مجله اینترنتی تـــوفانی

.: مجله اینترنتی تـــوفانی سرگرمی ،عکس و مطالب طنز :.

مجله اینترنتی تـــوفانی

.: مجله اینترنتی تـــوفانی سرگرمی ،عکس و مطالب طنز :.

۸۶ مطلب در آبان ۱۳۹۲ ثبت شده است

حمید معصومی نژآدم دابسمش داد

این هم از دابسمش خود حمید معصومی نژاد

یه ﻣﻬﻨﺪﺱ ﺍﺯ ﺍﻣﺮﯾﮑﺎ ﻣﯿﺎﺩ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﺍﺯ ﺗﻬﺮﻭﻧﯿﻪ
ﺳﻮﺍﻝ
ﻣﯿﮑﻨﻪ ﺍﯾﻦ ﺑﺮﺝ
ﻣﯿﻼﺩ ﭼﻘﺪﺭ ﻃﻮﻝ ﮐﺸﯿﺪﻩ ﺳﺎﺧﺘﯿﻦ
ﺗﻬﺮﻭﻧﯿﻪ ﻣﯿﮕﻪ 5
ﺳﺎﻝ ﺍﻣﺮﯾﮑﺎﯾﻪ
ﻣﯿﮕﻪ ﺍﮔﻪ ﻣﺎ ﺑﻮﺩﯾﻢ ﺗﻮ ﺩﻭ ﺳﺎﻝ ﻣﯽ
ﺳﺎﺧﺘﯿﻤﺶ ،ﺑﻌﺪ
ﺍﻣﺮﯾﮑﺎﯾﯽ ﻣﯿﺮﻩ
ﺍﺻﻔﻬﺎﻥ ﺍﺯ ﺍﺻﻔﻬﺎﻧﯽ ﻣﯿﭙﺮﺳﻪ ﺳﯽ ﻭ ﺳﻪ
ﭘﻞ ﺗﻮ ﭼﻨﺪ
ﺳﺎﻝ ﺳﺎﺧﺘﯿﻦ
ﺍﺻﻔﻬﺎﻧﯿﻪ ﻣﯿﮕﻪ ﺗﻮ 6 ﺳﺎﻝ ﺍﻣﺮﯾﮑﺎﯾﯽ ﻣﯿﮕﻪ
ﺍﮔﻪ ﻣﺎ
ﺑﺎﺷﯿﻢ ﺗﻮ 3 ﺳﺎﻝ
ﻣﯽ ﺳﺎﺧﺘﯿﻤﺶ ، ﺧﻼﺻﻪ ﭼﻨﺪ ﺟﺎ ﻣﯿﺮﻩ
ﻫﻤﯿﻦ ﺳﻮﺍﻝ
ﺭﻭ ﻣﭙﺮﺳﻪ ﺗﺎ
ﺍﯾﻨﮑﻪ ﻣﯿﺮﻩ ﺁﺑﺎﺩﺍﻥ ﺑﻪ ﺁﺑﺎﺩﻧﯿﻪ ﻣﯿﮕﻪ
ﭘﻼﯾﺸﮕﺎﻩ ﭼﻘﺪﺭ
ﻃﻮﻝ ﮐﺸﯿﺪﻩ
ﺳﺎﺧﺘﯿﻦ ﺁﺑﺎﺩﻧﯿﻪ ﻣﯿﮕﻪ ﮐﺪﻭﻡ ﭘﺎﻻﯾﺸﮕﺎﻩ ،
ﺍﻣﺮﯾﮑﺎﯾﯿﻪ
ﻣﯿﮕﻪ ﻫﻤﯿﻦ ﮐﻪ
ﭘﺸﺖ ﺳﺮ ﺷﻤﺎﺳﺖ ﺁﺑﺎﺩﻧﯿﻪ ﺑﻬﺶ ﻣﯿﮕﻪ
ﻭﻻ ﺻﺒﺢ ﮐﻪ
ﺩﺍﺷﺘُﻢ ﻣﯽ
ﺭﻓﺘُﻢ ﻧﻮﻥ ﺑﮕﯿﺮُﻡ ﻧِﺒﻮﺩِﺵ،ﺣﺘﻤﺎ ﺍﻻ ﺳﺎﺧﺘﻨﺶ 

چی شد چادری شدم؟

دیدیم شیطان صفتان، برای پاکی قلب معصوم خواهران و برادرانمان نقشه ها کشیده اند

دیدیم قبح گناه می ریزند و بی حیایی را ترویج میکنند

دیدیم به اسم آزادی جسم، انسانیت را به اسارت می کشند تا حیوان بسازند

دیدیم عمق نگاه ها را کوتاه می کنند تا بالا را از یاد همه ببرند

دیدیم عرفان کاذب را تبلیغ می کنند؛ دین بدون تکلیف را، تا به عکسی در آب از ماه محروم سازند

