﻤﯿﺎﺩ!
ﺑﺎ ﺳﻨﮓ ﻫﻢ ﺯﺩﻥ ﻧﯿﻮﻓﺘﺎﺩﻩ میگه من کلاغم!
ﻣﻨﻮ ﺩﻳﺪﻯ ﺗﺎﺯﮔﻴﺎ؟
.
.
.
.
.
.
.
.
ﻧﻪ ﭘﻴﺸﻮﻧﻴﻢ ﺧﻂ ﺍﻓﺘﺎﺩﻩ ﻧﻪ ﻣﻮﻫﺎﻡ ﮐﻢ ﭘﺸﺖ ﺷﺪﻩ !
ﺗﺎﺯﻩ ﺧﻮﺷﮕﻠﺘﺮﻡ ﺷﺪﻡ ؛^_^
مورد داشتیم یارو رفته فروشگاه لوازم یدکی گفته:
چماق زیر صندلی نیسان سمت راننده دارید؟؟
میگن فروشنده خودشو تو انبار مخفی کرده
نور بهش میخوره جیغ میکشه
تو این فیلم خارجیا میخوان بچه رو شاد کنن،
یه دونه شکلات در میارن میدن بهش!
حالا عموی ما می خواست ما رو شاد کنه،
پلکاشو برمی گردوند ما عین سگ می ترسیدیم
امروز اومدم هندونه خوردم پوستشو گذاشتم بیرون که ماشین اشغالی ببره
یارو زنگ ایفوون زده میگه:
با ژلت تمیزش کردی؟؟؟
چ آدمایی پیدا میشن!!!
خوب هوا گرمه دوما من هندونه روخیلی دوست دارم
مورد داشتیم دختره پسورد وبلاگش شماره خونشون بوده
الان میگه هر چی میزنم باز نمیشه؟؟؟
میگه مگه 2 نیومده جلو شماره ها؟؟؟؟
گناه داشت... بزارین خوش باشه
مورد داشتیم تو جهنم از دیوار میره بالا....
سر شو میکنه تو بهشت میگه...
احوال خود شریناااااا
مریض بودم مامانم داشت دارو هام میداد که دادش کوچیکم اومد گفت:
منم از اینا میخام
مامانم گفت الهی عمت بمیره برات
اینایی که دادشت باید بخوره پی پیه,فقط دادش باید بخوره!
ای خدا ب نظرم من بچه سر راهی هستم!!!
توی بدن انسان دو تا عضو هستن که اگه اونا رو نداشته باشی هیچ کدوم از کارات پیش نمیره
..
..
..
..
دل و دماغ!!!
میدونی وقتی بچه بودی و تو ی درس نمره کم میاوردی...
چ جوری به پدرت و مادرت می گفتی که عصبانی نشن..؟
..
..
..
..
من اینجوری میگفتم
اینقدر سخت بود که نگو...
همه 2 یا 3 شده بودن...
تو ذهنت من چ شکلیم؟
1-خوشگل
2-خیلی خوشگل
3.-خیلی خیلی خوشگل
هر کدوم ب نظرت هست برام رک بگو ناراحت نمیشم!! :))))
ریا نشه!!!
..
..
..
..
تا6 سالگی فکر میکردم اسمم ماشالاست...!!!
از بس ناز بودم هر کی منو می دید میگفت ماشالا...
میدونید تو مهمونی زنانه کدوم قسمتش خیلی جالبه
بچه ب مامانش میگه:پی پی دارم
خخخخخخخخخخ
نهنگ چیست؟؟؟
..
..
نهــــــنگ!!! التماس یک پسر هست به موبایلش وقتی داره هنگ میکنه!
امروز یه پسره داشت مزاحم یه دختره میشد
رفتم پسره رو با ی تذکر قانع کردم رفت پی کارش
ولی دختره ازم طلبکار شده...
میگه حالا عمه تو میاد ولنتاین رو بهم کادو میده...
به دختره میگم چـــرا این همه تپلی؟؟؟
میگه به خاطر اینکه همه شعور و خوشگلی و جذابیت ...در یک بدن لاغر جا نمیشه...
واقعا دلیل بودا....
گوشی دختر عمه ام آنتن نمی داد هر چی تماس گرفتم...
بهش اس ام اس دادم نمی تونم بگیرمت
جواب داده به درک!!!
مگه کم خواستگار دارم؟؟؟
ﺻﻨﺪﻭﻕ ﻋﻘﺐ ﻣﺎﺷﯿﻦ ﻫﺎ ﺩﺭ ﮐﺸﻮﺭ ﻫﺎﯼ ﻣﺨﺘﻠﻒ:
ﺁﻣﺮﯾﮑﺎ: ﺟﻌﺒﻪ ﮐﻤﮏ ﻫﺎﯼ ﺍﻭﻟﯿﻪ، ﺯﻧﺠﯿﺮ ﭼﺮﺥ
ﺁﻟﻤﺎﻥ: ﭼﺮﺍﻍ ﺧﻄﺮ، ﮐﭙﺴﻮﻝ ﺿﺪ ﺁﺗﺶ، ﺯﻧﺠﯿﺮ ﭼﺮﺥ
ﺍﻧﮕﻠﯿﺲ: ﺟﻌﺒﻪ ﺍﺑﺰﺍﺭ، ﭼﺮﺍﻍ ﺧﻄﺮ
ﺍﯾﺮﺍﻥ: ﻗﻠﯿﻮﻥ، ﺯﻏﺎﻝ، ﻣﻨﻘﻞ، ﺑﺎﺩﺑﺰﻥ، ﯾﻪ ﭼﻤﺎﻕ ﻫﻢ ﻭﺍﺳﻪ ﺩﻋﻮﺍ
ﯾﻪ ﻫﻤﭽﯿﻦ ﻣﺮﺩﻡ ﺩﻭﺭﺍﻧﺪﯾﺸﯽ ﺩﺍﺭﯾﻢ
امروز تو رخت خواب دراز کشیده بودم دیدم یه صدایی میاد پاشدم دیدم مامانمه داره تو اتاقو میگرده بهش میگم دنبال چی میگردی میگه اون کاغذ کادویی که واسه عشقت گرفته بودی اضافه هاشو میخوام:-))
میگه کجا گزاشتیش منم که حرفی نداشتم بزنم گفتم تو اون کشو لای اون کتابه هیچی دیگه برداشت بعدشم گفت خب حالا کی هست نمیخوای معرفیش کنی ایشالله به پای هم پیر شین :-)
اقا ی روز مدیر گروه رو تو خیابون دیدم بهش سلام کردم اما در جواب گفت
..
