- ۰ نظر
- ۱۷ دی ۹۶ ، ۱۰:۴۰
میگه سگک کمربندش خورد تو چشمم
این مدیر، نگرانیمون رو از زلزله و پسلرزه و هرچی که هست برطرف کرد INARO تلویزیون انیمیشنی
مدتیه که جریانی بین المللی راه افتاده و افراد مشهور برای حمایت و معرفی بیماری ALS همدیگه رو به چالش سطل آب و یخ دعوت میکنن
جدای همه ی مسائل و اسراف آب
برو بچه های "توفانی" از زاویه دیگه ای به این قضیه نگاه کردن
دریافت در اندازه اصلی مدت زمان: 2 دقیقه |
سایر ویدیو های گروه توفانی
صفر تا صد با گوشی galaxy note 3 و صدا گذاری با corel video studio
پس بدونید ما زنده ایم
یه گروه گپ توپ زدیم توتلگرام
دختر پسرای باحال توفانی جمعن شما هم بیایید
کانال سایت رو هم راه انداختیم و بشدت منتظر تون هستیم
این مطلبمون توی سایت اصلی بیش از 2000 تا نظر
البته بهتره بگم کل کل داشته
ینی دوست دارم تو قسمت نظرات بکش بکش بشه ها
نظرات بدون تایید نمایش داده میشه
سلام بر دوستان تو فانیِ گل و گلاب
ما زنده ایم
و برگشتیم حتی بهتر از قبل
بیخودی بانو دلت با عشق من صابون نزن
گوشه ی چشمان خود اردویی از افسون نزن
چشم خود را می رسی وقتی به من درویش کن
روبرویم دست بر هر فعل ناموزون نزن
با غزلغمزه نمی لرزد دل اهل ورع
دور من را خط کشیده پرسه ی مظنون نزن
چون حنای شعر تو رنگی ندارد پیش من
دست بر آرایه یا تصویر ویا مضمون نزن
من که می دانم زلیخای هوس الگوی توست
پیش یوسف موی خود از روسری بیرون نزن
گاه گاهی رود بعد از سیل طغیان می کند
گفته بودم چادرت را در کنار کرخه یا کارون نزن
چون که عاقل تر از آنم با هوس اغوا شوم
بیخودی بانو دلت با عشق من صابون نزن
از زبان یک دختر دم بخت:
برای درد تو دارو نمی شم
فدای اون چش و ابرو نمی شم
زن ِ هرکی بگن می شم ولیکن،
زن سرباز و دانشجو نمی شم!
آنکس که به دست وام دارد
در بورس دو صد سهام دارد
اوقات فراغتش زیاد است
ده دیش به پشت بام دارد
همواره سری درون سایتِ
سه نقطه و دات کام دارد!
بر دیدن فیلمهای سیما
البته هم التزام دارد
گه محو جوانی زلیخاست
گه کف به لب از قطام دارد!
ویلای فراخ! در لواسان
که مرغ و خروس و دام دارد
کابینت MDF ندارد
اما سند بنام دارد
آنجا همه روزه با نگارَش
دیم دارم دارادام دارام دارد
ده مدرک دکترا و ارشد
از کالج داش غلام! دارد
از بسکه لیاقتش زیاد است
چندین پُست و مقام دارد
حاجت به بیان نباشد البت
کاین پست علَیالدوام دارد
خسته شده بسکه رفته عُمره
عزم سفر سیام دارد
خود از اثرات اسکناس است
گر حرمت و احترام دارد
نه لنگی عواید حلال است
نه وحشتی از حرام دارد
این شخص شخیص اگرچه طشتی
افتاده ز روی بام دارد
با این همه باز اعتباری
در قاطبه نظام دارد
از خیل خواص بودنش را
از صدقه سر عوام دارد
از لطف خدا به اهل فقر است
این ملک اگر قوام دارد
خوانندۀ خوب حال کردی
شعرم چقدَر پیام دارد؟!