دیدیم چادر را نشانه گرفته اند

دریغمان آمد نگوییم از لذت بی نهایت این انتخاب خدایی

دریغمان آمد نگوییم از زیبایی بی نهایت وقار

دریغمان آمد نگوییم که یک بار امتحان کنید لذت باخدا بودن را، برای خدا انتخاب کردن را، تیر در چشم شیطان شدن را، مجاهد راه خدا بودن در جهاد اکبر را

ای کاش همه بگویند

همه ی آنها که حتی به خوب هم قناعت نکرده اند، به حداقل ها قانع نشدند،

برتر را برگزیدند

جملات تکان دهنده مجری بی حجاب مصری در برنامه زنده درباره حجاب


معمولا ۹۹٫۹۵% ایرانیا وقتی میرن یه جا سعی نمی کنن در محل لذت ببرن بلکه سعی می کنن عکس و فیلم بگیرن و بعدها ببینن و حسرت بخورن !

 والا اینطور که آمار فیسبوک نشون میده همه یا شهید بهشتی درس می خونن یا صنعتی شریف !!!
پس دانشگاه های دیگه دانشجو نداره ؟؟؟ یعنی الکی بازن ؟

این دنیا ارزش نداره خودتو اذیت نکـن ؛ جاش بقیه رو اذیت کن یَک حالی میده !!!

یه سریام بودن قبلا ”چشم چشم دو ابرو” میکشیدن ولی الان یاد گرفتن ”خط و نشون” می کشن …
به اینا دست نزنید اینا دارن پله های ترقی رو اتوبان میکنن !

یکی از فانتزیام اینه که از سر کار بیام خونه بعد با خانومم دعوام شه بعد خانومم ببینه حالم خوب نیست بیاد این شعرو برام بخونه :
من اگه نباشم ، کی واسه همیشه تو رو میپرسته ؟
کی برات میمیره ؟ کی نمیشه خسته ؟
کی تورو میزاره روی دوتا چشماش ؟
کی اگه نباشی میگیره نفس هاش ؟
منم بگم : مدرسان شریف !

یکی از فانتزیام اینه که دختر همسایمون تیر بخوره بعد سریع با هلیکوپتر برسونمش بیمارستان بعد دکتر بگه : اوه خدای من این گروه خونیش خَعلی کمیابه بعد پرستار با قیافه ی آشفته به دکتر بگه دکتر نبضش ضعیف شده باید هرچه زودتر بهش خون برسونیم بعد مادر دختر همسایمون شروع کنه به گریه کردن و پدرش به دکتر بگه دِ عاخه لامصب یه نگاهی به دور و بَرت بنداز ، دخترم داره جون میده !!! بعد دکتر داد بزنه کسی نیست این فداکاری رو انجام بده ؟ بعد من در حالی که دارم هلیکوپترو خاموش میکنم و سوییچشو درمیارم ، از هلیکوپتر بیام بیرون و با یه لبخند ملیح آستینمو بزنم بالا به دکتر بگم بیا بزن … بعد پدر دختر همسایمون با لبخند بگه چرا دیر کردی داماد گلم ؟ بعد من برم توی اتاق عمل بعد که دختره به هوش اومد بگه : پس عشق من کوش ؟ بعد باباش از پنجره به افق خیره بشه و با لبخند رضایت بگه : متاسفانه باید بگم به خاطره ها پیوست !!! روحش شاد …

تا حالا براتون اتفاق افتاده؟

ﺍﻭﻝ ﺩﺑﺴﺘﺎﻥ : ﺗﻮ ﺩﯾﮕﻪ ﺍﻭﻣﺪﯼ ﻣﺪﺭﺳﻪ ﻧﻤﯿﺘﻮﻧﯽ و ﻫﺮ ﻏﻠﻄﯽ که خواستی ﺑﮑﻨﯽ !
ﺩﺍﻧﺸﮕﺎﻩ : ﺗﻮ ﺩﯾﮕﻪ ﺑﭽﻪ ﻣﺪﺭﺳﻪ ﺍﯼ ﻧﯿﺴﺘﯽ و ﻧﻤﯿﺘﻮﻧﯽ ﻫﺮ ﻏﻠﻄﯽ که خواستی ﺑﮑﻨﯽ !
ﺳﺮﺑﺎﺯﯼ : ﺍﯾﻨﺠﺎ ﺩﯾﮕﻪ ﺧﻮﻧﻪ ﯼ ﺧﻮﺩﺕ ﻧﯿﺴﺖ ﮐﻪ ﻫﺮ ﻏﻠﻄﯽ که خواستی ﺑﮑﻨﯽ !
ﻣﺠﺮﺩﯼ : ﺗﻮ ﺩﯾﮕﻪ بزرگ شدی و نباید هر غلطی که خواستی ﺑﮑﻨﯽ !
ﻣﺘﺎﻫﻠﯽ : ﺗﻮ ﺩﯾﮕﻪ ﻣﺠﺮﺩ ﻧﯿﺴﺘﯽ ﮐﻪ ﻫﺮ ﻏﻠﻄﯽ که خواستی ﺑﮑﻨﯽ !
ﭘﯿﺮﯼ : ﺗﻮ ﺩﯾﮕﻪ یه ﭘﺎﺕ ﻟﺐ ﮔﻮﺭﻩ ﻧﻤﯿﺘﻮﻧﯽ و نباید هر غلطی که خواستی ﺑﮑﻨﯽ !
ﺍﻭﻥ ﺩﻧﯿﺎ : ﺍﯾﻨﺠﺎ ﺩﯾﮕﻪ ﺯﻣﯿﻦ ﻧﯿﺴﺖ ﮐﻪ ﻫﺮ ﻏﻠﻄﯽ که خواستی ﺑﮑﻨﯽ ﮔﻤﺸﻮ ﺑﺮﻭ ﺟﻬﻨﻢ !
خدایا پس من کی هر غلطی که خواستم بکنم !؟
یادش به خیر یه استادی داشتیم وقتی کلاس تموم میشد میگفت: خوب بچه ها الانه که زنگ بخوره کامپیوترهاتونو shortcut بکنید !  بیچاره منظورش همون shutdown بود !
همه چی آرومه تو اَزم دل کَندی ؛ خوب به جهنم رفتی ! تو نباشی ، بَعدی !
این چینیا واقعا زبون همدیگرو میفهمن یا جلو بقیه آبرو داری میکنن !؟
 