..
..
چت ممنوع
به نظرتون از قصد گفت یا بنده خدا عادت کرده دست خودش نیست
خخخخخ
امروز سر کلاس نشسته بودیم ی نیم ساعت از زمان کلاس گذشته بود که یه دختره وارد کلاس شد.استاد با ناراحتی گفت چرا دیر اومدی؟؟
دختره با خونسردی میگه:دیر رسیدن بهتر از زشت رسیدن است..
من که تازه بعد از 6 ماه از کما بیرون اومدم بقیه رو خبر ندارم..
به مامانم میگم چرا ناهار نداریم!!!
..
..
..
میگه اگه ناراحتی از خانواده Left بده
اوایل انقلاب همه خواننده ها
قیافه شون شبیه کفتربازا و راننده تریلی ها بود بجز
” سیاوش قمیشی ”
لامصب از همون اول شبیه معلم فیزیک بود
دیروز تولدم بود، بعد بروبچم جمع بودن! این وسط یکی از همسایگان خسیسمون هم اومده بود که والا دستش دیدیم کادو بودش داشتم از تعجب اپرا میخوندم! خلاااااااوصه، موقع باز کردن کادو ها شد و مام کادوی همسایمونو وا کردیم دیدیم توش یه چیز میله مانندیه! گفتم حاجی این دیگه چیه؟!
.
.
.
گفت آنتن تقویت کننده ی مودمه! چن وقت بود مودمت خونه ی ما خوب آنتن نمیداد نگرانش شدم گفتم یه حرکتی برای رفع مشکل همسایمون بکنم و رسم همسایگی رو به جا بیارم! :|
انسان های ضعیف انتقام می گیرند
انسان های قوی می بخشند
انسان های باهوش نادیده می گیرند
و انسان های قد بلند اصن کسیو تحویل نمیگرن ، بعلههه
یکی از دلایلی که خودکشی نمیکنم اینه که…
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
میترسم بمیرم
والا،شانس ک نداریم
رفتم ثبت احوال میگم میخوام اسممو عوض کنم
میگه چی میخوای بذاری ؟
میگم ” لایک کن پی وی بگو ”
بیرونم کردن نامردااا
آقا مگه اسم نیست این ؟!
نصف اددلیستای لاینم اسمشون همینه خب
خوب ولنتاین تمام شد بریم سراغ چهار شنبه سوری...
..
..
..
..
یه دوست دختر هم نداریم چهارشنبه سوری آتیشش بزنیم ...
جبران کادوی نگرفته ولنتاین بشه
بچه ها جاییتون درد نمیکنه!؟؟
..
..
..
..
..
الکی مثلا من ژلوفنم...!
تو بازار می چرخیدم دیدم یه دختر بچه 5 -6 ساله داره گریه میکنه!
داره داد میزنه مامان...رفتم پیشش گفتم چیه عمو مامانتو گم کردی؟
برگشته میگه پ ن پ دیدم صدام قشنگه دارم روضه می خونم!!!
منم رنگم شد عین لبو کم اوردم دیگه..
ی دفعه مامانشم سر رسید گفتم دختر شماست این چه زبونی داره؟
گفت پ ن پ مداح محلمونه اومدم بگم دعام کنه..
امروز دیدم پنج تا خانوم کنار هم دیگه ساکت نشسته بودند!!!
..
..
..
..
..
خیلی ضایع بود که فتوشاپه خخخ
دوتا خفاش از سقف غار برعکس آویزون بودن
یکیشون پرسید بدترین روز زندگیت کی بود
دوستشم جواب میده پارسال که اسهال گرفته بودم
ﺍﮔﻪ ﻫﻤﺖ ﮐﻨﯿﻢ ﻭ ﺍﺭﺍﺩﻩ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﯿﻢ ﻣﯽﺗﻮﻧﯿﻢ ﺭﮐﻮﺭﺩ ﺑﺰﻧﯿﻢ
ﻭ ﺳﺮﺍﻧﻪٔ ﻣﻄﺎﻟﻌﻪٔ ﮐﺸﻮﺭ ﺭﻭ ﺑﻪ ﺻﻔﺮ ﺑﺮﺳﻮﻧﯿﻢ
ﻓﻘﻂ ﮐﺎﻓﯿﻪ ﺗﺎﺑﻠﻮﯼ ﻣﻐﺎﺯﻩﻫﺎ ﺭﻭ ﻧﺨﻮﻧﯿﻢ
دخترا دقت کردین !؟
روز جهانی سرویس بهداشتی هم داریم ، ولی روز پسر نداریم
بگیــــــــــــــــــــــــــــرید موج مکزیکیــــــــــــــــــــو...
از عجایب زنها اینه که مجتمع های تجاری رو طبقه به طبقه و مغازه به مغازه میگردن
بعد که از خرید میان برن خونه میگن :
“اووووه ماشین چقدر دوره”
موقع رقصیدن مراقب حرکت ابروها و لب های خودتون باشید
خیلی ها مراقب نبودن بعد که فیلمشو دیدن به اعتیاد کشیده شدن :)))))))))))))
نیکاراگوئه کشوریه که توش خوبای اروگوئه زندگی میکنن
پاراگوئه کشوریه که توش معلولین اروگوئه زندگی میکنن
.
.
.
.
.
من برم دنبال اکتشافات بعدیم
رفتم بانک رو دسته صندلی نوشته بود وقتی زلزله اومد پشت صندلی رو نگاه کنید.
پشت صندلی رو نگاه کردم. نوشته بود:
الان نه خره٬ وقتی زلزله اومد....
چقدر ملت خلاقی داریم..
مردی به ریش و سبیل نیست
.
