مجله اینترنتی تـــوفانی

.: مجله اینترنتی تـــوفانی سرگرمی ،عکس و مطالب طنز :.

مجله اینترنتی تـــوفانی

.: مجله اینترنتی تـــوفانی سرگرمی ،عکس و مطالب طنز :.

۵۷۷ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «2funny.ir» ثبت شده است

روزی در یک میهمانی مرد خیلی چاقی سراغ برنارد شاو که بسیار لاغر بود رفت و گفت :
آقای شاو وقتی من شما را می بینم فکر می کنم در اروپا قحطی افتاده است !
برنارد شاو هم سریع جواب میدهد :
بله ! من هم هروقت شما را می بینم فکر می کنم عامل این قحطی شما هستید !

یه سوالی هست بدجور ذهن منو مشغول کرده ، منفی جمله ی “من دارم میرم” چی میشه ؟

من دارم نمیرم !
من ندارم میرم !
نه من دارم میرم !!!
 ***
ﺑﻪ ﺑﻌﻀﯿﺎﻡ ﺑﺎﺱ ﮔﻔﺖ :
ﻣﻦ ﺩﺳﺘﻢ ﺑﻨﺪﻩ ، ﯾﻪ ۵ﺩﻗﯿﻘﻪ ﺍﺣﺘﺮﺍﻡ ﺧﻮﺩﺗﻮ ﻧﮕﻬﺪﺍﺭ !
 ***
ﺑﻪ ﺩﺭﺟﻪ ﺍی ﺍﺯ سینگلی ﺭﺳﻴﺪﻡ ﻛﻪ ﺑﻪ ﺧﻮﺩﻡ ﺯﻧﮓ ﻣﻴﺰنم ، ﺑﻮﻕ ﺍﺷﻐﺎﻝ ﻣﻴﺨﻮﺭﻩ ﻓﺤﺶ ﻣﻴﺪﻡ ﺑﻌﺪ ﺗﻤﺎﺱ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﺭﻓﺘﻪ ﻣﻴﺎﺩ ﺫﻭﻕ ﻣﻴﻜﻨﻢ !
 ***
تصمیمش جرئت میخواهد
طپش ، هیجان ، سقوط آزاد
جرئت داری دوباره امتحان کن !
“ازدواج مجدد آقایان”
 ***
مورد داشتیم دختره عاشق پسره شده
پسره گفته بیخیال من شو ، من جای خواهرتم !
 ***
مورد داشتیم دختره از رو آگهی همشهری مخاطب خاص پورشه دار پیدا کرده !

 ***
به مامانم میگم گشنمه ، میگه : عزیزم نون هس ، تخم مرغ هس ، روغنم هس
برو هر چى دوس دارى و دلت میخواد درست کن بخور !
هنوز که هنوزه نتونستم اون قسمت هرچی دوس داری درست کن رو هضم کنم …

 ***

مورد داشتیم پسره با باباش رفته بیرون ، پلیس پدره رو گرفته گفته خانم کی باشن ؟

 ***

چیپسی خواهم خرید
بالنی خواهم ساخت
تا ابد خواهم رفت …

یه روز چرچیل در مجلس عوام سخنرانی داشت. یه تاکسی می گیره و وقتی به محل میرسن به راننده میگه اینجا منتظر باش تا من برگردم. راننده میگه نمیشه چون میخوام برم خونه و سخنرانی چرچیل رو گوش کنم.
چرچیل از این حرف خوشش میاد و به راننده ۱۰پوند میده.
راننده میگه : گور بابای چرچیل ، هروقت خواستی برگرد !

روزی نویسنده جوانی از جرج برنارد شاو پرسید :
شما برای چی می نویسید استاد ؟
برنارد شاو جواب داد : برای یک لقمه نان !
نویسنده جوان برآشفت که : متاسفم ! برخلاف شما من برای فرهنگ مینویسم !
و برنارد شاو گفت :
عیبی نداره پسرم ، هرکدام از ما برای چیزی مینویسیم که نداریم !

نانسى آستور (اولین زنى که در تاریخ انگلستان به مجلس عوام بریتانیاى کبیر راه یافته و این موفقیت را در پى سختکوشى و جسارتهایش بدست آورده بود) روزى از فرط عصبانیت به وینستون چرچیل رو کرد و گفت : من اگر همسر شما بودم توى قهوه تان زهر مى ریختم.
چرچیل (با خونسردى تمام و نگاهى تحقیر آمیز) : من هم اگر شوهر شما بودم مى خوردمش !

