فیلم اولین موشک شلیک شده به سمت مرز های ایران توسط داعش
دریافت
مدت زمان: 12 ثانیه
- ۲ نظر
- ۳۱ خرداد ۹۳ ، ۱۳:۴۵
بازی بعدی اگه بُردیم میریم میدون ونک
.
.
.
.
.
.
اگه مساوی کردیم میریم بالاپشت بوم اللهاکبر میگیم
اگه باختیم وعدهی ما 8 صبح سفارت آرژانتین
امروز اجرای طنز و شوخی حسن ریوندی و مجری خوب کشورمان آقای علی معصومی را برای شما خوبان انتخاب کردیم ، در این ویدئو آیتم های طنز ، تقلید صدا و شومن های مختلفی را شاهد خواهید بود .
این ویدئوی طنز تقدیم به همه شما مخاطبین محترم سایت .
یادش بخیر ….. بچه که بودیم میرفتیم از این بستنی ها میخریدیم بعد وقتی تموم میشود با قیچی گوشاشو میبردیم باهاش فوتبال بازی میکردیم
یارو خودشو دار زده ، رفیقم میگه به خاطر مشکلات زندگی اینکارو کرده ؟
گفتم پـَـــ نــه پـَـــ میخواسته نیروی کشش طناب رو اندازه گیری کنه !
نونوایی از جمعیت داره منفجر میشه یه یارو اومده میگه اینا همه توی صف هستن ؟
گفتم پـَـــ نــه پـَـــ اینا اومدن شاطرو تشویق کنن !
اغا دختر دایی من 4 سالشه پسر خالم 6 سالشه یه روز داشتن با هم بازی میکردن شنیدم که پسر خالم داشت به دختر داییم ابراز علاقه میکرد یهو یاسمین(دختر داییم) بر گشته میگه ولم کن ایش حال بهم زن ینی منو میگی همونجا موندم بخندم یا به خاطر این دهه هشتادیا از خدا طلب آمرزش کنم
رفتم دندونپزشکی به دکتره میگم آقای دکتر این دندون عقلم کج دراومده ... اومدم حسابشو برسی!
دکتره میگه یعنی میگی بکشمش؟!
پَ نه پَ ، گفتم دکتری ، یکم نصیحتش کنی بلکه به راه راست هدایت شه!!!!
هیچوقت یادم نمیره یه بار معلممون یکی رو گرفت مثل الاغ زد و از کلاس انداخت بیرون ! بعدش که پشیمون شد گفت آخه بچه ها شما چرا منو اذیت میکنید که مجبور شم بزنمتون ؟ شما مثل بچه های خودم میمونید ؛ حالا برید اون دوستتون رو که زدمش صدا کنید بیاد تو . . . ، پسره اومد تو ، معلمه بهش گفت چرا آخه اذیت میکنی؟ چرا کاری میکنی که مجبور شم بزنمت ؟ چرا آخه ؟ ها ؟ چرا آخه ؟ یهو دوباره شروع کرد پسره رو زد ، پسره سری دوم از سری اول بیشتر کتک خورد . . .
یه همسایه داریم یه بار سوار موتور شده بود تو خیابون داشت میرفت راهنما چپ زد ؛پیچید سمت راست!مام با ماشین زدیم بهش!بهش مگم: آخه مرتیکه راهنما چپ میزنی چرا می پیچی راست؟میگه: عوضی من راهنما چپ میزنم؛ تو نمیدونی سی ساله خونۀ ما سمت راسته! :|
لپا پروتز
گونه ها تخیلی
موها رنگ کرده
ابروها تاتو
بعد هی استاتوس میزنه نیمه گمشدم کجاست و فلان و اینا
خو لامصب این قیافه ای که تو واسه خودت ساختی
گم بشی مامانت بزور پیدات میکنه نیمه گمشدت که جای خود داره.
***
تو دسشویی دانشگاه کاغذ زده بودن که آب قطع است
یکی با خودکار زیرش نوشته بود دیگه دیره خیلی دیره !
***
رفتم کبابی، رو تابلوش زده بود ” ۱۰۰% گوسفندی “
بعد خوردن کبابا، فهمیدم منظورش با من بوده که اونجا غذا خوردم
***
دختره 12 ساله تو پیج دکتر سوال پرسیده چجوری بدون عمل لب هامو برجسته کنم ؟
رفتم جواب دادم : با دمپایی ابری خیس محکم بکوب تو دهنت درست می شی :|
***
ﺩﺧﺘﺮﺍ ﺗﻮ ﺧﻮﻧﻪ ﺳﯿﺐ ﺯﻣﯿﻨﯽ ﺭﻭ ﺩﺭﺳﺘﻪ ﻗﻮﺭﺕ ﻣﯿﺪن
ﺍﻣﺎ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﺗﻮ ﻣﻠﻊ ﻋﺎﻡ ﯾﻪ ﺩﻭﻧﻪ ﭼﯿﭙﺲ ﻧﺎﺯک رو ﺑﺎ 8 تا ﮔﺎﺯ 2 تا ﺗﺮﻣﺰ ﻭ 3 ﺗﺎ ﻧﯿﻢ ﮐﻼﺝ ﻣﯿﺨﻮﺭﻥ :))
***
ﺁﻗﺎ ﯾﻪ ﻭﻗﺖ ﻣﺨﺘﺮﻉ ﺳﻨﮓ ﺗﻮﺍﻟﺖ ﻧﺎﺭﺍﺣﺖ ﻧﺸﻪ ﻣﺎ ﻫﺮ ﺭﻭﺯ ﻣﯿﺮﯾﻢ ﻣﯿﺮ*ﯾﻨﯿﻢ ﺗﻮ ﺍﺧﺘﺮﺍﻋش !؟
بدن انسان هفت میلیون عصب داره ... و متاسفانه بعضیا این قابلیتُ رو دارن که رهفت میلیون تاش یورتمه برن :|
من اکثرا وقتی ایرانسل پیام میده نخونده پاکش میکنم . . .امروز پیام داد :....بذار حرفمو بزنم اگه غیر منطقی بود بعد پاکش کن :|
طبق قرارداد جدید بین فیسبوک و سازمان تامین اجتماعی به اونایی که حدقل سه وعده در روز میان فیس بوک بیمه بیکاری تعلق میگیره!!!