 
مکالمه مامان و بابام
مامان : چای میخوری برات بریزم
بابام : آره
مامان : دخترم پاشو برا بابات چای بریز بیار !
شما اگه دقت کنی همین کلمه قرقروت و یا گوجه سبز یا حتی لواشک ترش و در بعضی مواقع هم آب زرشک البالو خودش …
.
.
.
ادامه جمله رو ول کن ! آب دهنتو قورت بده !
تاپ تاپ خمیر شیشه و پنیر دست کی بالاست !؟
مدرسان شریف !
بچه بودم بعضی وقتا به عروسکام انقد زُل میزدم تا مچشونو حین تکون خوردن بگیرم !
یه همچیم آدم خجسته و شیرین العقلی بودم من 

با خانومت شوخی کن ،
سربه سرش بذار،
از غذاش بچش ،از دستپختش تعریف کن ...
بدون که اگه گاهی ظرف ها رو بشوری،
آسمان خدا زمین نمیاد !
اون همون دختر رویاهای دیروزته ؛ که هر روز تو آشپزخونه ی زندگی تو سرگرمه...
باور کن
بدون اون ؛ اجاق خونت حسابی سوت و کوره..
حسابی سوت و کوووور..

ممکنه عده ای به ما خرده بگیرن که این عکس چیه و این مطلب جاش اینجا نیست 

اما باور کنید این مطلب هم مثل مطالب حجاب و عفاف ماست 

این عین اسلامه ، عین حیاست ،عین سبک زندگیه درسته 

و اینگونه بود که دایناسور به وجود آمد!

.

Inline image 22

تازمانی که من نتونم یه همچین ته دیگی از گوگل دانلود کنم

با من از تکنولوژی صحبت نکنید!!

.

Inline image 25

هولو

سری سوم - چیستان شماره 6

 

در باغ وحشی ضمن بررسی مداوم در میزان خوراک جانوران مختلف، به این نتیجه رسیده اند که غذای 17 خرس معادل غذای 170 روباه است.در حالی که 100000 (صدهزار) خفاش به اندازه 50 روباه غذا میخورن. و غذای 12 خرس هم برابر 3 فیل هست. و اما... در این باغ وحش یک دو جین فیل وجود دارند. اونا به اندازه چند خفاش غذا میخورن؟

* لازم نیست جواب رو خصوصی بدید 

*با اسامی منحصر به فرد جواب بدید 

* سه روز از روز انتشار بیشتر وخ ندارید پاسخ بدید 

* این سری پاسخ ها رو سخت گیرانه تر بررسی میکنیم ، ترجیجا با ذکر دلیل پاسخ رو بگین 

* نتایج رو میتونید از تو ستون سمت چپ پیگیری کنید 

*  مقدار جایزه هم دست خودتونه ، کلیک رو تبلیغات بره بالا در آمد میره بالا ، جایزه میره بالا 

*  رفقای تازه وارد تو بخش چیستان میتونن جوایز سری های پیش رو ببینن 

یه عکس بسیار غم انگیز…
.

Inline image 23

.
اما در واقع این عکس………..

.

.

.

.

.

.

.

.

.

تصویر سقف در “اتاق استعمال دخانیات” در بلاد کفر است!

واقعا از ابتکار جالبی استفاده کرده..

اون یه سیگاری هم که میکشن، کوفتشون میشه!

.