.
.
اگه با شلوار کردی بر خلاف جهت باد تونستی بدوی مردی
تلوزیون داشت آشپزی ایتالیایی نشون میداد، یهو آقا آشپزه خیلی شیک و مجلسی یه مایع قرمز متمایل به بنفش رو برداشت و گفت: ژله ی تمشک جنوب ایتالیا ^___^
بابام گفت: حرف مفد نزن بابا }:-(....این که آب لبوئه :-
هیچی دیگه...آشپز زبون بسته طوری با مخ رفت تو ژله که ژله از دماغش رفت تو مویرگای مغزش و دار قالی را وداع گفت:-D
چند روز پیش تو کلاس بودیم استادم داشت درس می داد.یکی از بچه ها بلند شد بره بیرون.استاد داد زد:
-کجا داری میری؟
این بدبختم یه ذره به استاد ماتش برد و آروم گفت:
-می خوام برم دستمو بشورم.
گذشت و امروز یکی دیگه بچه ها پا شد که دوبارع داد استاد بالا رفت که کجا؟
حالا اینم خجالتی با من من:
-میرم دستمو بشورم...
طرف رفت.استادمون یه کم فکر کرده میگه:
-من نمی دونم چرا شما این قدر علاقه مندید به دست شستن؟!
یکی از ته کلاس داد میزنه:
-ما علاقه مندیم به دستشویی و مراحل قبلش!!!
ما.......کلاس را منفجر کردیم می خوایم بریم در و دیوار راهرو را گاز بگیریم!
استادمون....لب خند ملیح از کشفش!
طرف تو دستشویی 0: از ترس زمین لرزه!
صد سال بعد
.
.
ﺩﺍﻧﺶ ﺁﻣﻮﺯﺍﻧﯽ ﮐﻪ ﺩﺍﺭﻧد ( درس ﺗﺎﺭﯾﺦ ) ﻣﯽ ﺧﻮﻧﻨﺪ ...
ﺑﻪ ﺳﺎﻝ ﻫﺎﯾﯽ ﻣﯽ ﺭﺳﻨﺪ ﮐﻪ
ﻣﺎ ﺗﻮﺵ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﮐﺮﺩﯾﻢ
ﺗﻨﺪ ﺗﻨﺪ ﻭﺭﻕ ﻣﯽ ﺯﻧﻨﺪ ﺻﻔﺤﺎﺕ ﺭﺍ …!
ﻣﻌﻠﻤﺸﻮﻥ ﻫﻢ ﻣﯿﮕﻪ :
ﺍﯾﻨﺠﺎﻫﺎﯼ ﮐﺘﺎﺏ ﻣﻬﻢ ﻧﯿﺴﺖ؛
ﺍﺯﺵ ﺳﺆﺍﻝ ﻧﻤﯿﺎﺩ !!
این گروه کار مهمی نکرده اند!
فقط وایبر بازی میکردن ..
آشپزه اومده تو تلوزیون میگه میخوام یه ساندویچی آموزش بدم که دانشجوهایی که تو خوابگاه هستن و فر ندارن روی همون گاز کوچیک بتونن تهیه کنن.....!!!
حالا مواد اولیه اش چی بود؟
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
گوشت بوقلمون دودی ، پنیر پیتزا ، نون تست ، سس فرانسوی و سایر مخلفات .....!!!!! مرتیکه دانشجو ندیده...... :| :))
جانیه، جانیه، چیست؟
.
.
.
.
.
.
آیا نام یک قاتل است؟
آیا نام فردیست که جنایت انجام داده است؟
خیر.......
این جمله یک مادرشوهر شمالی است،
زمانی که عروسش میخواهد به زور سوار ماشین آنهاشود
فرق ایران و امریکا در کجاست؟؟؟!!!
.
.
.
.
.
.
امریکا جائیست که بزرگترین کمدینش ( رابین ویلیامز ) از فرط افسردگى خودکشى میکنه !
و ایران جائیست که افسرده ترین مردمانش ٢۴ساعته در حال جوک ساختن هستن...
یادش بخیر دبیرستان
یه دبیر داشتیم همش میخواست با فلسفه ما رو ضایع کنه
یه روز سرکلاس داشت فلسفه ی خر و الاغ رو توضیح میداد
رو کرد به ما و گفت :
میدونستین خـــر و الاغ یعنی بزرگی
مثه خَر پول،
خرکیف،
خرخونی
و ...
بعد در ادامه گفت :میدونین همه ی شما خر هستین با این تفاسیر
منم گفتم :عه استاد شما شکست نفسی نفرمایید
ما کجامون خره؟
چشاتون خر میبینه
خری از خودتونه
اگرم یه خر اینجا باشه شمایین
درواقع شما از هممون خر ترین
هیچی دیگه خیلی شیک انداختم بیرون :|
واقعا از یه خر انتظار نداشتم :|
امروز خسته از سر کار برگشتم خونه خودمو پرت کردم رو مبل،
داداشم پا شد رفت یه لیوان آب برام آورد
با تعجب گفتم چی شده مهربون شدی؟؟!!!
گفت امروز تو کلاس دینی گفتن:
یه نفر به یه سگ خسته آب داده رفته بهشت
:||
:||
دختره تو هواپیما با موبایل داشت صحبت میکرد...
مهماندار گفت:حرف زدن شما با تلفن اینجا ممنوعه ...
دختره به دوستش میگه: اینجا حرف زدن ممنوعه، تو حرف بزن من گوش میدم!!!
مهماندار سکته کرد!!!
خلبان غش!!!
یکی از بالها جدا شد...
پسر داییم رو (۶سالشه) بردمش مسجد
وقتی نماز تموم شد
دست بغل دستیشو گرفت و جای اینکه بگه خدا قبول کنه گفت :
" لایک برادر لایک "
هیچی دیگه
من که اون لحظه در افق محو شدم
بغل دستیشم از شدت خنده داشت موکت رو گاز میزد
«یک شبی پروانگان جمع آمدند
در مضیفــی طـالـب شـمع آمدند»
دور هم پروانگان از شوش و ری
شد فراهم قرص اکس و جام می
چینی و هندی و ترک و بابلی
اهل سـگـزستان، عراقی، کابلی
اسـپـنـیـش و اسـکـتـیش و ژرمنی
گبر و زرتشتــی، یهود و ارمنی
سبز و زرد و تـیـره و سرخ و سفید
لحظه ی دیدار با ساقــی رسید
آمدش پروانه ای شمــعی به دست
جمله مجلس با خوشی از جای جست
گفت: «اینک این شــما و شعله ها
هی بچرخید و کنید عشق و صفا!»