تو پارک قدم میزدم ،یه بچه 3,4ساله دستشو پشتش گره زده تند راه میرفت،مامانشم پشت سرش هی میگفت:امیرمحمد صبرکن کارت دارم.یهو برگشت وایساد،داد زد گف: مامان ولم کن دیگه،منم مشکلات خاص خودمو دارم!!!!!!!!!!!
طرف بی سواده تو شرکت apple کار میکرده ازش میپرسن تو که سواد نداری اونجا چیکار میکنی؟میگه من فقط سیب ها رو گاز میزنم !!
از حکیمے پرسیدند:چرا از کسی که اذیتت می کند انتقام نمی گیری؟با خنده جواب داد:آیا حکیمانه است سگی را که گازت گرفته گاز بگیری یعنی تو عمرم اینطور قانع نشده بودم
آقای مجری: دارید چیکار میکنید؟...........پسر عمه زا: داریم میریم بیرون لپ تاپو خاموش کنیم آقای مجری: لپ تاپ که اینجا رو میزه!کلاه قرمزی: آره. از برق در آوردیمش خاموش نشد ،داریم میریم فیوز رو قطع کنیم!
مردی به ریش و سیبیل نیست!!!!مرد کسی که بتونه با شلوار کُردی خلاف جهت باد بدوه..."
40 سال پیش ﺑﺎبام با 36 ﻫﺰﺍﺭ ﺗﻮﻣﻦ یه ﭘﯿﮑﺎﻥ ﺻﻔﺮ خرﯾﺪ!ﻣﻦ ﺍﻣﺮﻭﺯ ﺑﺎ ﻫﻤﯿﻦ ﻣﺒﻠﻎ یه ﺷﻮﺭﺕ ﺧﺮﯾﺪﻡ!..
فقط ی ایرانی میتونه 85 حرف توی یه اس ام اس طوری بهم بچسبونه که بشه 70تا حرف واسه اینکه پول دوتا اس ام اس نده
"شیطان" انـבازه یڪ حبّه قنـــב است
گاهــــے می افتـב توے فنجانِ בلِ ما
حل مــے شوב
آرام آرام ..
بی آنڪه اصلا ما بفهمیم و روحمان سر مـــے ڪشـב
آن را آن چاے شیرین را
شیطان زهرآگین ِבیرین را آن وقت او خون مــے شوב
בر خانه تن مـــے چرخــב و مـــے گرבב و مـــے مانــב آنجا
او مـے شوב {من} !!
مراقب باشم , مراقب باشیم ...
حالا اونایی که ادعای آرایشگری دارن بیان همچین چیزی تحویل جامعه بدن
تو خیابون یه مرد میانسالی جلومو گرفت , گفت:آقا ببخشید, مادر من تو اون آسایشگاه روبرو نگهداری میشه,من روم نمیشه چشم تو چشمش بشم چون زنم مجبورم کرد ببرمش اونجا,این امانتی رو اگه از قول من بهش بدید خیلی لطف کردید.... قبول کردم و کلی هم نصیحتش کردم که مادرته بابا,اونم ابراز پشیمونی کرد و رفتم داخل آسایشگاه, پیر زن رو پیدا کردم,گفتم این امانتی مال شماس, گفت حامد پسرم تویی؟گفتم نه مادر, دیدم دوباره گفت حامد تویی مادر؟ دلم نیومد این سری بگم نه , گفتم آره, پیرزنه داد زد میدونستم منو تنها نمی ذاری,شروع کرد با ذوق به صدا کردن پرستار که دیدی پسر من نامهربون نیست؟پرستاره تا اومد گفت شما پسرشون هستید؟تا گفتم آره دستمو گرفت, گفت ۴ ماه هزینه ی نگهداری مادرتون عقب افتاده ,باید تسویه کنیدحالا از من هی غلط کردم و اینکه من پسرش نیستم ولی دیگه باور نمی کردن آخر چک و نوشتم دادم دستش,ولی ته دلم راضی بود که باز این پیر زن و خوشحال کردم ,هر چند که پسرش خیلی نامرد بود.اومدم از پیرزنه خدافظی کنم تا منو دید گفت دستت درد نکنه ,رفتی بیرون به پسرم حامد بگو پرداخت شد ,بیا تو مادر...
این درسایی که آدم سر کلاس خوابش میبره،لامصب ساعتم انگار خوابش میبره :|نیم ساعت چرت میزنی نگا میکنی میبینی 5 دیقه گذشته :|
صادرات شامپو سیر پرژک به کشورهای عربی به نوعی خیلی نرم محسوب میشه!چون هر عربی که بره مغازه و بخواد شامپو پرژک بخره موقع تلفظ اسمش خفه میشه..!