در کوچه های تهران نزدیک پیچ شاپور
ناگاه یک پری روی دیدم می آید از دور
مانند سرو قدش، چون آبشار مویش
مثل لبو لبانش، چشمش شبیه انگور
در پیش او شکیرا باید رود زند بوق
با چشم خواهری بود مانند باربی بور
خورشید پیش رویش مثل چراغ موشی
معنای آفرینش او نور بود علی نور
گفتم روم به سویش تا بنگرم به رویش
دستی برم به مویش او را کنم مگر تور
گفتم دم غروب است به به هوا چه خوب است
برگشت و گفت هستم درگیر درس و کنکور
تا اینکه نرم گردد با بنده گرم گردد
صد حرف عاشقانه کردم براش بلغور
گفتم هر آنچه خواهی من می خرم برایت
حالا نه ها! عزیزم! هر وقت گشت مقدور
گفتم حقیر دارم یک کلبه محقر
امشب بیا به بازی با تخته نرد و پاسور
وقتی من و تو باشیم در کنج خانه تنها
هم شعر می سراییم هم می زنیم سنتور
گفتا من و تو و شعر؟ این حرف ها کدام است؟
گفتم از این اراجیف دارم هزار منظور
خندید و در نگاهش یک مثنوی سخن بود
معلوم بود گشته ست از حرف بنده کیفور
گفتا که مادر من چشمش به راه مانده ست
با او کنم چه وقتی هی می زند دلش شور
گفتم بده شماره تا نیمه شب بزنگم
با یکدگر بگوییم صد جور حرف ناجور
گفتا برادرم را حتما نمی شناسی
هم مثل خر نفهم است هم مثل گاو پرزور
هم فحش های نابش هم کله خرابش
هم قطر بازوانش در شهر هست مشهور
گفتم زمانه زور دیگر گذشته جانم
ما اهل گفتمانیم مثل رئیس جمهور
دیدم که دارد از دور یک نره خر می آید
آن ماه گفت با شوق: به به! داداش تیمور!
ناگاه مثل میگ میگ از جای خود پریدم
لعنت به شانس لنگ و لعنت به بخت منفور
گفتم به خود که انگار اصلا نبوده قسمت
باید به همسر خود گویا کنم قناعت
از آن روزی که در ایران موبایل آمد به محفلها
تماس آسان نمود اول ولی افتاد مشکلها
به No Response To Paging عادت کرده گوش اما
از اشکالات SMS چه خون افتاده در دلها
ندارد آنـــتنی اما مزایایی دگر دارد
شده یک جور بازیچه به دست بچه خوشگلها!
نه اینترنت، نه MMS، نه SMS… خداوندا!
“کجا دانند حال ما سبکباران ساحلها”
ولی چون قبض میآید چنان میسوزد اعماقت
که گویی خوردهای یکسال از انواع فلفلها!
چه عصر ارتباطاتی! عجب فن آوریهایی!
نمیدیدند توی خواب هم این وضع را “بل”ها!
«خاطرات شمال محاله یادم بره»
اونهمه پرتقال محاله یادم بره!
از نکا تا پلور موبایلم
آنتن نداد
اونهمه اختلال محاله یادم بره
رستورانی که داد به جای
ماهی کباب
پلو با گوشت وال! محاله یادم بره
حرف رانندههه که گفتش
از انزلی
رفته بابل کرال محاله یادم بره!
دختره توی رشت کشیده
بود رو مژهش
جای ریمل زغال محاله یادم بره
باز دوباره چهقدر ازونبرون
مزه داد
طعم گوشت حلال محاله یادم بره!
پیشنهادی که داد طرف
بهم تو هتل
بعد هفتـــــــاد سال محاله یادم بره!
جادههای شمال هر وجبش
خاطرهس
منتها بیخیال! محاله یادم بره…
بزن تو کسب و کار سیب
زمینی
که بهتر از خیاره سیب زمینی!
میگن که میرسه پس از
زمستون
بدون شک بهار سیب زمینی
یکی گرفته از سر خیابون
یکی هم از اداره، سیب زمینی
این روزا نون تو کار
انتشاره
البته انتشار سیب زمینی!