تا بـیـایـنـد عـاشــقـــان بــر دور او
اتـــفـاقــی آمـــد و برخاست غو
ناگهان پروانه ای از جای خاست
سینه اش را چون ستونی کرد راست
زد نفیری «کین سخن بیهوده است
این سخن دانم ز روی معده است!»
کرد از جیبش برون یک بسته ای
زان پدید آمد چراغ هسته ای!!
گفت: «این از شمع خیلی بهتر است
در خماریدناز او خیلی سر است!!»
دیده ی پروانگان شد سوی آن
برکشیدندش به آغوش و به جان!
یکــی دربــش شــل و آن دیگری سفت
یــکــی بــوقــش مـعـلق، دیـگـری چفت
یکـی رانـنـده اش بـــد خُـــلــق و بد دل
یکی هم مثل من خوشخلق و خوشگل
یکــی بـــر روی ضــبـطـش باند بـسـتـه
یکی هــم تــکـمـه ی ضبطش شکسته
صدای ایـن یـکـــی تــــا آســـمـــان هـا
صــدای دیـــگـــری تــا عـــرش اعــــــــلـا
یـــکـــی پـــاپ یـســاری دیـگــری جــاز
یــکــی بـــر در زده تــصـــــویــر مــهــنـاز
کـــنــــار شــیــشه عـکـسـی از حمیرا
و روی ســـقـــف، شـیــپـور است و کرنا
یــکـــی اگــــزوز را عـــمــدا شـکـسـته
یکــــی اگـــزوز بـسـتـه دسـتـه دسـتــه
بـــود ایــــن شـــرح حــــال آل پـیــکــان
کــه بــســیــارســت در هــرجــای ایران
مرد جوان : ببخشید آقا میشه بگین ساعت چنده ؟؟
پیرمرد : معلومه که نه .
- چرا آقا ... مگه چی ازتون کم میشه اگه به من ساعت رو بگین ؟؟
- یه چیزایی کم میشه ... و اگه به تو ساعت رو بگم به ضررم میشه .
- ولی آقا آخه میشه به من بگین چه جوری ؟؟
- ببین اگه من به تو ساعت رو بگم مسلما تو از من تشکر می کنی و شاید فردا دوباره از من ساعت رو بپرسی نه ؟؟
- خوب ... آره امکان داره .
- امکانش هم هست که ما دو سه بار یا بیش تر باز هم همدیگه رو ملاقات کنیم و تو از من اسم و آدرسم رو هم بپرسی .
- خوب ... آره این هم امکان داره .
- یه روزی شاید بیای خونه من و بگی داشتم از این دور و ورا رد می شدم گفتم یه سری به شما بزنم و منم بهت تعارف کنم بیای تو تا یه چایی با هم بخوریم و بعد این تعارف و ادبی که من به جا آوردم باعث بشه که تو دوباره بیای دیدن من و در اون زمانه که میگی به به چه چایی خوش طعمی و بپرسی که کی اونو درست کرده .
- آره ممکنه .
- بعدش من به تو میگم که دخترم چایی رو درست کرده و در اون زمان هست که باید دختر خوشگل و جوونم رو به تو معرفی کنم و تو هم از دختر من خوشت بیاد .
- لبخندی بر لب مرد جوان نشست .
- در این زمان هست که تو هی می خوای بیای و دختر منو ملاقات کنی و ازش می خوای باهات قرار بذاره و یا این که با هم برین سینما .
- مرد جوان از تجسم این موضوع باز هم لبخند زد .
- دختر من هم کم کم به تو علاقمند میشه و همیشه چشم انتظارته که بیای و پس از ملاقات های مکرر تو هم عاشقش میشی و ازش درخواست می کنی که باهات ازدواج کنه .
- مرد جوان دوباره لبخند زد .
- یه روزی هر دوتاتون میایین پیش من و به عشقتون اعتراف می کنین و از من واسه عروسیتون اجازه می خواین
- اوه بله ... حتما و تبسمی بر لبانش نشست .
- پیرمرد با عصبانیت به مرد جوان گفت : من هیچ وقت اجازه نمیدم که دختر دسته گلم با آدمی مثل تو که حتی یه ساعت مچی هم نداره ازدواج کنه ... می فهمی ؟
و با عصبانیت دور شد
نوبهار است در آن کوش که شاغل باشی
در سالی که قحطی بیداد کرده بود و مردم همه زانوی غم به بغل گرفته بودند مرد عارفی از کوچه ای می گذشت غلامی را دید که بسیار شادمان و خوشحال است .
به او گفت چه طور در چنین وضعی می خندی و شادی می کنی ؟
جواب داد که من غلام اربابی هستم که چندین گله و رمه دارد و تا وقتی برای او کار می کنم روزی مرا می دهد پس چرا غمگین باشم در حالی که به او اعتماد دارم؟
آن مرد عارف که از عرفای بزرگ ایران بود گفت: از خودم شرم کردم که غلام به اربابی با چند گوسفند توکل کرده و غم به دل راه نمی دهد و من خدایی دارم که مالک تمام دنیاست و نگران روزی خود هستم.