دخـتـره استاتوس گذاشتـه :انقدر بدم میاد از پـسـرهایی که میان فیس بـوک برا علافی !........انگار خودش هر وقت میاد فیس بوک عمل پیوند کلــیــه می کنه ... ! :|
یارو اومده خونمون دزدی هیچی پیدا نکرده!منو از خواب بیدار کرده میگه :دارم میرم ولی خدایی این زندگی نیست شما دارین
شماهایی که صدای سیستم ماشینتوتو تا ته زیاد میکنین که از انگشت شصت پا تا داخل معده عادم میلرزه...خیلی باحالید..!فقط به شرطِ اینکه آهنگای باحال بذارید
رو اعصاب تر از مهمونی که شب می مونه مهمونیه که شب مونده و صبح زودتر از همه بیدار می شه جاشو جم می کنه و عین منگولا میشینه یه گوشه منتظر بقیه!
دانشمندان به تازگی دریافته اند که هفته ای دو بار قطعی اینترنت در کنار خوردن ماهی برای سلامتی وجلوگیری از ابتلابه زخم بستر مفید است !
جوانے نزد شیخ حسنعلے نخودکے آمد و گفت :
سـه قفل در زندگے ام وجود دارد و سـه کلید از شما مےخواهم.
قفل اول اینست کــه دوست دارم یک ازدواج سالم داشته باشم.
قفل دوم اینکــه دوست دارم کارم برکت داشته باشد.
قفل سوم اینکــه دوست دارم عاقبت بخیر شوم.
شیخ فرمود :
براے قفل اول نمازت را اول وقت بخوان.
براے قفل دوم نمازت را اول وقت بخوان.
براے قفل سوم نمازت را اول وقت بخوان.
جوان عرض کرد: سـه قفل با یک کلید ؟!
شیخ فرمود : نماز اول وقت « شاه کلید » است !
اولین روزهایی که در سوئد بودم، یکى از همکارانم هر روز صبح مرا با ماشینش از هتل برمی داشت و به محل کار می برد. ماه سپتامبر بود و هوای سوئد در این ماه کمى سرد و گاهی هم برفى است. در آن زمان، 2000 کارمند ولوو با ماشین شخصى به سر کار می آمدند. ما صبح ها زود به کارخانه می رسیدیم و همکارم ماشینش را در نقطه دورترى نسبت به ورودى ساختمان پارک می کرد و ما کلی پیاده راه می پیمودیم تا وارد ساختمان محل کارمان شویم. روز اوّل، من چیزى نگفتم، همین طور روز دوم و سوم. تا اینکه بالاخره روز چهارم به همکارم گفتم: "آیا جاى پارک ثابتى داری؟ چرا ماشینت را این قدر دور از در ورودى پارک می کنى در حالى که جلوتر هم جاى پارک هست؟" او در جواب گفت: "چون ما زود می رسیم و وقت براى پیاده رفتن داریم." بعد ادامه داد: " باید این جاهای نزدیک را براى کسانى خالی بگذاریم که دیرتر می رسند و احتیاج به جاى پارکى نزدیک تر به در ورودى دارند تا به موقع به سرکارشان برسند."
سازنده فتوشاپ باید اسمشو میذاشت...."ستار العیوب" :(((
فقط فقط یه مرد ایرانیه که..نیمه اول زندگیش واسه پیدا کردن زن مورد!!… علاقش سپری میشه و نیمه دوم زندگیش واسه پیچوندن همون زن مورد علاقش.
یکی از بچه ها ازم پرسید به قیافه ام میخوره چند سالم باشه ؟گفتم : ۲۷ سال ناراحت شد گفت : ۲۲ سالشه گفتم : ۵ سال دیگه به حرفم میرسی ، ببین کی گفتم
سوالات متداول از مامان:گرسنمه...شام کی حاضر میشه!؟سردمه!!پیرهنم کجاست!؟اون شلوار مشکیمو شستی!؟نمیتونم پیداش کنم!!ناهارچی داریم!؟این چرا اتو نداره!؟سوالات متداول از بابا:مامان کجاست؟
به بغل دستیم میگم اگه چیزی نوشتی، برسون!میگه هیچی ننوشتم هنوز حرفش تموم نشده بود،به استاد میگه اگه می شه یه برگه ی اضافه بهم بدین!!!هیچی دیگه فقط خواستم بگم خیلی بوقه
تو کلاس داشتم با دوستم پچ پچ میکردم استاد اومد با خط کش بهم اشاره کرد و گفت:تهِ این خط کش یه آدم ابله وجود داره...منم گفتم: استاد منظورتون کدوم تهشه...:|نمیدونم چی شد که اخراجم کرد!!!
مامانم مسافرته زنگ زده میگه:خونه رو تمیز کن شاید با خالت اینا بیایم!خبرنداره بعد از 2ساعت که داشتم از تشنگی تلف میشدم آخرش از آب گلدون خوردم!توقعاتی دارناااااا :|
من تا حالا دو بار شکست عشقی خوردم ،............دو بار هم مساوی کردم و سه بار برنده شدم... الانم با ۱۱ امتیاز تو رده پنــــجمِ جدول هستم! بچـه ها قول قهرمـانی نمیدم!:| ولی انشـــالله سهمیه آسیا می گیرمLike.
فقط با جنبه هاش برن ببینن
بعد نگن سایتتون بده و کلاه قرمزی بده و این حرفا
یک درخت بسیار بسیار بلند نارگیل بود و 4 حیوان در زیر آن :
یک شیر
یک میمون
یک زرافه
و
یک سنجاب
آنها تصمیم گرفتند که مسابقه بدهند ببینند که کدامیک برای برداشتن یک موز از درخت از همه سریعتر بالا می رود.