Inline image 26

با داداشم دعوام شد و بزن بزن …

چنگ انداختم تو صورتش یه دفه داد زد مامااااان این وحشیو از کجا آوردین؟؟؟

مامانمم گفت به بابات گفتم برو پرورشگاه بچه بیار رفت باغ وحش اینو آورد!!!
من
من
من

نصف جذابیت دخترا به ترسو بودنشونه
دختری که سوسک بکشه به درد زندگی نمیخوره !

اوج استفاده مامانم از گوشیش اینه که زنگ بخوره صداشو نشنوه جواب نده !

یه پسره نوشته بود:
دنیا اگه مرد
بود اسم دخترونه روش نبود!
بعد یه دختره جواب داده بود:
شما صداش بزن”جهان”ببینم فرقی به حالتون میکنه !؟

اینکه توقع داشته باشی چون آدمِ خوبی هستی
دنیا باهات خوب رفتار کنه
مثل اینه که از یه گاو توقع داشته باشی کـــه چون گیاهخواری،بهت حمله نکنه !

اسپری خریدم روش نوشته مخصوص دفع حشرات مزاحم
 الان تازه فهمیدم که یه سری حشراتم هستن که مراحمن
حالا موندم واسه اونا چی بخرم که اذیت نشن !

توصیه بابام به من موقع رانندگی
سر کوچه ها یواش تر بپیچ ؛
شاید یکی بی شعورتر از تو پیدا شد که از اونور بیاد 

گول اینا رو که تو خیابون دست همو میگیرن و خیلی خوش و شنگولن نخورین، همش نقشه س تا میرسن خونه دعوا میکنن، فقط میخوان دل ما رو بسوزونن

ظهری رفتم سوپر مارکتی جنس بگیرم،یارو صدی پول خورد نداشت یه رنگارنگ برداشت بازش کرد از وسط نصفش کرد نصفشو خورد نصفشم داد من جای اون صد تومن 

اون وقتا که داداش کوچیکم 5 سالش بود بهش یاد داده بودم
هر وقت جیش داره به جای اینکه بگه جیش دارم بگه میخوام بخونم
یه شب داییم خونمون بود شب که همه خواب بودن داداشم به داییم گفت دایی بیدار شو میخوام بخونم
دایی هم که نمیدوست جریان چیه گفت باشه عزیزم فقط اروم تو گوشم بخون که کسی نفهمه!!
خدا رحمت کنه رفتگان شما رو عفونت گوش 1 سال بیشتر بهش فرصت نداد

 

سلام

منم  چادری هستم از دوره دبیرستان چادری شدم ولی یکی در میون یعنی زمانی که مدرسه میرفتم سرم میکردم ولی زمانی که مهمونی میرفتیم مانتویی بودم البته مانتویی پوشیده، دلیل خاصی نداشتم چون دوستام چادری بودن منم چادری شدم چون خانوادم در این خصوص محدودیتی نذاشته بودن

در اون دوران دوستانم به معنای واقعی چادری بودند ولی من هنوز درک نکرده بودم خب سطح خانواده هامون فرق داشت البته همه خاهرام چادری بودن ولی نه به صورت اجباری

وارد دانشگاه که شدم وقتی می دیدم که بی حجابی بعضی دخترها باعث چه مسائلی میشه و بدون اینکه متوجه باشند چه توهین هایی به شخصیتشون  و کلا شخصیت یک خانوم میشه خیلی ناراحت می شدم و این مهم برام ارزش بیشتری پیدا کرد.

حتی یه جورایی به چادرم افتخار میکردم چون میدیدم که حریم خصوصیم رو هر کسی اجازه دسترسی بهش نداره و خلاصه تصمیمم جدی شد که ارزشهای واقعی زن رو با حفظ حجاب و به معنای بهتر پوشش چادر نشون بدم.

وقتی که ازدواج کردم دیگه بیشتر این امر برام مسجل شد

اصلا یه جور ارامش یه جور حفاظ یه جور مصونیت یه جور رضایت خدا رو در برداشت و خیلی خدا رو شاکرم که این توفیقات شامل حالم شد

Inline<br /><br /><br /><br /><br /><br />
 image 4

 

یادش بخیر بچگیامون!!

.

Inline image 6

دقت کردین وقتی میرین دکتر

مریض قبل شما ٣ ساعت تو اتاق دکتره

ولی وقتی نوبت شما که میشه دو ثانیه معاینه میشین و میایینبیرون! ؟

بالاخره حکمت ” آی سی یو ” رو در بیمارستان دریافتم !

جمله ای حکیمانه از جناب عزراییل خطاب به بیمار : “I See You”

یک ساعته اومدم کلوب و در اتاقمم بستم ک دارم درس میخونم

الان بابام اومده میگه دخترم داری چیکا میکنی؟

گفتم دارم درس میخونم میگه بیا کتابتم ببر که بهتر متوجه شی !

رو دسته صندلی نوشته بود وقتی زلزله اومد پشت صندلیو نگا کن

پشتشو نگا کردیم نوشته بود الان نه خره وقتی زلزه اومد !