میگن یه روز چرچیل داشته از یه کوچه باریکی که فقط امکان عبور یه نفر رو داشته رد میشده که از رو به رو یکی از رقبای سیاسی زخم خوردش میرسه ، بعد از اینکه کمی تو چشم هم نگاه می کنن ، رقیبه میگه من هیچوقت خودم رو کج نمی کنم تا یه آدم احمق از کنار من عبور کنه !!!
چرچیل در حالیکه خودش رو کج میکرده میگه : ولی من اینکارو می کنم !

ولنتاین چیست ؟
دادن یک خرس کوچک به یک خرس گنده !
***
ﺯﻥ ﺑﺎﺱ ﻭﺳﻂ ﺳﺮﯾﺎﻝ ﻣﻮﺭﺩ ﻋﻼﻗﺶ ﯾﻬﻮ ﺑﺰﻧﻪ ﺷﺒﮑﻪ ﻭﺭﺯﺵ ﺑﮕﻪ ﻋﺸﻘﻢ ﻓﻮﺗﺒﺎﻟﺖ ﺷﺮﻭﻉ ﺷﺪ !
ﺍﯾﻨﺎ ﺯﻥ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺍﻥ ، ﺍﯾﻨﺎﺭﻭ ﺑﮕﯿﺮﯾﻦ بدبختاااا …
***
وقتی دیدین یه دختر ریمل نزده بدونین نقشه کشیده یه جا گریه کنه تا کارش راه بیفته …
اینا که من میگم همش درس زندگیه ، یاد بگیرید تا شاید رستگار شوید !
***
پیتزا اگه یاد بگیره یواشتر سیر کنه غذای خوبی میشه !
***
مورد داشتیم طرف کنترل جلو چشمش نبوده تو گوگل سرچ کرده “کنترل تی وی مون کجاست ؟”

***

من آخر نفهمیدم اینکه هی تو اخبار میگن : “وی خاطر نشان کرد” یعنی چی ؟!
این “وی” کیه که هی خاطره رو نشون میکنه ؟ پس کِی میگیرتش ؟! چرا با عواطف دختر مردم بازی میکنه ؟

***

شماره شناسنامه بابام ۲۱۰ـه ؛ من بچه که بودم فک میکردم بابام دویستو دهمین آدمیه که تو جهان به دنیا اومده
تازه اینکه چیزی نیست ، مال عموم ۱ـه ؛ اون بدبختو که دیگه فک میکردم حضرت آدمه !

***

میری حموم آب داغو وا میکنی چهارصد ساعت وامیستی تا داغ شه ، حالا کافیه تو دستشویی اشتباهی آب داغو وا کنی ، تو بیست صدم ثانیه میرسه به ۱۲۰درجه سانتی گراد !

***

گلزار هم آهنگ داد بیرون
بنده عرصه شنوندگی رو بوسیدم گذاشتم کنار …

تو آشپز خونه بودم.....اومدم در کابینت رو باز کنم..درشم شل بود یادم نبود......یهو از جا کنده شد افتاد رو پام...یعنی قلم شد...............
یعنی آشپزخونه رو گذاشتم رو سرم..*__*...یهو بابام اومد.....واااااای چی شد.....ای بابا
ببین چی شد....نگاه کن
مامانم:چیه....چیزی نشده بابا
بابام:کجا چیزی نشده خانوم دره کابینت از جا درومده....:|
من:O-o

***

مامانبزرگم میگه:راستی اگه سبد کالا بهمون تعلق گرفت،چه نوع سبدی رو بهمون میدن؟؟؟خدا کنه زنبیل باشه^ــــــ^
من یه توک پا برم دوش اسید بگیرم زودی برمیگردم:))))))

***

علاوه بر اونی که کنار تختش پریز برق داره ، اونی که سر سفره اول از همه بشقاب ته دیگه رو میدن بهش اونم از بندگان برگزیده خداست !