فکر میکنی کدامیک برنده می شود؟
جواب سوال بازگو کننده شخصیت توست پس با دفت فکر کن جواب را در زیر ببینید
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
اگر جوابت:
شیر است = خسته و کسل هستی
میمون = گیج هستی
زرافه = کاملاٌ تعطیل هستی
سنجاب = نا امید هستی
چرا؟
برای اینکه :درخت نارگیل که موز نداره!!!!!
حیف نون به دکتر خانوادگیشون زنگ میزنه میگه : آقای دکتر بابام خیلی حالش بده ، بیاین معاینه اش کنین دکتر میگه : من پرونده باباتو خوندم ، چیزیش نیست ، خیالاتی شده فکر می کنه مریضه ! جای نگرانی نیست !بعد یه هفته دکتره زنگ میزنه به حیف نون میپرسه : بابات چطوره ؟حالش خوبه الان ؟؟؟؟حیف نون : والله نمیدونم آقای دکتر ، از دیروز تا حالا خیال می کنه مرده !!!!
چه ها فک نمی کنید اینا دیوان حافظ رو هم عوض کردن آخه تفال زدم ببینم یارانه بهمون تعلق میگیره یا نه اومده:دوش دیدم که ملائک قید یارانه زدند انصرافی بنوشتند و به سامانه زدند
یکی از حیف نون پرسید:اگه توی یه جنگلی درحال نماز خوندن باشیم و یهو یه شیر جلومون سبز بشه؛بهتر اینه که نمازو بشکنیم و فرار کنیم یا بایستیم و به نماز خوندمون ادامه بدیم? حیف نون جواب داد :اگه وضوت باطل نشد،بایست و ادامه بده!
داشتم نهار درست می کردم، یه لحظه خم شدم،موهام سوخت... به مامانم می گم :آخ! موهام سوخت. می گه :آره، یه لحظه دیدم بوی کله پاچه گوسفند میاد...من و میگی :)))))
مامانم:(((((
گوسفند :|
خانواده م دارن با فیلم عروسی خواهرم مثه سریالای جم تی وی برخورد میکنن مامانم میگه : هیچی نگو ببینیم چی میشه بعدش!
آموزش خسیسه به پسرش در مورد پست کردن نامه بدون تمبر:خب حواستو جمع کن آدرس گیرنده رو بجای فرستنده بنویس بندازش تو صندوق پست اوقت پست میبینه تمبر نداره پس میفرسدش برا فرستنده !
میگفتن علف باید به دهن بزی شیرین بیاد یک عمر خودمونو کشتیم شیرین ترین علف دنیا بشیم غافل از این که اصلا "طرف بز نبود""گـــــاو"" بود :|
یه بارم یه همکلاسی داشتیم خیلی بچه افتاده ای بود..!......اصلا هیچ واحدی رو پاس نمیکرد!فقط میفتاد.........................!!!
مراقبش باش
چشم را میگویم . . .
ممکن است تو را به یک لحظه از بهشت به قعر جهنم بکشاند.
یک بار نگاه آلوده میشود عادت شود و آن وقت که عادت شد میشود بنده ی شیطان کند تو را ...
قُل لِّلْمُؤْمِنِینَ یَغُضُّوا مِنْ أَبْصَارِهِمْ
به مردان با ایمان بگو دیده فرو نهند ...
(سوره نور آیه 30)
مــرد برخلاف آنچــه ابتــدا تصـور مـی شـود در عـمـق روح خـویـش، از ابتــذال ِ زن و از تســـلیـم و رایــگانی ِ او متـنـفــر است . . !
" شهید استاد مطهری"
روزی دوستی از ملانصرالدین پرسید: ملا، آیا تا بحال به فکر ازدواج افتادی؟ ملا در جوابش گفت: بله، زمانی که جوان بودم به فکر ازدواج افتادم... دوستش دوباره پرسید : خب ، چی شد ؟ ملا جواب داد : بر خرم سوار شده و به هند سفر کردم، در آنجا با دختری آشنا شدم که بسیار زیبا بود ولی من او را نخواستم، چون از مغز خالی بود !!! به شیراز رفتم : دختری دیدم بسیار تیزهوش و دانا، ولی من او را هم نخواستم ، چون زیبا نبود... ولی آخر به بغداد رفتم و با دختری آشنا شدم که هم بسیار زیبا و همینکه، خیلی دانا و خردمند و تیزهوش بود. ولی با او هم ازدواج نکردم ...! دوستش کنجاوانه پرسید : دیگه چرا ؟ ملا گفت : برای اینکه او خودش هم به دنبال چیزی میگشت، که من میگشتم !!! هیچ کس کامل نیست!
نکیر و منکر اگه ایرانی باشن، نکیر سوال اولش اینه که »قبرو چند خریدی؟«. منکرم هرچند بگی ، میگه »گرون خریدی«.
دقت کردین از وقتی تصمیم میگیریم دیگه جواب تلفن و زنگه یه نفرو ندیم....... اون یارو دیگه زنگ نمیزنه؟؟؟
این چه وضعشه؟شاهین و شَهین تو انگلیسی اینجور نوشته میشه )shahin(سه ماهه دارم مخ یکی رو میزنم آخرش فهمیدم شاهین اسمشه و پسره :|
به نظرم فقط به پیک موتوریایی که برای مردم غــــــــذا می برن میشه گفت"پــــیــک شــــــــــــــــادی"
یکی از معضلات بچگیم این بود که چرا من نمی تونم مثل شخصیت های کارتون که اشکاشون به دو طرف پرت میشد گریه کنم !
