مجله اینترنتی تـــوفانی

.: مجله اینترنتی تـــوفانی سرگرمی ،عکس و مطالب طنز :.

مجله اینترنتی تـــوفانی

.: مجله اینترنتی تـــوفانی سرگرمی ،عکس و مطالب طنز :.

دلم گرفته از . . .

جمعه, ۲۲ آذر ۱۳۹۲، ۰۴:۳۰ ب.ظ

امروز صحنه ای را دیدم که مرا به نوشتن واداشت

صحنه ای که تأسفم را برانگیخت،دستانم لرزید و هزار بار آرزوکردم

کاش آن لحظه برای دیدن نابینا بودم

می نویسم

با دستان دخترانه ای که دلخوش به النگوهایی نیست که زرق و برقش شخصیتم باشد

با قلمی که هرگز سکوت را نمی پذیرد

دردم می آید وقتی می بینم دخترکی افکار و باورهای خود را با نگاهی

کثیف معامله می کند،

دردم می آید از سادگی احساس دختری که با یک لبخند و یک نگاه

حواس دلش پرت می شود و احساس و اعتقاداتش را فراموش می کند

زجر میکشم وقتی می بینم دختری اینگونه میخواهد بودنش را اثبات کند.

چه بر سر دنیایمان آمده؟؟؟چرا خودمان را گم کرده ایم؟؟؟

چه بر سر پسران آمده که غیرتشان را فروخته اند و دیگر حتی کنترل نگاه هایشان را هم

ندارند؟

چه بر سر دختران آمده که عزت نفس خود را به حراج گذاشته اند؟؟؟گدایی محبت می کنند و

اندام هایشان را به نمایش میگذارند؟؟

همه می دانیم،همه می بینیم و گاه با لبخند احمقانه ای از کنارشان عبور می کنیم

سکوت کرده ایم تا غرب تفکراتمان را در دست گیرد و غیرت و احساسمان را بدزدد

ما باید به دنیا ثابت کنیم که افکارمان باارزش تر از این هاست که سرگرمیمان

افعال و حرکات پوچی باشد که تفکرات بلندمان را زیر سؤال ببرد.

افسوس که اینها را نمی فهمیم.......

روزی،روزگاری خدا ما را آفرید تا آدم باشیم

اما قصه ی ما به سر رسید،خدا به خواستش نرسید....

  • موافقین ۰ مخالفین ۰
  • جمعه, ۲۲ آذر ۱۳۹۲، ۰۴:۳۰ ب.ظ
  • غریب آشنا

نظرات  (۵)

جایی واسه حرف نذاشتی

پاسخ:
جیگر:
خیلی خوب بودحرف دلمونو زدی.....

عااااااااالی بود

ایول داری ... :)
لایک واقعا عالی بود
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">