شبا سر سفره بشین نیگا
کن
به خیل بیشمار سیب زمینی
برای اینکه بکّنن ازش
پوست
خیلی تنش میخاره سیب زمینی
صبحونه و شامتو کار
ندارم
اما بخور ناهار ِ سیب زمینی!
تو کوچه و خیابونو نیگا
کن
دارن میدن شعار سیب زمینی
شلوغه و گم میشه تو
شلوغی
یه کامیون با بار سیب زمینی
سیب زمینی رو میخرن
همیشه
نمیکنن اجاره سیب زمینی!
یه عده هم همیشه پشت
فرمون
گوش میکنن نوار سیب زمینی!
سیب زمینی برا همه
عزیزه
چرا که رگ نداره سیب زمینی
بخار دیگ دیزی رو
ندیدی؟
کی گفته بیبخاره سیب زمینی؟!
همیشه بوده توی ظرف
دیزی
مانور اقتدار سیب زمینی!
اگر بمیره بوته درمیادش
دوباره بر مزار سیب زمینی!
عشقی نداره جز درو نمودن
هرکسی که میکاره سیب زمینی
***
ارزش سیب زمینی خیلی بالاس
یه دست به افتخار سیب زمینی…!
در کشور ما کتاب خواندن
خوب است
کلا همه جا کتاب خواندن خوب است
آویزه ی گوشهای زیبایت
کن
این توصیه را: کتاب خواندن خوب است
فرقی نکند در اصفهان،
در شیراز
در خاش و نکا کتاب خواندن خوب است
انواع کتاب در نمایشگاه
است
برخیز بیا کتاب خواندن خوب است
با سوز و گداز دوش بلبل
می گفت
با باد صبا کتاب خواندن خوب است!
یک بار که شخص ما کتابی
خواندیم
رفتیم فضا، کتاب خواندن خوب است!
ما کاملا آزموده و می
گوییم
حالا به شما کتاب خواندن خوب است…
***
این بود سخنرانی یک دانشمند
در باب “چرا کتاب خواندن خوب است”!
«چه توفیقی از این بهتر که خلقی را بخندانی»
کند تفریح یک ملت زبان را تا بچرخانی
رود از دل برون غصه،
شود در خستگی از تن
زبان را تا بچرخانی، دهان را تا بجنبانی
دهان چون باز بنمایی
ادب میجوشد از چشمه
جهانی میبرد لذت از این تفریح مجانی!
از این ذوق ادیبانه از
این لحن حکیمانه
به غیر از سعدی و حافظ کم آوردهاست خاقانی
سنایی، رودکی، جامی،
معلم! مولوی، صائب
و البتّه بهطور ویژهای قصاب کاشانی!
نمیدانم که میدانی که
میدانم نمیدانی
که داری در سخن گفتن عجب ذوق فراوانی
ندیدم بر زبان آری
کلامی کوچه بازاری
تو حتی بهتری از آن گزارشگر(خیابانی)!
هنوز از جملهی نغزی که
گفتی هیچ نگذشته
قصاری تازه میبافی که قبلی را بپوشانی
اگر که خوانده بودی
فلسفه دیگر چه میکردی
که اکنون اینی و خواندی علوم غیر انسانی!
نباشند از عزیزانم کسی
در بند زندانها
ولی فن بیان تو دلم را کرده زندانی
«خیال انگیز و جان پرور
چو بوی گل سراپایی»
نداری غیر از این عیبی که کم داری سخنرانی!
«من از آن حسن روزافزون
که یوسف داشت دانستم»
که از حیث سخن گفتن تو هم از خاک کنعانی
به دنیا گوهری چون تو
نمیآید به آسانی
و باید از زبان تو کند تیمی نگهبانی!
اگر که توی این سفره
نباشد تکهی نانی
چه غم تا بر سر سفره بوَد همچین نمکدانی!