ﯾﻪ ﺭﻭﺯ ﻣﺮﺩﯼ ، ﻗﺼﺎﺑﯽ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺧﺎﻧﻪ ﺍﺵ ﺍﻭﺭﺩ ﺗﺎ ﮔﻮﺳﻔﻨﺪﯼ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﺵ ﺳﺮ ﺑﺒﺮﺩ
ﻣﺮﺩﻩ ﺑﻪ ﻗﺼﺎﺑﻪ ﮔﻔﺖ ﺑﺮﺍﺩﺭ ﻣﯿﺨﻮﺍﻡ ﺑﺮﺍﻡ ﺗﯿﮑﻪ ﺗﯿﮑﺶ ﮐﻨﯽ
ﺑﺎ ﮔﻮﺷﺘﺶ ﮐﺒﺎﺏ ﺩﺭﺳﺖ ﮐﻨﻢ ، ﺳﺮ ﻭ ﭘﺎﻫﺎ ﻭ ﺭﻭﺩﻩ ﺑﺎ ﻣﻌﺪﻩ ﺭو
ﺧﻮﺏ ﺗﻤﯿﺰ ﮐﻦ ﻣﯿﺨﻮﺍﻡ ﮐﻠﻪ ﺑﺎﭼﻪ ﺩﺭﺳﺖ ﮐﻨﻢ ﭘﻮﺳﺘﺸﻢ ﺑﺎ ﺧﻮﺩﺕ ﻧﺒﺮ
ﻣﯿﺨﻮﺍﻡ ﺳﺠﺎﺩﻩ ﺩﺭﺳﺖ ﮐﻨﻢ. ﺑﺎ ﻣﺪﻓﻮﻋﺶ ﻫﻢ ﻣﯿﺨﻮﺍﻡ ﮐﻮﺩ ﺩﺭﺳﺖ ﮐﻨﻢ
ﻭ ﺯﯾﺎﺩﻩ ﻫﺎ ﺭو ﺑﺰﺍﺭ ﻣﯿﺨﻮﺍﻡ ﺑﺮﺍ ﮔﺮﺑﻪ
ﺧﺪﺍ ﺣﻔﻈﺖ ﮐﻨﻪ ﻣﻬﻤﺘﺮ ﺍﺯ ﻫﻤﻪ ﺍﺳﺘﺨﻮﻧﺎﺳﺖ
ﺧﺎﻧﻤﻢ ﻣﯿﺨﻮﺍﺩ ﺳﻮﭖ ﺩﺭﺳﺖ ﮐﻨﻪ !
ﮔﻮﺳﻔﻨﺪﻩ ﻳﻪ ﻧﮕﺎﺵ ﻣﯿﮑﻨﻪ ﻣﯿﮕﻪ :
ﭘﺪﺭ ﺳﮓ ﻳﻬﻮ ﺻﺪﺍﻣﻢ ﺿﺒﻂ ﮐﻦ ﺑﺰﺍﺭ ﺑﺮﺍﯼ ﺯﻧﮓِ ﻣﻮﺑﺎﯾﻠﺖ ﺩﻳﮕﻬﻬﻪ !
اسیر شده بود 15 سال بیشتر نداشت؛حتی مویی هم در صورتش نبود.
سرهنگ عراقی اومد یقه شو گرفت،کشیدش بالا
گفت:اینجا چه کار میکنی؟حرف نمی زد.
سرهنگ عراقی گفت:جواب بده
گفت:ولم کن تا بگم.ولش کرد.خم شد از روی زمین یک مشت خاک
برداشت،آورد بالا گفت:اینجا خاک منه،تو بگو اینجا چه کار میکنی؟!!!!
سرهنگ عراقی خشکش زده بود . . .
شب از نیمه گذشته بود. پرستار به مرد جوانی که آن طرف تخت ایستاده بود و با نگرانی چشم به پیر مرد بیمار دوخته بود نگاهی انداخت. پیر مرد قبل از اینکه از هوش برود مدام پسر خود را صدا میزد. پرستار نزدیک پیر مرد شدو آرام در گوش او گفت:" پسرت اینجاست او بالاخره آمد." بیمار به زحمت چشمانش را باز کردو سایه ی پسرش را دید که بیرون چادر اکسیژن ایستاده بود. بیمار سکته قلبی کرده بود و دکتر ها دیگر امیدی به زنده ماندن او نداشتند. پیر مرد به آرامی دستش را دراز کرد و انگشتان پسرش را گرفت. لبخندی زد و چشمانش را بست. پرستار از تخت کنارکه دختری روی آن خوابیده بود یک صندلی آورد تا مرد جوان روی آن بنشیند.بعد از اتاق بیرون رفت.در حالی که مرد جوان دست پیر مرد را گرفته بود و به آرامی نوازش می داد . نزدیک های صبح حال پیرمرد وخیم شد. مرد جوان به سرعت دکمه های اضطراری را فشار داد. پرستار با عجله وارد اتاق شد و به معاینه بیمار پرداخت ولی او از دنیا رفته بود. مرد جوان با ناراحتی رو به پرستار کرد و گفت:"ببخشید این پیر مرد چه کسی بود؟؟" پرستار با تعجب گفت:"مگر او پدر شما نبود؟" مرد جوان گفت:"نه دیشب که برای عیادت دخترم آمدم برای اولین بار بود که او را دیدم."بعد به تخت کناری که دخترش روی آن خوابیده بود اشاره کرد. پرستار با تعجب پرسید:"پس چرا همان دیشب نگفتید که پسرش نیستی؟". مرد جوان پاسخ داد:" فهمیدم که پیر مرد می خواهد قبل از مردن پسرش را ببیند ولی او نیامده بود.آن لحظه که دستم را گرفت فهمیدم که او آنقدر بیمار است که نمیتواند مرا از پسرش تشخیص بدهد . من میدانستم که او در آن لحظات چه قدر به من احتیاج دارد.....".