هر وقت دره این یخچال لامصــب رو باز میکنیم خالیه ها،

حالا اگه بخوایم یه قابلمه کوچیک

تو یخچال جا بدیم

باس یه ساعت پازل حل کنیم با محتویات ، تا بتونیم جاش بدیم ..!

یارو ﺗﻮ ﺍتوﺑﻮﺱ ﺗﺎ ﻧﺸﺴﺖ ﯾﻪ ﭼﮏ ﺯﺩ

ﺗﻮ ﮔﻮﺵ ﺑﻐﻞ ﺩﺳﺘﯿﺶ!!!

ﯾﺎﺭﻭ ﮔﻔﺖ ﺩﯾﻮﻧﻪ ﭼﺘﻪ ﭼﺮﺍ ﻣﯿﺰﻧﯽ ؟؟؟

اونم گفت:ﺭﺍﻩ ﻃﻮﻻﻧﯿﻪ ﮔﻔﺘﻢ ﯾﻬﻮ ﺯﺭ ﺯﺭ

ﺯﯾﺎﺩﯼ ﻧﮑﻨﯽ

بغل دستیش 0_o

آیا میدانید کوتاه‌ترین جنگ در سال ۱۸۹۶ بین زانزیبار و انگلستان که ۳۸ دقیقه طول کشید؟؟؟!!!

فک کنم رفتن لب مرز به هم فحش دادن برگشتن!!!!

Inline image 13
رفتن به بزرگتر از خودشون گفتن بیاد!!

Inline image 8

داییمون بعد 1ماه زنگ زده بهم میگه دلم برات تنگ شده بی معرفت

خونه تنهام بیا اینجا

منم 1000 فکر باحال کردم که چه سوپرایز خوبی برام داره یعنی چه چیزی انتظارمو میکشه!ا ؟

رفتم اونجا دیدم بنایی دارن !ا

بهم میگه پسر چرا انقدر دیر کردی؟

این قدر که بیل و کلنگ زدم دستام تاول زده 

دوران خدمت یکی از دوستام اونقدر برای دوست دخترش نامه نوشت که دختره با پسچی ازدواج کرد و رفت

تو مغازه کامپیوتری بودم

دختره اومده میگه من همون کارایی که برادرم میکنه، انجام میدم اما همش میگه پسورد اشتباه هست

مغازه دار میگه خوب پسورد رو چی میزنید

دختره میگه هشتا ستاره (********) میزنم

به همون نسبت که پدرا سعی میکنن کولرو خاموش کنن؛
مادرا هم سعی میکنن در اتاق بچه هارو باز بذارن ..!

پسر داییم دانشجوی ترم اول پزشکیه!
سر شام مامانش سی تی اسکن سرشو آورد بهش داد؛گفت:
مامان یه نگاه به این بنداز!
اینم گرفت جلو نور درجا گفت:
وااااااااای!
زنداییم رنگش پرید گفت : چیه؟
گفت :
دور اون قسمت از مغزت که مربوط به آشپزی میشه رو جلبک گرفته!
زن داییم همچین زد پس سرش همونم که تو یه ترم خونده بود از سرش پرید!

مامان من آخر دموکراسیه!

وقتی میخواد فحش بده نظر خودمم میپرسه؛

مثلا میگه:

میخوای بهت بگم نفهم؟

میخوای بهت بگم بیشعوررررررر؟؟؟

میخوای بهت بگم احمق؟؟؟!!!!!!

بسم ربّ النّورالعظیم

سال سوم دبیرستانم تمام شده بود، تصمیم گرفته بودم برای تابستان هیچ کلاسی شرکت نکنم و برای کنکور درس بخونم.از اونجا هم که خیلی به خودم مطمئن بودم به حرف هیچ کس مبنی بر اینکه خسته می شی و نمی کشی و از این جور صحبت ها گوشم بدهکار نشد.

شروع به خوندن کردم که بعد از بیست، بیست و پنج روز کم آوردم. در نتیجه یرای خودم تفریحات سالم! جور می کردم .چندتا کار رو خیلی روش تاکید داشتم، یکیش این بود که صبحها زود از خواب بیدار شم و لازمه این کار هم این بود که بعدازظهر ،به هر ترفندی که شده نخوابم.

یکی از همین بعد از ظهرها ، رفتم سراغ رادیو و همین طور که موج هاش رو عوض می کردم یکیش توجهم رو به خودش جلب کرد: اولین طرح سراسری حفظ موضوعی قرآن "آیه های زندگی" گوش کردم برام جالب شد چندتا سوال تو ذهنم به وجود آمد و ...

اونی که روی ماشین ایستاده داره هل میده، معلومه که خیلی شوته!

صحبتم با اون دوتا عقبی هست..
شما دقیقا دارید چیکار میکنید؟

Inline image 16

مورد داریم ...

صبحا با موسیقی ملایم و بوسه و نوازش بیدارش میکنن!
مام یه وانتی داریم زیرِ پنجره مون یه نفس استارت میزنه؛
روشنم نمیشه ..! 