پسر عمه ام رَپِر شده است
روزی مدیر یکی از شرکت های بزرگ در حالی که به سمت دفتر کارش می رفت چشمش به جوانی افتاد که در کنار دیوار ایستاده بود و به اطراف خود نگاه می کرد . جلو رفت و از او پرسید : « شما ماهانه چقدر حقوق دریافت می کنی ؟ » جوان با تعجب جواب داد : « ماهی 2000 دلار . » مدیر با نگاهی آشفته دست به جیب شد و از کیف پول خود 6000 دلار را در آورده و به جوان داد و به او گفت : « این حقوق سه ماه تو ، برو و دیگر اینجا پیدایت نشود ، ما به کارمندان خود حقوق می دهیم که کار کنند نه اینکه یک جا بایستند و بیکار به اطراف نگاه کنند . »
جوان با خوشحالی از جا جهید و به سرعت دور شد . مدیر از کارمند دیگری که در نزدیکیش بود پرسید : « آن جوان کارمند کدام قسمت بود ؟ » کارمند با تعجب از رفتار مدیر خود به او جواب داد : « او پیک پیتزا فروشی بود که برای کارکنان پیتزا آورده بود . »
وصلت ما از ازل یک وصله نا جور بود
در پایان مصاحبه شغلی برای استخدام در شرکتی ، مدیر منابع انسانی شرکت از مهندس جوان صفر کیلومتر ام آی تی پرسید : " و برای شروع کار ، حقوق مورد انتظار شما چیست ؟ "
مهندس گفت : " حدود 75000 دلار در سال ، بسته به اینکه چه مزایایی داده شود . "
مدیر منابع انسانی گفت : " خب ، نظر شما درباره 5 هفته تعطیلی ، 14 روز تعطیلی با حقوق ، بیمه کامل درمانی و حقوق بازنشستگی ویژه و خودروی شیک و مدل بالای در اختیار چیست ؟ "
مهندس جوان از جا پرید و با تعجب پرسید : شوخی می کنید ؟
مدیر منابع انسانی گفت : « بله ، اما اول تو شروع کردی . »
آن شنیدستی که روزی دختری با مادرش
استادی در شروع کلاس درس ، لیوانی پر از آب به دست گرفت . آن را بالا گرفت که همه ببینند . بعد از شاگردان پرسید :
به نظر شما وزن این لیوان چقدر است ؟ شاگردان جواب دادند : 50 گرم ، 100 گرم ، 150 گرم .
استاد گفت : من هم بدون وزن کردن ، نمی دانم دقیقاً وزنش چقدر است . اما سوال من این است : اگر من این لیوان آب را چند دقیقه همین طور نگه دارم ، چه اتفاقی خواهد افتاد ؟
شاگردان گفتند : هیچ اتفاقی نمی افتد . استاد پرسید : خوب ، اگر یک ساعت همین طور نگه دارم ، چه اتفاقی می افتد ؟
یکی از شاگردان گفت : دست تان کم کم درد می گیرد .
حق با توست . حالا اگر یک روز تمام آن را نگه دارم چه ؟
شاگرد دیگری گفت : دست تان بی حس می شود . عضلات به شدت تحت فشار قرار می گیرند و فلج می شوند و مطمئناً کارتان به بیمارستان خواهد کشید و همه شاگردان خندیدند . استاد گفت : خیلی خوب است . ولی آیا در این مدت وزن لیوان تغییر کرده است ؟ شاگردان جواب دادند : نه ! پس چه چیز باعث درد و فشار روی عضلات می شود ؟ در عوض من چه باید بکنم ؟ شاگردان گیج شدند . یکی از آن ها گفت : لیوان را زمین بگذارید.
استاد گفت : دقیقاً مشکلات زندگی هم مثل همین است . اگر آن ها را چند دقیقه در ذهنتان نگه دارید اشکالی ندارد . اگر مدت طولانی تری به آن ها فکر کنید ، به درد خواهند آمد . اگر بیش تر از آن نگه شان دارید ، فلج تان می کنند و دیگر قادر به انجام کاری نخواهید بود .
فکر کردن به مشکلات زندگی مهم است . اما مهم تر آن است که در پایان هر روز و پیش از خواب ، آن ها را زمین بگذارید . به این ترتیب تحت فشار قرار نمی گیرند ، هر روز صبح سرحال و قوی بیدار می شوید و قادر خواهید بود از عهده هر مسئله و چالشی که برایتان پیش می آید ، برآیید !
دوست من ، یادت باشد که لیوان آب را همین امروز زمین بگذاری . زندگی همین است !
مصراع نخست: من تو را می بوسم
در مصرع بعد هم تو را می بوسم
ایراد ندارد! به کسی چه! اصلا
شعر خودم است من تو را می بوسم!
بی دغدغه همچنان تو را می بوسم
بی بوسه عزیز! در خودم می پوسم
آنقدر به بوسه ی تو معتادم که
یک قافیه در میان تو را می بوسم!
وقتی (به سلامت) است روی لب تو
انگار قیامت است روی لب تو
لب بر لب تو... دوباره برمی گردم
این بوسه امانت است روی لب من!
عمریست شبانه روز لب هایت را...
لب باز نکن هنوز لب هایت را...
نه! سیر نمی شوم به چندین بوسه
بر روی لبم بدوز لب هایت را!
تا از لب تو شنید بوسه بوسه
از روی لبم پرید بوسه بوسه
پس کی تو مرا...؟ کی تو مرا...؟ کی تو مرا...؟
جانم به لبم رسید بوسه بوسه
عشق آمد و ناگهانی از بوسه نوشت
یک آیه ی آسمانی از بوسه نوشت
با قرمز لب های قشنگت تا صبح
بر روی لبم رمانی از بوسه نوشت
امروز خراب دیشبم از بوسه
لبریز حرارت و تبم از بوسه
بر روی لبم بدوز لب هایت را
امروز که من لبالبم از بوسه
می آیی و آب می شود تب هایم
مهتاب تمام می شود شب هایم
لب بر لب تو گذاش... بیدار شدم
طعم گس بوسه می دهد لب هایم
عادت کرده فقط به گرما لب هات
می سوزد از سوزش سرما لب هات
می ترسم اگر لبم به لب هایت خورد
آلوده شود به آمفولانزا لب هات!!
می لرزم و ضعف دید دارم دکتر
مجنونم و شکل بید دارم دکتر
لبهای من از تب جنون می سوزند
بوسیدگی شدید دارم دکتر!!
