پسرم پسرم ...
دیشب ساعت ۳شب بابام اومده بالا سرم بیدارم کرده میگه : پسرم پسرم !!!
من : هوووم ؟؟؟
بابام : بابا بیداری ؟
من : آره بابا دارم تنیس رو میز بازی میکنم.
بابام : زهرمار مگه من باهات شوخی دارم ؟
من : پدر من خو ساعت ۳ بیدارم کردی میگی مگه خوابی ؟ بترس از روز رستاخیز ، بترس از آتش دوزخ !
بابام : بابا خوابم نمیبره بیا با هم شطرنج بازی کنیم !
من : ای خدااااااااااا
حالا داشتیم بازی میکردیم سربازو هفت هشت خونه تکون داد…
من : بابا اون سربازه مازراتی نیست که اینجور میرونیش ؟!
بابام : هزار بار گفتم احترام بزرگترت رو داشته باش ، پاشو گمشو بیرون میخوام بخوابم بچه سوسول ؛ کسی که جنبه تقلب رو نداره اصلا باهاش بازی نمیکنم !!!
.
.
.
عاقا ما یهحوله داریم تو خونمون اسمشو گذاشتیم حوله ی مهمون !!!
هرکی از فک و فامیلا میاد خونمون و میخواد بره حموم حوله یادش رفته بیاره و ازمون درخواست حوله تمییز میکنه با این جواب مامانم مواجه میشه : به جونه علیرضا شما اولین نفری هستی که داری از این حوله استفاده میکنی !!!
فک کنم تا حالا به صد نفر همینو گفته …
خداییش میبینین من چقد عزیزم ؟؟؟
.
.
.
دیشب دور هم جمع بودیم داشیم بیست سوالی بازی میکردیم ، نوبت داداشم شد قبلشم بهش گفته بودم جوابت میشه علیرضا …
داداشم : حیوونه ؟
من : ۰_o
بابام : آره آره شبی گوسفنده !
من ۰_O : پدر من کجاش گوسفنده ؟ چرا مسخره بازی درمیاری ؟
داداشم : خخخ خب چشماش بزرگه ؟
همه با خنده : آره !!!!!
داداشم : گاومیش رحمته ؟
همه باهم : هار هار هار… بابام : آفلین آفلین نزدیک شدی !
من : ۰_o
داداشم : خوجگله ؟؟؟
مامانم : آره قربون بچم برم !
داداشم : پس گوسفنده ؟!
بابام : درسته !
من : پدر من کجاش درسته ؟ بازی رو خراب نکن !
داداشم : آقاجون یکم راهنمایی کنید …
بابام : موهاش خیلی بزرگ بشه فرفری میشه !
داداشم : آخ جون ببعی ؟
من : بابا من که موهام لخت صافه ؟؟؟!
بابام : اول اسمش ع هستش …
داداشم : عنتر ؟
بابام : نزدیک شدی …
داداشم : کرم آسکاریس ؟
بابام : آفرین نزدیک شدی !
داداشم : کنه ؟
بابام : وقتی پول میخواد کنه میشه !
من : ۰_o
داداشم : علیرضا ؟
همه با هم : آفلین آفلین …
داداشم : مچکرم مچکرم !
به جان خودم من به سازمان حقوق حیوانات بی سرپرست شکایت میکنم !
- دوشنبه, ۸ ارديبهشت ۱۳۹۳، ۰۷:۰۹ ب.ظ