مادر بزرگ : نوه گلم ببین تلویزیون چشه ؟ فکر کنم سوخته؟

نوه (مهندس برق) : چشم .....(تلویریون باز می کنه بعد 2 تا 3ساعت ور رفتن)

مادر بزرگ : (یه لیوان شربت میدهه به نوه) درست می شه؟

نوه : نمی دونم دارم نگاه می کنم . عزیز چرا انقدر شربته گرمه؟

مادر بزرگ : نوه گلم یه هفته اس براقامون رفته !

هر موقع شیر داره فاسد میشه و موز دار می‌پوسه مامانم کدبانو میشه و شیرموز قهوه‌ای درست میکنه برامون

یادش بخیر چند سال پیش که پیش دانشگاهی بودم تو مدرسه غیر انتفاعی درس میخوندم، بعد همه معلم های اونجا مرد بودن....

یه معلم زبان داشتیم عادت داشت وسط درس همش خاطره تعریف میکرد...
بعد یه روز که خاطرشو تعریف کرد به ما گفت: بچه ها چند سال دیگه تمام این روزها واستون خاطره میشه،

بعد به یکی از بچه ها گفت: اگه چند سال دیگه یکی بهت بگه یه خاطره از دوران پیش دانشگاهیت تعریف کن چی میگی؟؟؟

یهو دوستم نه گذاشت نه برداشت گفت: میگم یه معلم زبان داشتیم 2 تا کلمه درس میداد 4 تا خاطره تعریف میکرد...!!!!

یهو کل کلاس منفجر شد.
بیچاره چنان ضایع شد که بعد از اون اتفاق دیگه واسمون خاطره تعریف نکرد

بــابــا بــزرگــم با کمر دولا رفــتــه
داروخــونــه عــصــا بــگــیــره؛یــارو مــیــگـــه :
پــدر جــان , عــصـــا بــرای کمر دردت می خوای؟
بــابـــا بــزرگــم :
نــه عــزیــزم حــضــرت مــوســی کلاسهای تبدیل عصا به اژدها گذاشته؛دارم میرم اونجا ..!

ینی درک و شعوری که استامینوفن واسه تسکین درد آدم داره،
بعضی آدما ندارن والا ..!

این یارو، یا سکته کرده یا خیلی بی خیاله!!

.

Inline image 20

تو ایستگاه اتوبوس منتظر بودم …

اتوبوس اومد ، به راننده اش گفتم : آقا کجا میره !؟

گفت : مگه کوری بالای اتوبوس نوشته دیگه !

چند روز بعد یه اتوبوس دیگه اومد منم بالاشو خوندم و رفتم تو !

بعد از نیم ساعت دیدم داره مسیرو اشتباه میره ! سریع رفتم به راننده گفتم : آقا مگه پیروزی نمیری !؟

گفت : نه !

گفتم : مگه بالای اتوبوس ننوشته پیروزی !؟

گفت : آقا مگه لالی !؟ زبون نداری یک کلام بپرسی ؟ شماها واسه چی آخه درس میخونین !؟

 

چند روز پیش رفته بودیم عروسی …

یه خانومه اومده بود با مامانم صحبت میکرد و هی از پسرش تعریف میکرد !

آخرش گفت : اگه اجازه بدین بیایم خواستگاری !

مامان منم گفت : نه بابا هنوز بچس و …

خانومه گفت : ای بابا ما سعادت نداشتیم !

مامانه منم با فروتنی کامل گفت : نه این چه حرفیه دختر من لیاقت نداشته !

 

چند روز پیش با یکی از دوستام بیرون بودیم …

دوستم گفت : آدامس اوربیت میخوای !؟

گفتم : نه !

ولی اینقدر اصرار کرد تا گفتم : باشه بده !

اونم یه آدامس از تو دهنش در اورد نصفش کرد گفت : بیا !

آخه من چی بگم به این بشر !؟

کلیپس پسرونه نیاد صلوات …

 

به سلامتی مامانا که وقتی خونه رو جارو میکشن فکر میکنن آشغالای کل خونه زیر پای ما جمع شده !

من هروقت زمین میخورم به جای اینکه ببینم کجام داغون شده ، فقط نگاه میکنم کسی نزدیکم نباشه !

بعد میرم خونه میبینم عه یه دستم قطع شده !