در آب که شستی تن بی تابت را
دیدند تمام رودها خوابت را
لبهام به شکل بوسه ـ ماهی شده اند
بنداز درون آب قلابت را
ﻃﺮﻑ ﻓﺎﻣﯿﻠﯿﺶ “ﺧﺒﺮﺩﺍﺭ ” ﺑﻮﺩﻩ !
ﻣﯿﺮﻩ ﺳﺮﺑﺎﺯﯼ ، ﻫﺮ ﻭﻗﺖ ﻓﺮﻣﺎﻧﺪﻩ ﻣﯿﮕﻔﺘﻪ : ﺧﺒﺮﺩﺍﺭ
ﯾﺎﺭﻭ ﺩﺳﺖ ﺑﻠﻨﺪ ﻣﯿﮑﺮﺩ ﻣﯿﮕﻔﺘﻪ : ﺣﺎﺿﺮ ﻗﺮﺑﺎﻥ !
ﻓﺮﻣﺎﻧﺪﻩ ﻫﻢ ﺑﻬﺶ ﻣﯿﮕﻔﺘﻪ :
ﺍﺣﻤﻖ ﺑﺎ ﺗﻮ ﻧﺒﻮﺩﻡ !
ﺻﺎﻑ ﺑﺎﯾﺴﺖ !
ﯾﻪ ﺭﻭﺯ ﯾﮏ ﻫﯿﺄﺕ ﻧﻈﺎﻣﯽ ﻗﺮﺍﺭ ﺷﺪ ﺑﯿﺎﻥ ﺑﺎﺯﺩﯾﺪ !
ﻓﺮﻣﺎﻧﺪﻩ ﺑﺮﺍﯼ ﺍﯾﻦ ﮐﻪ ﺁﺑﺮﻭﺵ ﻧﺮﻩ ﺑﻬﺶ ﯾﮏ ﻣﺎﻩ ﻣﺮﺧﺼﯽ ﻣﯿﺪﻩ
ﻫﯿﺄﺕ ﺑﺎﺯﺩﯾﺪ ﮐﻨﻨﺪﻩ ﺍﻭﻣﺪﻧﺪ ﻓﺮﻣﺎﻧﺪﻩ ﺑﻠﻨﺪ ﮔﻔﺖ : ﺧﺒﺮﺩﺍﺭ
ﻫﻤﻪ ﺳﺮﺑﺎﺯﺍ ﺩﺍﺩ ﺯﺩﻧﺪ : ﺭﻓﺘﻪ ﻣﺮﺧﺼﯽ
ﻣﯿﺨﻮﺍﺳﺘﻢ ﺑﺎ ﻣﺎﻣﺎﻧﻢ ﺷﻮﺧﯽ ﮐﻨﻢ ﺯﻧﮓ ﺯﺩﻡ ﺑﻬﺶ ﮔﻔﺘﻢ ﻣﮋﺩﻩ ﺑﺪﻩ ،
ﺍﯾﻨﺠﺎ ﺍﻵﻥ ﻓﯿﻠﻤﺒﺮﺩﺍﺭﯾﻪ ، ﺗﻮ ﻃﺮﺡ ﻫﺰﺍﺭﺍﻥ ﻟﺒﺨﻨﺪ ﻫﻤﺮﺍﻩ ﺍﻭﻝ
۲۲ﻣﯿﻠﯿﻮﻥ ﺗﻮﻣﻦ ﺑﺮﻧﺪﻩ ﺷﺪﻡ !
ﺑﺮﮔﺸﺖ ﮔﻔﺖ ﻣﻦ ﺍﮔﻪ ﺷﺎﻧﺲ ﺩﺍﺷﺘﻢ بچه ای ﻣﺜﻞ ﺗﻮ ﻧﺼﯿﺒﻢ ﻧﻤﯿﺸﺪ !
ﻣﻦ
ﻫﻤﺮﺍﻩ ﺍﻭﻝ
ﻫﻤﺮﺍﻩ ﺩﻭﻡ
همراه وسط
همراه یکی مونده به آخر
ﺍﯾﺮﺍﻧﺴﻞ
از وقتی تبلیغات رایتل تو تلویزیون شروع شده نمیدونین چه وضعیه تو خونمون !
مامانم گیر داده برو یه دونه از این سیم کارتها بخر،
از این به بعد زنگ میزنم ببینم کدوم قبرستونی؟ با کی میگردی؟
عروسمو ببینم چه شکلیه؟
تو یخچال ما تنها ظرفی که صادقه ظرف پنیره . . . والا . . .
در قابلمه رو بر میداریم توش خیاره
ظرف حلوا شکری رو باز میکنیم توش پیاز داغه
شیشه مربا رو باز میکنیم توش رب گوجس
بطری نوشابه رو باز میکنی توش عرق نعناس
بد زمونه ای شده بــــد
خواهشمون از کارخانجات لوازم خانگی اینه که در یخچال رو شفاف بسازن !
نه تنها یه نسل آدم گشاد و روانپریش رو نجات میدین بلکه عمر مفید یخچال هم بالا میره !
من مطمئنم یه روز یخچال از من انتقام میگیره
و هر نیم ساعت یه بار میاد در اتاقمو باز میکنه،
چند دقیقه بهم خیره میشه بعد دوباره درو میبنده !
تا حالا شده نصف شب بری سر یخچال،
و بدون اینکه چیزی بخوری زل بزنی به یخچال
و بگی فقط اومدم خودتو ببینم ؟
یه پسر ۱۲ ساله پست گذاشته:
امروز دستِ عشقم را در دستِ دیگری دیدم…
از عشق متنفرم و دیگر عاشق نمیشوم
کسی میدونه دسته ی پلی استیشن این بچه کجاست ؟!
یعنــــی پسـره رو اگــــه بازیـافـت کنـن
بـه صـورت دمپـایی به چـرخه طبیـعت برمیـگرده
بعـد تـو پروفایـلـش زده pm نده بلاک میـشی من ماله اونـم
طرف تو قسمت Work At پروفایلش نوشته
“مدیر دلداری مسافرهای جا مونده از پرواز در فرودگاه”
من برم با اسید کلریک یه دوش بگیرم با اجازتون
یارو رفتهلب ساحل1000تومن داده۳۰ثانیه سوار اسب شده ،
عکس انداخته گذاشته توی پروفایلش ،
زیرش نوشته “من عاشق سوارکاریم”
هیکل یارو شبیه نیمرخ چنگاله
بعد هر موقع میپرسی کجا بودی میگه باشگاه !