***

مایعات موقع ریختن روی لباس از اولویت های زیر تبعیت می کنند :
۱ – خشتک
۲ – میزان اختلاف رنگ با پارچه (چای و شربت روی سفید ، شیر و دوغ روی مشکی)
۳ – توزیع حداکثری مایع بر سطح لباس به طوری که مساحت لکه حداقل شش برابر توان پاچش دوش حمام باشد !

***

مردم موقع خواب یاد عشقشون میفتن ، اونوقت من نگران اینم که مبادا فردا صبح کسی زودتر از من دخل ماکارونی توی یخچالو بیاره !

***

انسان های ضعیف انتقام می گیرند
انسان های قوی می بخشند
انسان های باهوش نادیده می گیرند
و انسان های قد بلند اصن کسیو تحویل نمیگرن ، بعلههههه !!!

یــــــادتونه ؟

تو نمیکت ها باید سه نفری می نشستیم بعد موقع امتحان باید نفر وسطی میرفت زیر میز :|

یــــــادتونه ؟

نوک مداد قرمزای سوسمار که زبون میزدی خوش رنگتر میشد !

یــــــادتونه ؟

موقع امتحان باید کیف میذاشتیم بینمون که تقلب نکنیم !

یــــــادتونه ؟

یه مدت از این مداد تراشای رومیزی مد شده بود ، هرکی از اونا داشت خیلی باکلاس بود !

یــــــادتونه ؟

پاکن های جوهری که یه طرفش قرمز بود یه طرفش آبی بعد با طرف آبیش میخواستیم خودکار رو پاک کنیم همیشه آخرش یا کاغذ رو پاره میکردیم یا سیاه و کثیف میشد !

یــــــادتونه ؟

گوشه ی پایین ورق های دفتر مشقمون نقاشی میکشیدیم بعد تند برگ میزدیم میشد انیمیشن !

یــــــادتونه ؟

زنگ تفریح که تمام میشد مامورای آب خوری دیگه نمیزاشتن آب بخوریم !

یــــــادتونه ؟

تو راه مدرسه اگه یه قوطی پیدا میکردیم تا خود مدرسه شوتش میکردیم !

یــــــادتونه ؟

سر کلاس وقتی گچ تمام میشد خدا خدا میکردیم معلم به ما بگه برین از دفتر گچ بیاریم ، همیشه گچهای رنگی زیر دست معلم میشکست !

یــــــادتونه ؟

قدیما که تلویزیون کنترل نداشت یکی مجبور بود پای تلویزیون بخوابه کانالا رو با پاش عوض کنه !

یــــــادتونه ؟

مچ دستمون رو گاز میگرفتیم با خودکار بیک روی جای گازمون ساعت میکشیدیم !

یــــــادتونه ؟

وقتی حوصله درس نداشتیم الکی اجازه میگرفتیم میرفتیم دم سطل آشغال که مدادمون رو بتراشیم !

یــــــادتونه ؟

دوست داشتیم مبصر صف بشیم که پای بچه هارو سر صف جفت کنیم !

یــــــادتونه ؟

روزای سرد و بارانی ناظم میگفت مستقیم برین کلاس !

یــــــادتونه ؟

وایمیسادیم تو صف بعد ناظممون میگفت یه جوری بگین مرگ بر آمریکا تا صداتون برسه آمریکا ؛ ما هم ابله فکر میکردیم آمریکا همین کوچه بغلیه از ته جیییییییییییگرمون داد میزدیم !

یــــــادتونه ؟

وقتی مشقمون رو ننوشته بودیم معلم که میگفت کو مشقت الکی تو کیفمون رو میگشتیم میگفتیم یادمون رفته !

یــــــادتونه ؟

آرزومون این بود که وقتی از دوستمون می پرسیدیم درستون کجاست اونا یکی عقب تر باشن !

یــــــادتــونـــــــــــــــــــــه چـقـــدر شــــــیــــــریــن بـــــــود !!!

خلاقیت دخترا قشنگتره یا پسرا؟! :) 


Inline image 16

Inline image 26

زینگ زینگ (صدای زنگ تلفن)
الو... الو..... الو...
الو....
سفر.. سفرهای علمی..... سفرهای علمی..
سفرهای علمی؟..... سفر
های علمی؟؟!...
سفرهای علمی
هیچی فقط خواستم بگم منم نیگا می کردم!! ”

***

یارو
میره جبهه بعد از ۲ روز بر میگرده. میگن چی شد اینقدر زود برگشتی؟ میگه :بابا اونجا به قصد کشت تفنگ بازی می کنن..