«شب تاریک و بیم موج و
گردابی چنین هایل»
ندارم وحشتی اما چو کشتی را تو میرانی…
بگو از کجا آوردی
ساندویچی رو که خوردی
دندونای طلا رو بگو از کجا آوردی
توکه پا چشات نشون بود
سیبیلاتم آویزون بود
این دماغ سربالا رو بگو از کجا آوردی
چه شانسی یاورت بود؟
نعل کهنهی خرت بود؟!
این سوییچ زانتیا رو بگو از کجا آوردی
آخه تو که کار نداشتی
تویی که بخار نداشتی
جکوزی و سونا رو بگو از کجا آوردی
تو که همقسم نداشتی
حتی اقدسم نداشتی
آزیتا و آندیا رو بگو از کجا… بگو از کجا… بگو از کجا آوردی!
یادته کتاب نداشتی
ماشین حساب نداشتی
این پنتیومچهارو بگو از کجا آوردی
تو که تا که کج نرفتی
تا دم کرج نرفتی!
اقامت آمریکا رو بگو از کجا آوردی
حق
مردمی که خوردی باباشونو درآوردی
آخه اینهمه بابا رو بگو از کجا آوردی؟!
خیابان شد قرق با ادعای حل مشکل
ها
ومشکل شدعبور از شهر بر ول ها و نا ول ها
من آنجا بودم اما اشتباهی هم نمی کردم
گرفتند اشتباهاً بنده را هم با اراذل ها!
مرا بردند آنجایی که نامش رفته از یادم
گروهی را هم آوردند آنجا از منازل ها!
نه قتلی کرده بودم نه به سرقت متهم بودم
شبی را صبح کردم پیش سارق ها و قاتل ها
به آنها گفتم:آخر!جرم من؟ گفتند:می فهمی!
که جرمت بستگی دارد به خیلی از مسائل ها!
اگرتنهانشستی روی جدول،اینکه جرمی نیست
ولی گویا نشستی با کسی روی جداول ها!
تو را از دلبران و گلرخان شهر سهمی نیست
که مال دیگرانند این پری روها و خوشگل ها
تو استادی مگر هنگام تعطیل مدارسها!
مرتب می روی چون سایه دنبال محصل ها!؟
نمی دانم کجا!در محفلی دیدم ؟! شنیدم؟!نه!
خجالت می کشم ازشرح آن شکل و شمایل ها!
نمیدانم چه معنی داشت آن اوضاع نا مطلوب
نمیدانم چه رنگی داشت آن رژها و ریمل ها!
گرفتم جلب کردیم آنچه مجنون بود با لیلی
کجا باید نگهداریم از این عشاق محمل ها!؟
من زدم از وقت و تعطیلات عید
دست شستم من ز دید و بازدید
بهر این وقتی که بنمودم تلف
بی گمان در ذهن خود دارم هدف
سالها با زخم آمیزیده ام
با درون خود گلاویزیده ام
مغز برگیر و رها کن پوست را
تا بیابی راه کوی دوست را...
بگذریم آقا، کجا بودیم ما؟
هیچ جا! علاّف و لنگ اندر هوا
عشق که بحث قشنگ بعدی است
باب پنج گلستان سعدی است
من هنوز آواره و حیران بُدم
توی دانشگاه سرگردان بدم
بنده می جستم در این سیر و سلوک
عشق را در بین مشتی کله پوک!
تا بپرسم راز عشق و ازدواج
تا نمانم این قدر من هاج و واج
قاطر احساس من با عربده
رفت سوی بوفه ی دانشکده
مرکز اشراق گر باشد دمشق
بوفه ی ما هست پایتخت عشق
ما همه سیر از غذای بوفه ایم
در حقیقت ما هم اهل کوفه ایم
ساندویچ عشق و پیتزای هوس
ای خدای دل! به فریادم برس!
الغرض! آنجا جوانمردی سوسول
را بدیدم، هیکلش چون نره غول
پالتویی مانند پالان بر تنش
چون هاپو، قلاده ای در گردنش
تیپ هوی و متالیکا زده
موی خود را روغن و ریکا زده
می رسید از پک و پوز آن نگار
بوی روح افزای عطر تار و مار!