دیروز پای کامپیوتر نشسته بودم،همزمان مداشتم یکی از اهنگای سروش هیچکسو گوش میدادم....بابام اومد تو اتاق،گفت این کیه دیگه؟انگار تو لوله بخاری گیرافتاده با اون صداش.. اسمش چیه؟منم گفتم هیچکس یدونه زد پس کلم و بهم گف با بابات درست حرف بزن بیشووووور....
خلبان هواپیما توسط میکروفن به مسافرین خوش امد میگفت..ناگهان فریاد زد:خدایا کمک کن...سکوت مرگباری کل هواپیما را فرا گرفت. وحشت، اضطراب، نفس های حبس شده...دوباره صدای خلبان امد که گفت:مسافرین عزیز پوزش میطلبم ..مهماندار قهوه داغ را روی شلوارم ریخت یکی از مسافرین بلند شد وفریاد زد: تف به گور پدرت.............بیا ببین چه بلایی سرشلوارهای ما اومده!!!!!
پسره میگفت نمیدونم این بابای من چجور فرم یارانه ها رو پر کرده که دیروز از صلیب سرخ جهانی اومدن واسه کمکمون!صبح امروزم از فائو اومده بودن واسمون غذا و آب آوردن نیم ساعت پیش آنجلینا جولی زنگ زده میگه میخواد منو به فرزندی قبول کنه!!!
تو تبلیغش نوشته "میکاپ عروس و آرایش خلیجی همیشه فارس"... ملت داغونن :(((
تجربه ثابت کرده هر وقت مامانم نشسته داره فک میکنه من باید بدون هیچ سوالی به صورت داوطلبانه برم بگم:مامان غلط کردم دیگه تکرار نمیشه
یکی از معجزات دخترا اینه یه جور مخ پسره رو میزنن که پسره فک میکنه خودش مخ زده...
هر موقع واسه جمله "میخواستی منو به دنیا نیارید" که قراره از بچه م بشنوم جواب مناسبی پیدا کردم زن میگیرم.
علـآمـِه طباطبـآیـی می فـَرمودَند :
اَگَر بهشــت شیــرین اَست . . ،
بهشــت آفریــن شیــریـن تـَر اَست . . !!
مرد جوانی پدر پیرش مریض شد. چون وضع بیماری پیرمرد شدت گرفت او را در گوشه جاده ای رها کرد و از آنجا دور شد. پیرمرد ساعت ها کنار جاده افتاده بود و به زحمت نفس های آخرش را می کشید. رهگذران از ترس واگیرداشتن بیماری و فرار از دردسر روی خود را به سمت دیگری می چرخاندند و بی اعتنا به پیرمرد نالان راه خود را می گرفتند و می رفتند. شیوانا از آن جاده عبور می کرد. به محض اینکه پیرمرد را دید او را بر دوش گرفت تا به مدرسه ببرد و درمانش کند. یکی از رهگذران به طعنه به شیوانا گفت:" این پیرمرد فقیر است و بیمار و مرگش نیز نزدیک! نه از او سودی به تو می رسد و نه کمک تو تغییری در اوضاع این پیرمرد باعث می شود. حتی پسرش هم او را در اینجا به حال خود رها کرده و رفته است. تو برای چی به او کمک می کنی!؟ "شیوانا به رهگذر گفت:" من به او کمک نمی کنم!! من دارم به خودم کمک می کنم. اگر من هم مانند پسرش و رهگذران او را به حال خود رها کنم چگونه روی به آسمان برگردانم و از خالق هستی تقاضای هم صحبتی داشته باشم. من دارم به خودم کمک می کنم !"
( ارسالی توسط آقای فرهاد)
آقو دیروز زنمون ازمون پرسید بهترین فیلمی که تو عمرت دیدی چی بود؟ گفتم فیلم عروسیمون،البته وقتی از آخر به اول دیدمش!گفت چرا از آخر به اول؟گفتم آخه اینجوری اول یه شام مفصل خوردیم،بعد یکم رقصیدیم،بعد تو همه طلاهاتو از دست و گردنت درآوردی دادی به مادرم،بعد حلقه رو درآوردی دادی به من،آخرشم سوار ماشین شدی رفتی خونه بابات!...آقو تا اینو گفتیم زنمون پرید سرمون به حد مرگ مارو زد!ها ها ها ها ها ها...داغونم کردا له له شدم! واقعاٌ این که میگن صداقت بهترین راهه بسیار حرف مزخرفیه!!
( ارسالی توسط آقای فرهاد)
حق نه دادنی است و نه گرفتنی، بلکه خوردنی است !
(امضا:ذیحق)
شاهنامه آخرش “ه” است!
(امضا:حاج ابوالقاسم)
برای اینکه زیر پایم را خالی نکنند روی دستهایم راه می روم!
(امضا: ژیمناستیک کار)
من کلاه گیس و آبروی آدم کچل را با هم می برم!
( امضا:باد پاییز)
پله های ترقی برای بعضی ها سُر است!
(امضا: نظافتچی پله های اداره)
افراد نمک نشناس شوربخت می شوند !
(امضا: نمکی محل)
ما به جای “آن ور دنیا” شما را به “آن دنیا” می بریم !