***

اونی که تو بهش میگی عشقم، یادش بخیر ما بهش چیزی نمیگفتیم سوت میزدیم خودش میومد..،!

***

9۰ درﺻﺪ وﻗﺖ درس ﺧﻮﻧﺪن ﻣﻦ
ﻫﻨﮕﺎم ﻧﯿﮕﺎ ﮐﺮدن ﺑﻪ اﯾﻦ ﮐﻪ ” ﭼﻘﺪ ﻣﻮﻧﺪه ﺟﺰوه ﺗﻤﻮم ﺷﻪ ” ﺗﻠﻒ ﻣﯿﺸﻪ... :|

***

پسرا به هم فوش میدن و واقعا منظوری ندارن
دخترا قربون صدقه هم میرن و اونا هم واقعا منظوری ندارن!

***

ای جوووووووونم چه زوری میزنه!!!!!

فرهاد و هوشنگ هر دو بیمار یک آسایشگاه روانى بودند. یکروز همینطور که در کنار استخر قدم مى زدند فرهاد ناگهان خود را به قسمت عمیق استخر انداخت و به زیر آب فرو رفت.

هوشنگ فوراً به داخل استخر پرید و خود را در کف استخر به فرهاد رساند و او را از آب بیرون کشید.

وقتى دکتر آسایشگاه از این اقدام قهرمانانه هوشنگ آگاه شد، تصمیم گرفت که او را از آسایشگاه مرخص کند.

هوشنگ را صدا زد و به او گفت: من یک خبر خوب و یک خبر بد برایت دارم. خبر خوب این است که مى توانى از آسایشگاه بیرون بروى، زیرا با پریدن در استخر و نجات دادن جان یک بیمار دیگر، قابلیت عقلانى خود را براى واکنش نشان دادن به بحرانها نشان دادى و من به این نتیجه رسیدم که این عمل تو نشانه وجود اراده و تصمیم در توست.

و اما خبر بد

این که بیمارى که تو از غرق شدن نجاتش دادى بلافاصله بعد از این که از استخر بیرون آمد خود را با کمر بند حولة حمامش دار زده است و متاسفانه وقتى که ما خبر شدیم او مرده بود.

هوشنگ که به دقت به صحبتهاى دکتر گوش مى کرد گفت: او خودش را دار نزد. من آویزونش کردم تا خشک بشه...

.....................

 حالا من کى مى تونم برم خونه‌مون ؟؟؟!!!

شاخ نزار بهره کسی اول خودت دوم کسی

خخخخ

یارو زبونش می‌گرفته،

میره داروخونه می گه: آقا دیب داری؟

کارمند داروخونه می گه:

دیب دیگه چیه؟

یارو جواب می ده: دیب

دیگه. این ورش دیب داره، اون ورش دیب داره.

کارمنده می گه: والا ما

تا حالا دیب نشنیدیم. چی هست این دیب؟

یارو می گه: بابا دیب،

دیب!

طرف می‌بینه نمی فهمه،

می ره به رئیس داروخونه می گه.

اون میآد می پرسه: چی

می‌خوای عزیزم؟

یارو می گه: دیب!

رئیس می پرسه: دیب دیگه

چیه؟

یارو می گه: بابا دیب

دیگه. این ورش دیب داره، اون ورش دیب داره.

رئیس داروخونه می گه:

تو مطمئنی که اسمش دیبه؟

یارو می گه: آره بابا.

خودم دائم مصرف دارم. شما نمی‌دونید دیب چیه؟

رئیس هم هر کاری می‌کنه،

نمی تونه سر در بیاره و کلافه می شه.

یکی از کارمندای داروخونه

میآد جلو و می گه: یکی از بچه‌های داروخونه مثل همین آقا زبونش می‌گیره.

فکر کنم بفهمه

این چی می‌خواد. اما الان شیفتش نیست.

رئیس داروخونه که خیلی

مشتاق شده بود بفهمه دیب چیه، گفت: اشکال نداره. یکی بره دنبالش، سریع

برش داره بیارتش.

می‌رن اون کارمنده رو

میارن. وقتی می رسه، از یارو می‌پرسه: چی می خوای؟

یارو می گه: دیب!