گفتم: «ای آن که هوس را بَرده ای
مثل صابون دائماً کف کرده ای
دیکته ی جان مرا تصحیح کن
عشق را بهر دلم تشریح کن»
شازده بعد از آن که خیلی ناز کرد
آروغی زد و چنین آغاز کرد:
داش من! خوب این که خیلی راحته
عشق کار این حقیر هف خطه
بنده هم سیگاری ام، هم پیپی ام
بچه ی اطرافی می سی سی پی ام
عشق یعنی موی خود را ژل زدن
یک لگد بر سر، یکی بر دل زدن
عشق یعنی کاکل رنگین شده
عشق یعنی صورت آذین شده
عشق یعنی طعم شیرین عسل
آن دماغ گنده را کردن عمل
عشق یعنی گونه ها را کاشتن
ابروان خویش را برداشتن
عشق جورابی است نوعش رنگ پا
عشق یعنی کشک! یعنی سنگ پا
عشق یعنی کوله و شلوار جین
زیر چشمی هیکل ما را ببین
عشق آمد ناخن ما لاک خورد
دل تکانی خورد و مانتو چاک خورد!
عشق یعنی بوی عطر و ادکلن
تیپ زدن چون راکی و آلن دلون
گرمی عشق از سشوار است و بس
این متُد در جذب دلدار است و بس
عشق یعنی زیر چشمی در کلاس
یک نگاه از یک جوان بی کلاس
عشق یعنی جزوه تان را می دهید؟
در ردیف خود به ما جا می دهید؟
عشق یعنی حرف های مسخره:
«پارتی پس فردا شب یادت نره
بنده محرابم بوَد ابروی تو
جانمازم روسری موی تو
مست و منگ عطر جوراب توام
عاشق آن چشمک ناب توام
پاشنه ی کفش تو تق تق می کند
این سگ کوی تو وق وق می کند!
آنچه مال من بوَد، مال تو باد!
چشم من همواره دنبال تو باد
عاشقان ساده و شوت توایم
پاس کن ما را که مشروط توایم!
کاش می شد اندکی درکم کنی
چند ماهی باشی و ترکم کنی!»
این چنین هر کس نشد عاشق، خل است
هر که دوس دختر ندارد اُمّل است!
با محبت، عشق راحت می شود
عشق، راحت با محبت می شود!
«از محبت خارها گل می شود»
بی محبت شخص امّل می شود
از محبت گاو، آدم می شود
از محبت موز شلغم می شود
از محبت نوش نیشی می شود
از محبت موش پیشی می شود
از محبت بربری گردد لواش
جون تو، پس چی خیال کردی داداش؟
از محبت یونجه شیرین می شود
خوابگا، دارالمجانین می شود
از محبت چشم ها نم می کشد
چای عشق و عاشقی دم می کشد
عشق در دل نقش آهو می کشد
سرمه بر چشمان یابو می کشد!
با موبایلی می شوی ناز و ملس
بی محبت، نیستی در دسترس!
از محبت می شود استاد نرم
می دهد نمره ز روی حجب و شرم
از محبت پاس می گردد دروس
مرغ می گردد مقدم بر خروس!
با تقلب عدل اجرا می شود!
نمره ها پایین و بالا می شود!
دارد اما این محبت ای عزیز
دردسرهای درشت و خرد و ریز
از محبت شخص پُررو می شود
بچه ی لای پر قو می شود...
چون شنیدم این همه نقض و غرض
جوش آوردم، بگفتم کـ«ای مرض!
بس کن آقا، هر چه قر دادی بس است
خویشتن را هر چه جر دادی بس است!
تو که احساس جوانی می کنی
پس چرا جفتک پرانی می کنی؟
تو نفهمیدی عزیزم عشق چیست
آنکه من دنبال او بودم تو نیست!
این اراجیفت برامان نان نشد
بهر آتوسای ما تنبان نشد»
با شمایم ای جوانان سوسول!