پسره نوشته بود :
جــای خــالی تــــورو اِنقـد بـــا چـشام آب میدم تا بـــــازکـنــارم ســبز بشــی..!
فکر کنم مخاطبش یونجه بوده!
مورد داشتیم طرف موقع سرخ کردن سیب زمینی حتی یه دونه شم نخورده
“برگرفته از کتاب پنگوئن ها پرواز می کنند”
مورد داشتیم طرف تو قسمت غذاهای مورد علاقه نوشته:
غذاهای نذری
مورد داشتیم دختره تو جمع فامیل گفته
یه مزاحم سیریش دارم دست از سرم برنمیداره
بعد پسر خالش گفته زر نزن فقط یه تک زنگ زدم شماره جدیدم بیفته ،
خودت ۴ روزه پیام میدی
دختره از اون به بعد دیگه مورد ایجاد نکرد !
ینی میشه یه روزی بیاد وقتی مهمون داریم ،
بار اول که گفت : دیگه رفع زحمت کنیم
رفع زحمت کنه !؟
مرد: این لباسا چیه دوباره رفتی خریدی؟!
زن: آخه باز شیطون گولم زد گفت بهم میاد!
مرد: مگه نگفتم هروقت شیطون داشت گولت میزد بگو دور شو، دور شو
زن: گفتم، ولی میگفت از دور خیلی بیشتر بهت میاد …!
دختر همسایمون بس که از خونه بیرون نیومده روابط عمومیش ضعیفه!
یه بار آش نذری پخش میکردن اومد آیفونمونو زد گفتم کیه؟ گفت آشه!
بیچاره آیفون خونمون از شدت خنده اتصال کرد
پسره ﻗﯿﺎﻓﺶ ﺑﺎ ﺩﻓﺘﺮﭼﻪ ﺑﯿﻤﻪ ۹۰ﻣﯿﻠﯿﻮﻥ ﺧﺮج ﺩﺍﺭﻩ،
ﻧﯿﻤﺮﺧﺶ ﺷﺒﻴﻪ ﻭﺍﺷﺮ ﺳﺮﺳﻴﻠﻨﺪﺭ ﻭﺍﻧﺖ ﭘﻴﻜﺎﻧﻪ،
ﻫﯿﮑﻠﺶ ﻣﺜﻞ ﻣﺘﮑﺎ ﻟﻮﻟﻪ ﺍﯼ؛ ﺍﻭﻧﻮﻗﺖ پست ﮔﺬﺍﺷﺘﻪ:
ﻛﺴﻰ ﺭﺍ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﻡ ﻛﻪ ﻗﺒﻞ ﺍﺯ ﺍﻳﻨﻜﻪ ﻇﺎﻫﺮ ﺯﻳﺒﺎ ﻭ ﻓﺮﻳﺒﻨﺪﻩ ﺍﻡ ﺭﺍ ﺑﺨﻮﺍﻫﺪ
ﻗﻠﺐ ﺷﻜﻨﻨﺪﻩ ﺍﻡ ﺭﺍ ﺩﺭﻳﺎﺑﺪ،
آﻧﻮﻗﺖ ﻇﺎﻫﺮ ﺯﻳﺒﺎﻳﻢ ﻛﻪ ﻫﻴﭻ ﺩﻧﻴﺎ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺯﻳﺮ ﮔﺎﻣﻬﺎﻳﺶ ﺧﻮﺍﻫﻢ ﺭﻳﺨﺖ…
ﻳﻌﻨﻰ ﺍﮔﻪ ﻣﻦ ﺍﻳﻦ ﺍﻋﺘﻤﺎﺩ ﺑﻪ ﻧﻔﺲ ﺭﻭ ﺩﺍﺷﺘﻤﺎاااا ﺑﺎ ﻣﮕﺲ ﻛﺶ ﺑﻪ ﺍﺳﺮﺍﻳﻴﻞ ﺣﻤﻠﻪ ﻣﻴﻜﺮﺩﻡ!
دیگه شورشو در آوردن
اول میگفتن mersi
بعد شد merc
بعد شد mer۳۰
بعد شد mer۲۰+۱۰
دیروز یکی برام پیغام فرستاده ۱۰-۱۵+{۲\ (mer{ (۱۰+۴۰
فکر کنم ۲ سال دیگه معادله ۶ مجهولی و انتگرال میفرستن!
خب بگو ممنون چه کاریه عاخه
حالا big like رو میشه قبول کرد
nice pic رو هم میشه یه جورایی پذیرفت
اما nice like رو کجای دلم بذارم ؟!
پسره ۱۵ ساله نوشته یک ماه و نیمه کسی عاشقانه بوسم نکرده !
من آخرین بوسم ماله ۲ سالگیم بود داییم ماچم کرد
بعدم پرتم کرد هوا یادش رفت منو بگیره
یه دختره هس تو دوران کودکی هم محله ایمون بود!
الان جوری خودشو میگیره انگار کیه ،
یادش رفته بچه بود هر وقت ماکارونی داشتن ،
می دوید تو کوچه میگفت : ما امشب برنج دراز داریم
مــــن اگـــه یـــــه نفـــــر دیگــه بودمـــو ، خــــودمــو می دیـــدم
عـــــاشقــــش می شــــدم بی شـــــک !
ولی شمــــاهـــــا انــــگار نـــه انگــــــار !
خجــــالت نمی کشیــــد واقعــــاً !؟
یکی از ویژگی های عجیب دخترا :
وقتی عصبانی میشه به مدت ۴ ساعت با سرعت نور حرف میزنه !
آخر سر پاشو میندازه رو اون یکی پاشو میگه :
دهنمو باز نکن ،
بزار ساکت بمونم بهتره
داشتم سه راهی اتاقمو تعمیر میکردم … یه هو برقم گرفت !
به بابام گفتم …
میگه: حالا پول برقمون زیاد نیاد !