کارمنده می گه: دیب؟

یارو: آره

کارمنه می گه: که این

ورش دیب داره، اون ورش دیب داره؟

یارو میگه: آره،

همونه.

کارمند میگه: داریم! چطور

نفهمیدن تو چی می خوای!؟

همه خیلی خوشحال شدن که

بالاخره فهمیدن یارو چی می خواد. کارمنده سریع می ره توی انبار و دیب رو میذاره توی

یه کیسه نایلون مشکی و میاره می ده به یارو و اونم می ره پی کارش.

همه جمع می شن دور اون

کارمند و با کنجکاوی می‌پرسن: چی می‌خواست این؟

کارمنده می گه: دیب!

می‌پرسن: دیب؟ دیب دیگه

چیه؟

می گه: بابا همون که این

ورش دیب داره، اون ورش دیب داره!

رئیس شاکی می شه و می

گه: اینجوری فایده نداره. برو یه دونه دیب ور دار بیار ببینیم دیب چیه؟

کارمنده می گه: تموم شد.

آخرین دیب رو دادم به این بابا رفت!

.

.

.

*دلم خنک شد، آخر نفهمیدین دیب چیه*

یکی از دوستام تعریف می کرد : “با اتوبوس از یه شهر دیگه داشتم میومدم یه بچه ء ۵-۶ ساله رو صندلی جلویی بغل مامانش یه شکلات کاکایویی رو هی میگرف طرف من هی میکشید طرف خودش. منم کرمم گرفت ایندفعه که بچه شکلاتو آورد یه گاز بزرگ زدم!بچه یکم عصبانی شد ولی مامان باباش بهش یه شکلات دیگه دادن.خیلی احساس شعف میکردم که همچین شیطنتی کردم.

یکم که گذشت دیدم تو شکمم داره یه اتفاقایی میوفته.رفتم به راننده گفتم آقا نگه دار من برم دستشویی.

خلاصه حل شد.یه ربع نگذشه بود باز همون اتفاق افتاد.دوباره رفتم…سومین بار دیگه مسافرا چپ چپ نیگا میکردن.

اینبار خیلی خودمو نگه داشم دیدم نه انگار نمیشه رفتم راننده گفت برو بشین ببینیم توام مارو مسخره کردی…

رفتم نشستم سر جام از مامان بچه پرسیدم ببخشید این شکلاته چی بود؟

گفت این بچه دچار یبوسته، ما روی شکلاتا مسهل میمالیم میدیم بچه میخوره!!!خلاصه خیلی تو مخمصه گیر کرده بودم.خیلی به ذهنم فشار آوردم بالاخره به خانومه گفتم ببخشید بازم ازین شکلاتا دارین؟گف بله و یکی داد..رفتم پیش راننده گفتم باید اینو بخورین. الا و بلا که امکان نداره دستمو رد کنین.خلاصه یه گاز خوردو من خوشحال اومدم سر جام . ده دقیقه طول نکشید راننده ماشینو نگه داشت!!!منم پیاده شدم و خوشحال از نبوغی که به خرج دادم! یه ربع بعد باز ماشینو نگه داشت…! بعد منو صدا کرد جلو گفت این چی بود دادی به خورد من؟ گفتم آقا دستم به دامنت منم همین مشکلو داشتم! کار همین شکلاته بود!شما درکم نمیکردین! خلاصه راننده هر یه ربع نگه میداشت منو صدا میکرد میگفت هی جوون! بیا بریم!

نتیجه اخلاقی : وقتی دیگران درکتون نمی کنند ، یه کاری کنید درکتون کنند.!!!

سه تا زن انگلیسی ، فرانسوی و ایرانی با هم قرار میزارن که اعتصاب کنن و دیگه کارای خونه رو نکنن تا شوهراشون ادب بشن و بعد از یک هفته نتیجه کارو بهم بگن !

 

بعد از انجام این کار دور هم جمع شدن ، زن فرانسوی گفت : به شوهرم گفتم که من دیگه خسته شدم بنابراین نه نظافت منزل، نه آشپزی ، نه اتو و نه . . . خلاصه از اینجور کارا دیگه بریدم .
خودت یه فکری بکن من که دیگه نیستم یعنی بریدم !
روز بعد خبری نشد ، روز بعدش هم همینطور .
روز سوم اوضاع عوض شد، شوهرم صبحانه را درست کرده بود و آورد تو رختخواب من هم هنوز خواب بودم ، وقتی بیدار شدم رفته بود . 