ﺍﮔﺮ ﺩﻳﺪﻳﻦ ﻳﻪ ﭘﺴﺮ ﺗﻮ ﻳﻪ ﺟﻤﻊ ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﻩ ﺩﻭ ﺳﻪ ﺩﻗﻴﻘﻪ ﺁﺧﺮ ﺗﻤﺎﺱ ﺗﻠﻔﻨﻴﺶ ﻣﻴﺨﻨﺪﻩ ﻭ ﺍﺻﺮﺍﺭ ﺩﺍﺭﻩ ﺯﻭﺩ ﻗﻄﻊ ﻛﻨﻪ ﻭ ﻓﻘﻂ ﺍﺯ ﻛﻠﻤﺎﺗﻲ ﻣﺎﻧﻨﺪ :

ﻭ ﻫﻤﭽﻨﻴﻦ

ﺷﻤﺎ ﻟﻄﻒ ﺩﺍﺭﻱ

ﻣﻨﻢ ﻫﻤﻴﻨﻄﻮﺭ

ﻭ …

ﺍﺳﺘﻔﺎﺩﻩ ﻣﻴﻜﻨﻪ ﻓﻜﺮ ﻧﻜﻨﻴﺪ ﺧﻴﻠﻲ ﺑﺎﻛﻼﺳﻪ ! چون ﺩﺍﺭﻩ ﻓﺤﺶ ﻣﻴﺨﻮﺭﻩ و ﻧﻤﻴﺘﻮﻧﻪ ﺟﺒﺮﺍﻥ ﻛﻨﻪ !

1- ده ساله بودم. می خواستیم با خانواده برویم حرم امام خمینی (ره). مامان و دو خواهر بزرگتر طبق معمول چادر سرشان کردند. از اینکه مثل آنها چادر نداشتم احساس کوچکی کردم.

- مامان منم چادر می خوام!

مامان کمی مکث کرد.

- اگه می خوای خواهرت یه چادر داره که براش کوتاه شده، ازش بگیر.

گرفتم و سر کردم. با اینکه برای خواهرم کوتاه شده بود، برای من همچنان بلند بود و روی زمین می کشید.

- برات بلنده ها! سختت می شه!

- اشکال نداره، جمعش می کنم!

و بعد به خیال خودم به طرز حرفه ای (!) جمعش کردم و رو گرفتم.

مامان با خنده رضایت داد.

- باشه، بریم.

رسیدیم حرم امام. بعد از زیارت کمی در فضای سبز اطراف حرم راه رفتیم. مامان نگاهمان می کرد.

- خوشحالم که سه دختر چادری دارم!

و برق چشمانش برای چادری شدن من کافی بود.

فردا صبح برای رفتن به مدرسه چادر سرم کردم. مامان تعجب کرد.

- چرا با چادر می ری؟!! سخته، می خوری زمین! (احتمالا در آن لحظه داشت صحنه ی دویدن ها و شیطنت هایم را در مسیر کوتاه مدرسه و خانه تصور می کرد!)

- نه خوبه، راحتم!

با چادر رفتم مدرسه. فردایش هم. مامان که دید فعلا دست بردار نیستم، چادر خواهرم را کوتاه کرد تا اندازه ام باشد. و چند ماه بعد هم برای سال نو، اولین چادر مشکی ام را برایم خرید...

2- تازه چادری شده بودم. داشتم تنهایی می رفتم مسجد نزدیک خانه مان. سر خیابان ایستادم تا ماشین باکلاسی که از دور می آمد رد شود. یک خانم جوانِ تقریبا بی حجاب جلو نشسته بود. در حال عبور سرش را از پنجره بیرون آورد و خطاب به من گفت: "گاو!!"
این اولین باری بود که به خاطر چادرم توهین شنیدم. اما آخرین بار نبود.

راستش این است که چادری بودن ساده نیست. یک دستت و گوشه ای از ذهنت را همیشه درگیر می کند؛ که کنار نرود، به جایی گیر نکند، روی زمین کشیده نشود.

از همه ی اینها گذشته، تحمل نگاه های تحقیرآمیز دیگران هم هست. مخصوصا اگر گذارت به بالاشهر تهران زیاد بیفتد.

اما راست تَرش (!) را بخواهم بگویم، برای کسی که آرامش چادر را تجربه کرده، چادری نبودن خیلی سخت تر از چادری بودن است. اگر تجربه نکرده اید، امتحانش ضرری ندارد...

تصور کن شب از خونه بیای بیرون، با این صحنه روبرو بشی!

.

Inline image 12

 

تا حالا اینجوری بستنی خوردید؟!

.

Inline image 11

سری سوم - چیستان شماره 5

ماشینی دو گانه سوز با باک پر بنزین و گاز، مسیری را با 75 درصد بنزین و 45 درصد گاز طی می‌کند
در برگشت در نیم مسیر بدون سوخت می‌ماند
نسبت مسافت طی شده توسط بنزین و گاز را در مسر بر گشت بیان کنید

* لازم نیست جواب رو خصوصی بدید 

*با اسامی منحصر به فرد جواب بدید 

* سه روز از روز انتشار بیشتر وخ ندارید پاسخ بدید 

* این سری پاسخ ها رو سخت گیرانه تر بررسی میکنیم ، ترجیجا با ذکر دلیل پاسخ رو بگین 

* نتایج رو میتونید از تو ستون سمت چپ پیگیری کنید 

*  مقدار جایزه هم دست خودتونه ، کلیک رو تبلیغات بره بالا در آمد میره بالا ، جایزه میره بالا 

*  رفقای تازه وارد تو بخش چیستان میتونن جوایز سری های پیش رو ببینن 

شکل های با مزه میوه

شکل های خنده دار با مواد غذایی !! ( تصویری) www.taknaz.ir

 

دارو عبارت است از عوارضی جانبی که بعضا اثرات درمانی هم دارد

برای رفع این عوارض جانبی داروهای دیگری تجویز می شوند که

خود این چرخه را تا نابودی کامل بیمار طی می کنند.

