مجله اینترنتی تـــوفانی

.: مجله اینترنتی تـــوفانی سرگرمی ،عکس و مطالب طنز :.

مجله اینترنتی تـــوفانی

.: مجله اینترنتی تـــوفانی سرگرمی ،عکس و مطالب طنز :.

استادِ بیشعور

چهارشنبه, ۲۹ آبان ۱۳۹۲، ۰۹:۰۰ ق.ظ
پرده اول:زمان بچگی من،صبح موقع رفتن به مدرسه:
من:اقا جون پاهام حس نداره فکر کنم فلج شدم!میشه امروز مدرسه نَرَم؟!
بابام:پاشو بینم لندهور اگه بمیری باید بری مدرسه!!!
پرده دوم:زمان حال،صبح موقع مدرسه رفتن خواهرم(پیش دبستان)
خواهرم:بابا من نمیخوام برم مدرسه!
بابام:واسه چی دختر گلم؟
خواهرم:نمیخوام برم چون دوست دارم!
بابام:باشه عزیز دلم،بگیر بخواب،پتو رو بکش روخودت سرما نخوری!!!
این است سرگذشت خاک بر سری ما!!!
:|

ﺩﯾﺪﯾﻦ ﻇﻬﺮ ﮐﻪ ﺁﺩﻡ ﻣﯿﺨﻮﺍﺑﻪ ﻭ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﻇﻬﺮ ﭘﺎﻣﯿﺸﻪ
ﭼﻪ ﺣﺴﯽ ﺩﺍﺭﻩ؟؟
ﻣﺨﺼﻮﺻﺎ ﻭﻗﺘﯽ ﮐﺴﯽ ﺧﻮﻧﻪ ﻧﺒﺎﺷﻪ ﻻﻣﺼﺐ ﺍﺻﻦ
ﻣﻌﻠﻮﻡ ﻧﯿﺲ ﺷﺒﻪ؟؟
ﺭﻭﺯﻩ؟؟
ﻇﻬﺮﻩ؟؟
ﺍﻣﺮﻭﺯﻩ؟؟
ﻓﺮﺩﺍﺳﺖ؟؟
ﺩﯾﺮﻭﺯﻩ؟؟
ﻫﻤﻪ ﻣﺮﺩﻥ ﺗﻮ ﺯﻧﺪﻩ ﻣﻮﻧﺪﯼ؟؟
ﺗﻮ ﻣﺮﺩﯼ ﻫﻤﻪ ﺯﻧﺪﻩ ﻣﻮﻧﺪﻥ؟؟
ﺩﻧﯿﺎ ﺑﻪ ﺁﺧﺮ ﺭﺳﯿﺪﻩ ﻫﯿﭽﮑﯽ ﺯﻧﺪﻩ ﻧﻤﻮﻧﺪﻩ؟

من به احترامِ مادر استادم که چهار روزه مُرده؛
نرفتم دانشگاه،ولی استادِ بیشعور اومده که هیچی؛
کلاس رو هم برگذار کرده هیچی؛ درسم داده ..!
:|

بچه که بودم مغز پسته هامو میدادم به داداشم؛
در عوض ازش پوست شور پسته میگرفتم که بمکم!
هروقت یاد این اسکل بودنم میفتم از خانواده م خجالت میکشم
:|
  • موافقین ۰ مخالفین ۰
  • چهارشنبه, ۲۹ آبان ۱۳۹۲، ۰۹:۰۰ ق.ظ
  • محدثه محزون

نظرات  (۱)

 سلام تو ام عین دایی من با نمکی البته   اگه همش واقعیت باشه  قیافت دیدنیه خیلی واسم جالبه ک تو 30 سال داری اونوقت اینقده با نمک؟؟   واقعا ممنونم عالیه من هر روز میام از درسمم با ز میشم بس که با مزهس وبت یعنیی خیلی با حال ه  منم خیلی خوشم اومد
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">