 

زن انگلیسی گفت : من هم مثل فرانسوی همونا را گفتم و رفتم کنار .
روز اول و دوم خبری نشد ولی روز سوم دیدم شوهرم لیست خرید و کاملا تهیه کرده بود ، خونه رو تمیز کرد و گفت کاری نداری عزیزم منو بوسید و رفت .


 

زن ایرانی گفت : من هم عین شما همونا رو به شوهرم گفتم !
اما روز اول چیزی ندیدم !
روز دوم هم چیزی ندیدم !
روز سوم هم چیزی ندیدم !

ولی خدا رو شکر روز چهارم با چشم چپ یکم دیدم!!!!

(زن ها را باید کشت جور دیگر باید زیست)

:)))
***
یعنــــی دختره رو اگـــــــه بازیـافـت کنـن بـه صـورت دمپـایی به چـرخه

طبیـعت برمیـــــــگرده....

بعـد تـوپروفایـلـش زده : pm نده بلاک میـشی من مـاله اونـم (o_0)

ای تو روح خودت و اونـــــــــت !!! :

***

اگه گفتید فرق شتر با اسب چیه...؟!
.
.
.
.
.
دو تا کلیپس ناقابل...!

***

امروز یـه کتاب دیـدم بـہ اسم **مغز دختران** گرفتم

 اومـدم خونـه بخونمش بازش کـہ کردم دیـدم

 همـه صفحـه هاش خالی بود ... 
  
 آخرش نویسنـدہ نوشتـه بود 

 گشتم نبود نگرد نیست!!!!

***

دخترا نازن

دخترا گلن

دخترا عسلن

دخترا مهربونن

دخترا با احساسن

دخترا خوش تیپّن

دخترا با کلاسن

دخترا ملوسن

دخترا خوش استایلن

دخترا اصلاً تو خیابون دنبال پسرا نمیفتن

دخترا زرنگن

دخترا مظلومن

دخترا با ادبن

دخترا تو چتروم پلاس نیستن

دخترا از خط انداختن «دور دور» بدشون میاد

دخترا درس خونن وهمیشه شاگرد اوِلن

دخترا اصلا با پسرا دوست نمیشن

دخترا فرشتن

دخترا ...!؟ 

ولی منه پسر چی یه دروغ گو

WwW.FarsV.Com

یه Folder خیلی شخصی و خصوصی دارم تو لپتاپم
اسمش رو گذاشتم :“غرب از نگاه استاد رحیم پور ازغدی”
اینجوری دیگه فکر نکنم کسی بازش کنه: D

***

طرز تهیه پسرایرونی:
چربی عضله نما :۶۰کیلوگرم
قدرت زبون بازی ۷۲ساعت بی وقفه
دروغگویی :۲۰بار در ثانیه
قدرت ابراز علاقه :۶۰ اسب بخار
قدرت پیچوندن :۳۰دور در دقیقه
صبرو شکیبایی :در این مورد سلیقه ای میباشد
قدرت حرکت چشم :۳۸۰ درجه در همه ی جهات

***

از یادش دلدردی میگیرم که با ۳روز بستری رفع میشه:::::::::::
سر جلسه امتحان از دختر کنار دستم پرسیدم :لاک داری (غلط گیر)؟؟؟؟؟
گفت :چه رنگی؟!!!!!!!!

***

اقا یه روز رفتم توالت عمومی؟ انگار وارد میدون جنگ شده بودم
یه تَرق تروقی بود لا مصبا همه اسهال داشتن
هیچی دیگه کارمو فراموش کردم همون جور سینه خیز اومدم بیرون

177309_994.gif

پنگوئن ها یه جوری راه میرن که انگار ۵ تا آدم کُشتن تا دیروز هم تو حَبس بودن تازه آزاد شدن..!