من
بابام
بابابرقی
یکی از رفقا رفته خارج
برام سوغاتی لباس زیر ۴۰ دلاری آورده!
موندم میخوام برم عروسی، رو شلوار بپوشمش یا زیر
۱۰ سال دیگه سوال امتحان تاریخ سوم دبیرستان
خواستگاران که بودند و چه کردند و چرا منقرض شدند ؟!
این آقایون محترم همچین میگن دخترای امروزی آشپزی بلد نیستن
خونه داری بلد نیستن که یکی ندونه انگار خودشون مثل مردای قدیم
میرن از صبح کار میکنن تا بوق سگ
بابا شماها رو که باید با بیل ساعت ۱۲ ظهر از زیر پتو بیرون آورد!
مورد داشتیم پسره به دختره گفت عزیزم من دیگه شارژ ندارم خداحافظ
بعد دختره واسش یه شارژ ۲۰ هزار تومنی فرستاده گفته بیا عشقم
برگرفته از رمان خفاش ها ماکارانی می خورند
یک سئوالی داشتم
مامان شما هم از قسمت فر اجاق گاز به جای انباری استفاده می کنه؟!
ای کاش مرا به قلب تو ACCESS بود
یا پیشنهاد من، جوابش YES بود
عمرم! "نه" ی تو برای قلبم مثل...
یک ترمز ضد قفل ABS بود!!
در کنار خطوط سیمِ پیام
تویِ خارج دو کاج روییدند!
سالیان دراز رهگذران
آن دو تا کاج را نمیدیدند
آن دو تا کاج را نمیدیدند
چونکه اصلا نبود رهگذری!
باشگاه خبرنگاران گفت:
که نداریم از آن دو تا خبری!
روزی از روزهای تابستان
که هوا خوب و آفتابی بود
کاج مثل همیشه سرسبز و
آسمان اتفاقاً آبی بود!
یکی از آن خبرنگاران گفت
توی خارج که سیم نیست عزیز
انتقال پیام بیسیم است
میرسد مستقیم، بیست، تمیز!
از همان روز تا همین امروز
بارها کردهایم استعلام
راست گفت آن خبرنگار به ما
توی خارج نبود سیم پیام
توی خارج که نیست سیم پیام
پس ندارند کاج هم قطعاً!
پس ندارند سیمبانان، شغل
قدرت ازدواج هم قطعاً!
ما که هستیم خارجِ خارج!
کار و یار مناسبی داریم
دور هم شعر طنز میخوانیم
دور هم چند خط سرِ کاریم!
اهل کار صواب، کنکوری
تیز و حاضرجواب، کنکوری
توی دفتر همیشه حاضر خورد
در حضور و غیاب، کنکوری
فارسی را کمی، ولی میخواند
جبر را بیحساب کنکوری
عوض تختخواب، میخوابید
شب به روی کتاب، کنکوری
عوض شام، درس خواند، انگار
هست در اعتصاب، کنکوری
روز و شب خواند و خواند و خواند فقط
غافل از آفتاب، کنکوری
تا بگیرد کتابهای جدید
رفته بود انقلاب، کنکوری *
که سرش گیج رفت و افتاد و
حالتش شد خراب، کنکوری
دکتری آمد و نصیحت کرد:
«نده خود را عذاب، کنکوری!
چند وعده غذای خوب بخور
چند شب هم بخواب، کنکوری!
اصلا این را بگو که یادت هست
طعم جوجه کباب!؟ کنکوری!»
حرف دکتر در او اثر کرد و
شخص عالیجناب کنکوری...
درس را کمپلت کنار گذاشت **
رفت در تختخواب، کنکوری
#
نه چنین بیبخار و آهسته
نه چنان پرشتاب، کنکوری!
معتدل باش و خوب دقت کن
موقع انتخاب، کنکوری!
تصمیم گرفتم این سری که واسم خواستگار بیاد بهشون بگم:شما اومدید منو بگیرین؟
اونا هم بگن:بله!
.
.
.
.
.
بعد من می دوئم داد میزنم :اگه می تونید منو بگیرید…اگه می تونید منو بگیرید…
بازی میکنیم کلی هم دور هم خوش می گذره !!!! خل هم خودتی !!!!
به سلامتی اون آقا پسری که
تو زندگیش فقط به یه نفر گفت : عشــــقم
به سه چهارتا گفت نفسم
به ۱۰-۱۱ تاشون گفت گلم
۴۰-۵۰ تای دیگه هم شامل عسلم میشدن
دختر عموم ۵ سالشه هزارتا فرند تو فیسبوق و لاین و… داره !
اونوقت من همسن این بودم شبا تلویزیون رو از برق میکشیدم
سمندون از توش نیاد بخوره منو
آدرس دادن در اروپا :
خیابان ۴۵ – شماره ۱۲۰ – منزل دیوید آنتونی
آدرس دادن توی ایران :
بزرگراه آیت اله صدر آملی -خیابان میرزا کوچک خان جنگلی
۲۰۰ متر بعد از فلکه انصارالمجاهدین – ۱۰۰ متر نرسیده به بانک قوامین
جنب مسجد بلال حبشی،
کوچه شهید صیف الدین خواجه انصاری (حاج شیح صفی الدین سابق)
جنب سوپرمارکت سرداران – بن بست هشتم
ساختمان مارلیک پلاک ۱۲+۱ -منزل حاج کمال عین آبادی
یکم یاد بگیرین
بچه ی خارجیا وقتی مامانشون میگه برو از تو یخچال چیزو بیار نمیپرسن چیز چیه
به دو دلیل نمیتونیم به بعضیا اطمینان کنیم :
١- اونا رو نمیشناسیم
٢- اونارو میشناسیم !
زنگ زدم کافى نت رفیقم برام انتخاب واحد کنه
گفت چى بردارم ؟ گفتم دو واحد عمومى بقیه اش تخصصى
یعنى پیازو سیب زمینى رو هم به این راحتى سفارش نمیدن
هزینه عمل دماغ اینقدر سنگین شده
پدر مادرا میخوان بچهدار بشن میگن :
دختر پسرش مهم نیست فقط دماغش سالم باشه