(امضا: یک شرکت هواپیمایی)
محافظت از “اتو” های خود را به ما بسپارید !
(امضا:اتوبان)
لطفا پس از حذف یارانه لبنیات شیربهای ما را بدون یارانه حساب کنید !
(امضا: دختران دم بخت)
دوستت دارم ای میکروب آبله مرغان !
(امضا: میکروب خروسک)
آه ما سوزناک ترین آه های دنیاست !
(امضا:اژدهای هفت سر)
انواع گاز اشک آور برای سرکوب تظاهرات میوه ها موجود است !
(امضا:پیاز)
لطفا روی سگتان را بالا نیاورید !
(امضا:یک آدم گربه صفت)
در بیمارستان ها تنها ما هوایتان را خواهیم داشت !
(امضا: یک کپسول اکسیژن)
اگر از شنیدن حرف مخالف فشار خونتان بالا می رود به ما بپیوندید !
(امضا:اعضای گروه فشار)
پیشرفت علم پزشکی کار . بازار ما را کساد کرده است!
(امضا:حضرت عزراییل)
ما به جمله همیشه حق با «مشتری» است اعتراض داریم !
(امضا : جمعی از سیارات منظومه شمسی)
من بیشتر از سازمان تفکیک زباله قدر زباله ها را می دانم !
(امضا : گربه محله)
صدای آب اصلا هم طنین زندگی نیست!
(امضا:مرده شور بهشت زهرا)
قول می دهم شما را رو سفید کنم.
(امضا:گچکار سر گذر)
لطفا نان ما را آجر کنید.
(امضا : بساز و بفروش های شهر)
دوغ خیلی از نوشابه سیاه بهتر است .
(امضا : دانشمندان نژاد پرست)
سیفون برای من حکم نوشابه کنار غذا را دارد
(امضا : چاه دستشویی)
اهدای خون، اهدای زندگی است
(امضا : انجمن خون آشامان )
در رمانتیک بودن ما همین بس که هم شمع داریم و هم پروانه !
(امضا : جمعی از اتوموبیل ها)
اینم بیوگرافی من :
تو بیمارستان به دنیا اومدم
از بچگی بزرگ شدم
چند سال سن دارم
تو دوران کودکیم بچه بودم
با رفیقام دوست شدم
تو خونمون زندگی میکنم
بعضی شبا که میخوابم خواب میبینم
تا حالا نمردم و …
***
بعضی ها هم هستن که هر وقت میرن دستشویی
باید سند بذاری درشون ییاری !
اینا اورانیوم غنی میکنن ظاهرا
***
یه بارم بغضم ترکید
چهار تا کشته و دهها زخمی داد…
بعله… یه همچین انسان خون به جگر شده ای هستم…
***
پسر داییم دانشجوی ترم ۱ پزشکیه
سر شام مامانش سی تی اسکن سرشو آورد بهش داد
گفت مامان یه نگاه به این بنداز، اینم گرفت جلو نور درجا گفت وااااااااای!
زنداییم رنگش پرید گفت چیه؟
گفت دور اون قسمت از مغزت که مربوط به آشپزی میشه رو جلبک گرفته!
داییم همچین زد پس سرش همونم که تو یه ترم خونده بود از سرش پرید!
زنی صیحه زنان و دیوانه وار خدمت پیغمبر (ص) آمد و گفت
یا رسول الله ، اصحاب بروند کار خصوصی با شما دارم.
اصحاب رفتند ، آن زن خدمت پیغمبر(ص) نشست، و گفت : یا رسول الله گناهی بزرگی مرتکب شده ام .
پیغمبر ( ص ) فرمود : رحمت خدا بزرگتر از گناه تو است و با توبه گناه آمرزیده می شود ،حال بگو گناهت چیست ؟
زن گفت : یا رسول الله ، من شوهر دارم ، زنا دادم و آبستن شدم ، بچه به دنیا آمد ، او را در خمره سرکه خفه کردم ، و سرکه های نجس را به مردم فروختم .
پیامبر ( ص ) خیلی ناراحت شد ، و فرمود : می خواهی به تو بگویم چرا به درون این چاه گمراهی افتادی ؟
گمان می کنم نماز نمی خوانی و رابطه ات با خدا قطع
شده و دچار این فلاکت شده ای !
یک روزنامه انگلستان مسابقه خوانندگان را برگزار کرد و قول داد به کسی که در این مسابقه پیروز شود، جایزه کلانی خواهد داد. سوأل مسابقه این بود که یک بالون حامل سه دانشمند بزرگ جهان است. یکی از آنها دانشمند علم حفاظت از محیط زیست و یکی از آنها دانشمند بزرگ انرژی اتمی و یکی دیگر دانشمند غلات است. همه کارهایشان بسیار مهم است و با زندگی مردم رابطه نزدیک دارند و بدون هر کدام زمین با مصیبت بزرگی مواجه خواهد شد. اما بدلیل کمبود سوخت، بالون بزدوی به زمین می افتد و باید با بیرون انداختن یک نفر، از سقوط خودداری کند. تحت همین وضعیت شما کدام را انتخاب خواهید کرد؟ بسیاری پاسخ های خود را ارسال کردند. اما وقتی که نتیجه مسابقه منتشر شد، همه با تعجب دیدند که پسر کوچکی این جایزه کلان را کسب کرده است. جواب او این بود : سنگین ترین دانشمند را بیرون بیاندازید.