بر حذر باشید از نفس فضول
از حیا و عشق می نالد هوس
کله ها را گول می مالد هوس
بنی آدم اعضای یک پیکرند
ولی عده ای قلب و برخی سرند
گروهی دوتایی چنان چشم و گوش
گروهی شبیه کبد، تک پرند
زبانند یک عده بی شمار
نگویند حرفی به غیر از چرند
گروهی چنان نبض یا مثل پا
به یک چشم برهم زدن می پرند
گروهی در این بین هستند دست
همان ها که نفت و طلا می برند
خواص گروهی مشخص نشد
شبیه آپاندیس از این منظرند
میان سران هیچ کس گوش نیست
از آنجا که آنها عموما کرند
گروهی شبیهند با شست دست
گروهی هم انگشت انگشترند
خدایا چرا عده ای پانکراس
ولی عده دیگری جیگرند؟
اگر جمله اعضای یک پیکرند
ولی عده ای را تو کردی سرند
تفاوت بود از زمین تا فلک
که هریک چه سهمی از آن می برند
گروهی لب آنجلینا جولی
گروهی زگیل لپ اخترند
گروهی لبانی پر از خنده اند
گروهی ولی چشم های ترند
چرا در میان همه مردمان
فقط عده ای شانس می آورند؟
گمانم چنین است حرف درست:
بنی آدم اعضای یکدیگرند
شنیدم جوانی به معشوقه گفت:
تو قلب منی چون پری در پرند!
شب یلدا از دیرباز یکی از شبهای خاطرهانگیز برای ایرانیان بوده است. آنها در طولانیترین شب سال دور هم جمع میشوند و تا پاسی از شب را به گپ و گفت و دورهمیهای خانوادگی میگذرانند. خوردن آجیل، شیرینی و میوههایی مانند انار و هندوانه از آداب ویژه شب یلدا است. به همین دلیل برخی افراد باسلیقه اقدام به تزیین این میوهها برای شب چله میکنند. آموزش تزیین هندوانه شب یلدا را در فیلم زیر مشاهده میکنید
پشت سر یه مرد موفق یه زن خوشکل هست، پشت سر زن خوشکل یه مرد توانمنده، پشت سر مرد توانمند یه زن سن بالا و پشت سر زن سن بالا یه دختر زیبا روی هست، پشت سر دختر زیبا روی من هستم، پشت سر من هم یکی زنبیل گذاشته رفته…
.
.
.
.
.
ببخشید تو صف نون سنگکی ام حوصله ام سر رفته بود گفتم دوستان رو معرفی کنم خدمتتون :)))
چقدر سعی و تلاش ای عزیز؟ دزدی کن
عرق به خاطر زحمت نریز! دزدی کن
امیدِ داشتن ِ مزد پاک، بیهوده ست
برای خوردن پولِ تمیز دزدی کن!
دو روز، سرقت و یک عمر استراحتِ محض
شد این عقیده ی عالَم تو نیز دزدی کن
بس است جنگ و جدال از برای کسب حلال
چه سود داشته است این ستیز؟ دزدی کن
که گفته است که نابرده رنج گنج و فلان؟
غلط سروده و گفته مَجیز... دزدی کن
چه فرق میکند آیا چه کاره ای و کجا؟
کنار چُرتکه یا پشت میز دزدی کن
تفاوتی نکند در چه حالتی باشی
نشسته، خوابیده، سینه خیز دزدی کن
برای گردنِ خیلی کلُفت و روزی ِمفت
اگر درشت نشد ریز ریز دزدی کن
چه زورگیری و چه دستبرد و جیب بُری
چه ناخنک زدن ِساده، تیز دزدی کن
درون dictionaryها پنیر و چیز، یکیست
پنیر هم نشد ای دوست! (چیزدزدی) کن
به جبر ِقافیه، ز، ذال میشود اما
برای لقمه ی چرب و لذیذ! دزدی کن
کنون که رزق حلال تو نیست غیر ملال
به عشق کلفَت و شوق کنیز دزدی کن
برای جامعه مشتت اگر که وا شد نیز
دو روز مانده به وقت گریز دزدی کن
تویی که محض رضای خدا نکردی کار
برای خاطر شیطان please دزدی کن
اینایی که این روزا همش میگن واس ماس
یعنی کلش ماس ماس،
همونایین که پارسال میگفتن آخ آخ آخخخخخ حساس نشو حساس نشو…
۲ سال پیش میگفتن رفتم تو آمپاس…..