با داداشم رفتیم بوتیک اون جنسی که می خواستم نبود

به فروشنده میگم ببخشید ما یه دور بزنیم برمیگردیم …

دادشم برگشته به فروشنده میگه :

دروغ میگه از صبح به ده نفر دیگه هم همینو گفته ، شما منتظر ما نباشین !

دماغمو عمل کردم

آوردنم خونه ، بابام هی میاد تو اتاقم میگه حیف نبود اون گرز دزد ترسون منو دادی رفت ؟

 

دقت کردین تو فیلم و سریال های ایرانی وقتی دوتا دانشجو میخوان عاشق هم بشن

باید پسره اشتباها به کیف دختره بزنه تا همه

وسایلش بریزه و تو جمع کردن کمکش کنه و عاشقش بشه ؟

یه زنه تو آشپزخونه مارمولک می بینه سریع حشره کشو ور میداره میزنه بهش مارمولکه میگه خاله خاله زیربغلمم بزن!

یکی از فانتزیام اینه که بچه هام یه دو قلوی پسرو دختر بشن! 

بعد اسم دوتاشونو بذارم "رها".
بعد که دعواشون بشه بزنن تو سر و کله ی هم ،داد بزنم بگم:

رها، رها رو رها کن!

.بعد تو دود محو بشم

دیشب خواب دیدم دوست دخترم رفته زیر 18 چرخ له شده در حد املت 

از خواب پریدم خواستم زنگ بزنم بهش دیدم شارژ ندارم داشتم دیونه میشدم و در و دیوارو چنگ میداختم یادم اومد دوست دختر ندارم 

مامانم رفته بود کلاس تمبک خیلی هم استعداد داشت! بنده خدا تا تمبک رو میگرفت دستش جفت داداشام میومدن وسط خونه شروع میکردن به حرکتهای زورخونه ای و چرخش و رخصت پهلوون و فرصتی بهم میگفتن که مامانم سر یه هفته ذوقش کور شد گذاشت کنار 

بد حجابی کشف کرده بود که  چگونه بپوشد، تا بیشتر دیده شود،
 
در جلسه خواستگاری هم آنگونه ظاهر شدکه کشف کرده بود ،
 
و ده سال پس از زندگی مشترک ، درحسرت کسی که باطنش را ببیند...

واکنش پسرا روبروی آینه پس از دو بار رفتن به باشگاه بدنسازی

.

Inline image 14

 چند روز پیش برای عوض کردن روغن ماشینم به مکانیکی رفته بودم،

که دختر خانومی 27-26 ساله با کبکبه و دبدبه وارد شد و به مکانیک گفت:

ببخشید آقا، یه 710 می خواستم، می شه لطف کنین بدین؟

مکانیک گفت :710 تا چی؟

دختر خانوم گفت: 710 تا هیچ چی! 710 ماشین من گم شده،
اگه می شه یه دونه بدین!
مکانیک گفت: 710؟ حالا این 710 چی هست؟

دختر خانوم که عصبانی شده بود گفت:
آقا! مگه من باهات شوخی دارم؟ می گم یه 710 بده...
چون خانومم فکر می کنی حالیم نیست؟ نه، خوبم حالیمه!
مکانیک بی چاره گفت: خدا شاهده خانوم، جسارت نکردم،
ولی من نمی دونم شما چیو می گین!
دختره که فکر می کرد یارو داره جلو من دستش می اندازه گفت: بابا جون!
عجب مکانیک بی عرضه ای هستی تو!
همونی که وسط موتور ماشینه...
کارش نمی دونم چیه، ولی همه ماشین خارجی ها دارن این قطعه رو...
مال منم همیشه بوده... حالا من گمش کردم و یکی لازم دارم!
مکانیکه که کلافه شده بود یه کاغذ داد به خانومه و گفت
می شه شکل این قطعه رو بکشی این جا؟
دختر خانوم هم با کلی ژست انگار که الان داوینچی می خواد مونالیزا رو بکشه
یه دایره کشید و وسط اون نوشت 710
مکانیک یه نگاهی به شاهکار نقاشی انداخت و
یه نگاهی هم به موتور ماشین من که درش باز بود کرد و گفت:
خانوم این قطعه رو که می گین تو این ماشین هم هست؟
دختر خانوم با خوشحالی جیغی کشید و گفت: آره! اوناهاش!

می دونین چی رو نشون داد؟

این رو...