هوا کمی تا قسمتی 2funny.ir است
تــوجـــــه تــــوجــــــــه
بچــه ﻫـﺎﯼ ﻃﻬــــﺮﺍﻥ ﻭ ﺣـﻮﻣــــﻪ ﺍﮔـﻪ ﮐﺴـﯽ زیرپوش ﻣﺸــﮑﯽ ﮔﻠــﮕﻠﯽ ﭘﯿـﺪﺍ ﮐـﺮﺩﻩ ﻣـﺎﻟﻪ ﻣﻨـــﻪ ﭘـــﯽاﻡ ﺑـــﺪﻩ ((:
ﺍﻧـﺪﺍﺧﺘـﻪ ﺑـﻮﺩﻣـﺶ ﺭﻭ ﺑﻨـــﺪ ﺧُﺸــﮏ ﺷـﻪ ﻃــﻮﻓـﺎﻥ کثافت ﻭﺭﺩﺍﺷﺘــﻪ ﺑــﺮﺩش
کمــک کنیــــد پیــداش کنـم زیرپوشه خــوشـــگلموووووو
راستـــــــی ....
یــه لنــگه جـورابـمم بـــود،
حــالا اونــو هرکـی پیــدا کــرد مـال خــودش (فقــط تمیــز نبـوده)
ﮐﺎﻣﻨﺘﺎﯼ ﻣﺮﺩﻡ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﻃﻮﻓﺎﻥ دیروز:
ﻣﯿﮕﻦ ﮐﺎﺭ محمد ﺧﺎﺗﻤﯿﻪ ...
ﯾﻪ ﭼﺸﻤﻪ ﺍﺯ ﺟﻬﻨﻢ ﺍﻭﻣﺪﻩ ﮐﻪ ﻣﺮﺩﻡ ﺭﻭ ﺑﻪ ﺯﻭﺭ ﺑﻪ ﺑﻬﺸﺖ ﺑﺒﺮﻩ ...
***
ﺗﻮ ﺭﻭﺣﺘﻮﻥ 190 ﻫﺰﺍﺭﺗﻮﻣﻦ ﺷﻠﻮﺍﺭﻡ ﻣﻌﻠﻮﻡ ﻧﯿﺴﺖ ﮐﺠﺎ ﺭﻓﺖ !!
***
ﺁﻗﺎ ﺍﮔﻪ ﮐﺴﯽ ﯾﻪ ﻟﯿﻒ ﺑﺎ ﯾﻪ ﮔﺮﺩﺍﻟﯽ ﺁﺑﯽ ﻭﺳﻄﺶ ﭘﯿﺪﺍ ﮐﺮﺩ ﻣﺎﻝ ﻣﻨﻪ ... ﮔﺬﺍﺷﺘﻪ ﺑﻮﺩﻡ ﺁﻓﺘﺎﺏ ﺑﺨﻮﺭﻩ ﺑﺎﺩ ﺑﺮﺩﺵ !
***
ﺍﯾﻦ ﻋﯿﺪ ﺭﻭ ﺑﻪ ﺗﻤﺎﻣﯽ ﻧﺼﺎﺑﺎﻥ ﻣﺎﻫﻮﺍﺭﻩ ﺗﺒﺮﯾﮏ ﻭ ﺗﻬﻨﯿﺖ ﻋﺮﺽ ﻣﯿﮑﻨﻢ !!
***
ﻣﻦ ﺑﺎ ﻣﺎﺷﯿﻦ ﺗﻮ ﻃﻮﻓﺎﻥ ﮔﯿﺮ ﮐﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩﻡ ﻭ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺑﻪ ﺑﻌﺪ ﻧﯿﺎﺯﯼ ﺑﻪ ﺗﯿﻎ ﮊﯾﻠﺖ ﻧﺪﺍﺭﻡ |: ﻫﻤﺸﻮﻥ ﺭﯾﺨﺘﻦ |:
***
ﮔﺮﺑﻪ ﻭ ﺩﯾﺶ ﻣﺎﻫﻮﺍﺭﻩ ﻭ ﺍﯾﺮﺍﻧﯿﺖ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﺗﻮ ﺁﺳﻤﻮﻥ ﻣﯿﺮﻓﺖ ...
ﻫﻤﻪ ﺍﯾﻨﺎﺭﻭ ﻭﻝ ﮐﻦ ... ﺧﺸﺘﮑﻢ ﺭﻭ ﻃﻨﺎﺏ ﺍﻭﯾﺰﻭﻥ ﺑﻮﺩ ...
ﺑﺎﺩ ﺑﺮﺩﺵ
》کامنت ها و نظر شما درباره ی توفان چی بوده؟ 《
این پیاز قرمزا جوری اشک آدمُ درمیاره
که آدم به شک میفته نکنه کسی مرده و به آدم نمیگن
***
لباس شویی لباسارو میشوره
ظرف شویی ظرفا رو
خورد کن مواد لازم غذا رو خورد میکنه
پلو پز هم که پلو میپزه
سوالی که پیش میاد اینه که دقیقا زنها چیکار میکنن !؟
***
امروز یه پیکان دیدم داغونِ داغون ، مال سال ۴۸ بود اصن یه وضی !
پشتش نوشته بود “هرچی دارم از دعای مادرمه” !
یکی نیس بگه خو آخه بدبخت تو عاق والدین شدی کدوم دعا !؟
***
انصافا تخمه آفتابگردون به مراتب با نظم ترتیب بیشتری نسبت به انار یک جا نشسته
حیف که استعدادش به چش نیومده !
***
اون کسی که کلمه خاله و عمه رو تو زبان انگلیسی یکسان قرار داده
قطعا خودش یه عمه باهوش بوده !
***