۸ سال پیش میگفتن هاااااا ای که وگفتی یعنیییییی چه؟ …….
و یه گونه نادرم داریم که ۱۴ سال پیش میگفتن نهههههههههههههه غلاااااام
بوسیدن لب یار ....در عیـــــــــــــــــد چیز خوبی ست ،
او نیـــــــــــز اگر لب ات را .....بوسید چیز خوبی ست !
شک کرده ام سیــــــــــــــاهی .... شاید سپید باشد ،
زیرا دکارت فرمــــــــــود :: تردید چیـــــــــز خوبی ست !
هر کس به ما نظر کرد .... ما را دو باره خــــــــــــر کرد ،
در وادی ِ سیاست .... کاندید چیــــــــــــز خوبی است!
هر چند اهــــــــل دل بود .... اول کمــــــــی دو دل بود ،
یک عمر مشتری شـد .... تا دید چیــــز خوبی ست!
"آن روز دیده بودم .... آن فتنه هـــــــــا که برخاست "،
امــــــــا همین که "فتنه" ..... خوابید چیز خوبی ست!
"با مدعی نگوئید ....اســــــــــــــرار عیش و مستی"،
هیهات اگـــــــــــــــر بداند ..... ناهید چیز خوبی ست!
"آسایش دو گیتی .... تفسیر این دو حـــــرف است "،
تهدید چیز خوبی ست .....تشدید چیز خوبی ست !
هر کس که آس و پاس است،مشتاق اختلاس است،
دلواپسم نگـــــــــــــــارم ..... فهمید چیز خوبی ست!
ده سالشه هــــــــــــــــــااااا
دهه هشتادیا
حالا ما هم سن این بودیم فک میکردیم لک لک مارو واسه پدر مادرمون آورده ....
ابوطالب حسینی در آخرین قسمت برنامه خندوانه سال ۹۷ استندآپ کمدی جدید و بسیار خنده داری رو همراه علی صبوری اجرا کرده. استنداپ خنده دار قسمت آخر خندوانه ابوطالب حسینی شبکه نسیم قسمت آخر خندوانه ۹۷ 97
مــادام کــوری شـده بیوه شب پیش
نــشــسـتـه روی قـبر همسر خویش
انــشــتـیـن آمــده افـتــاده بــر خــاک
گریـبــان کــتــش را مــی زنــد چــاک
گالیله، دیده اش، دیگی ز خون است
ارشــمـیـدس سـر مـرز جـنون است!
گــوتــنـبـرگ آمــده بـی حال و بـیــمار
زنــد اعــــلــامــــیــه بــر روی دیــــوار
نـیـکـل تـسـلا، ارسـطـو، هانری بکرِل
ریـتی، پاسکال، الی ویتنی، گرام بِل
الکـسـانـدر پـوپـوف، ولتا، وات استون
بـرانـدِنـبـرگ و وستینگاس و تامسون
هـمـه بـا هـم بـه دور خـاک مـرحـــوم
زنـنـد آن دسـت خـود بر سر چو باتوم
شـده دریـا پـــدیـــد از اشـــک دیــده
نـــوبــل گـوید که «این ماتم شدیده»!
هــمــه مـشـغـول اشـک و سوگواری
کــه آمــد نـاگـهـان صــوت الـحــماری
بـــزد فــــریـــاد غــرایــی رادرفـــــورد:
«تــمـام دیـس حـلـوا را هـابـر خورد»!
هــمـه ســرهـا بــیــامـد سـمت بالا
نــظــرهــا رفـت ســوی دیــس حـلوا
بـه نــاگــه کـل مـجـلس در پی دیس
بـرای خوردن حــلــوا کـشـــد گـیـس
چـنـان غوغا شد اندر قطعه ی هفت
کــه حـتی مرده هم دنبالشان رفت!
بـیــامــوزیـــد ازیـــن قـصــه یـکی پند
که دانـش ارزشـش باشد کم از قند
تکرار خندوانه استنداپ کمدی امیرحسین قیاسی در مرحله سوم خنداننده شو۲ | خندوانه پنجشنبه 18 مرداد
تکرار خندوانه دیشب
از بخش رایگیری خندانندهشو در سایت خندوانه، به امیرحسین قیاسی رای بدید تا به مرحله بعد بره.
یه لحظه میای پایین
��
=!|_|
@ @\_
به منه فلج عیدی بدین
سال نو آمد به صد شور و امید ای گوسفند!
گشت با نامت عجین سال جدید ای گوسفند!
سال میمون گرچه بعد از سال تو آید ز راه
بر تو میمون باد این عید سعید ای گوسفند!
اسبِ سال پیش، مهمیز گرانی را چو دید
بیهوا با شیههای از ما رمید ای گوسفند!
در چریدن با گرانی بس رقابت داشتی
تو ز مرتع، او ز جیب ما چرید ای گوسفند!
تا که چوپانِ تو دولت شد زما ایمن شدی
قیمتت گرگی شد و ما را درید ای گوسفند!
لیکن امسال اندکی دلرحمتر باش ای عزیز،
هان مشو از چشم مردم ناپدید ای گوسفند!
من تو را در هیئت کوبیده میبینم کنون
این امیدم را نفرما نا امید ای گوسفند!
نیست کافی مبلغ یارانهام پشم تو را
سخت میلرزد تنم وقت خرید ای گوسفند!
گوشتت را تحفه آور ، نیکبختم کن عزیز
باد بختت عینهو پشمت سفید ای گوسفند!
بیتو آخر قهر کرد از سفرۀ ما آبگوشت
نان مگر در اشک خود سازم ترید ای گوسفند!
گوشتت از بس گران شد جای قفقازی و برگ
همچو تو خوردیم هی برگ شوید ای گوسفند!
خواب دیدم عاقبت قفل تورّم باز شد،
بسکه دولت کرد هی در آن کلید ای گوسفند!
چون پریدم ناگهان از خواب، دیدم کشک بود
بعد، کشکی هوش من از سر پرید ای گوسفند!
ملت ما صاحب جود است تا چشمت درآد
وه ، سعادتمند و مسعود است تا چشمت درآد
آخر ایران می شود یک روز آقای جهان
تو بگو این فرضیه زود است تا چشمت درآد
چشم عالم خیره شد از پیشرفت مُلک ما
ادعامان نیز مشهود است تا چشمت درآد
عقل،ما-اندیشه ما-برنامه،ماو چاره،ما
هر تِز از بیگانه مردود است تا چشمت درآد
ما اگر با شاخ افریقا تجارت می کنیم
این تجارت وَه چه پرسود است تا چشمت درآد
«هرکسی چاهی کند بهر کسی ، اول خودش)
دشمن ما جمله نابود است تا چشمت درآد
هی عمو سام این همه آتش که بر پا کرده ای
توی چشمان خودت دود است تا چشمت درآد
دوست داری سقف خانه روی ما آید فرود؟
پشت بام خانه اندود است تا چشمت درآد
مرزهامان بعد از این بر روی دشمن بسته است
راه یا بیراه مسدود است تا چشمت درآد
ما که با تسخیر اسرائیل قانع نیستیم
فتح دنیا بلکه مقصود است تا چشمت درآد
خانه ها از برکت برنامه ی یارانه ای
خالی از هرگونه کمبود است تا چشمت درآد
ما اصولاً در رفاه و و غرق نازو نعمتیم
حال ما کـُلاً وری گود است تا چشمت درآد