***

این پسرایی که میگن:
هر دختر دهه شصتی ای با آهنگ یه حلقه طلایی رقصیده،
اینا همونایی هستن که:
تو عروسیا با کاپشن چرم با آهنگ جونی جونُم
از خود بیخود میشدن و طول مسیر حیاط رو میلرزوندن

***

ﺍﻧﮕﺎﺭ ۹۰ ﺩﺭﺻﺪ ﺧﺴﺘﮕﯽ ﺁﺩﻡ ﺗﻮ ﺟﻮﺭﺍﺑﺸﻪ!
ﺍﯾﻦ ﺟﻮﺭﺍﺑﻮ ﮐﻪ ﺩﺭ ﻣﯿﺎﺭﯼ ﺭﺍﺣﺖ ﻣﯽ ﺷﯽ

***

گودزیلای ۶ سالمون رفته توی این سرمای زمستون یه لباس منشوری پوشیده، بعد مامانش دعواش کرد این چ لباسیه پوشیدی؟؟ گفت دختر ک بزرگ شد دیگه بهش نمیگن چی بپوش چی نپوش!!! فک کنم همین روزاست ک پدر و مادرشو بذاره خانه سالمندان.

***

چی میشد زنگ میزدی ۱۱۸ میگفتی شماره اون دختره رو که تو
ماشین دیدمش می خوام؟! بعد صدای کیبرد زنه از پشت تلفن میومد...
بعد می گفت :لطفا یاداشت فرمایید :۰۹۱....
بعد آخرشم میگفت :با تشکر، راهنمای ۱۹۸، انشا الله مخشو بزنی...!!! "

***

چند تا مورد هست میگم قشنگ با حس بهش فکر کنین
۱ - ناخون کشیدن رو موزایک
۲ - جویدن کانوا
۳ - کشیدن ناخون رو تخته سیا.
۴ - کشیدن سکه رو مزاییک.
۵-کشیدن چنگال رو فلز
۶-کشیدن دندون ها بهم
۷-کشیدن ناخن رو دیوار
روانی هم خودتونید

آینده فرزندان,آینده کودکان,کاریکاتور

آقو ما یه بار تو یکی از زندان های آمریکا بودیم…یه پسریم اوجا بود بهش میگفتن مایکل…آقو ای پسرو نقشه زندانو رو تنش خالکوبی کرده بود میگفت من شمارو فراری میدم…گفتیم خب خدارو شکر بالاخره در میریم آقو از شانس ما شب قبل فرار ای پسرو آبله مرغون گرفت همه تنش پر جوش شد نقشه ی رو تنش قاطی پاطی شد از تو زندان تونل زدیم از وسط کاخ سفید سر در آوردیم!

 

ها ها ها…ینی چنان ضایع شدیما… 400 سال دیگه حبس واسمون بریدن…36بارم به اعدام محکوم شدیم!

ماجراهای جالب آقوی همساده, مطالب طنز, ماجراهای آقای همسایه

آقو ما چند سال پیش سلمونی نشسته بودیم یهو رادیو گفت:نرخ تمامی اصناف 3برابر شد به جز آرایشگاه ها و پیرایشگاه ها!آقو ای آرایشگر ما تا اینو شنید عصبی شد قیچیشو کرد تو گوش ما!ها ها ها....پرده گوش مارو پاره کرد آفتاب خورد به مغزمون،مغزمون فاسد شد!داغون شدا له له شد...من الآن از پسرعمه زا هم کمتر میفهمم!تو رنکینگ IQ فقط دو پله بالاتر از جلبکم!آقو اومدیم خونه بچمون ازمون پرسید Sin 45 ضربدر tan 90 ما رفتیم تو کما!ها ها ها...13سال تو کما بودیم!.....ینی داغونما!

ترول های بامزه و خنده دار, عکسهای خنده دار

آقو ما یه رفتیم بانک یارانمونو بگیریم…

طرف گفت دیگه به شما یارانه تعلق نمیگیره!

گفتیم چرا؟گفت چون شما ۲۱ روزه که مردی!!!!

آقو مارو به زور بردن پزشکی قانونی زنده زنده کالبد شکافیمون کردن!

گفتن مرگش مشکوک بوده پلیس اومد ۲ ماه و نیم تحقیق کرد

آخرش گفت تنها مظنون ماجرا خود ماییم!مارو بردن دادگاه…

گفتیم خدارو شکر اولیای دم خونواده خودمونن مارو میبخشن…

آقو وسط دادگاه خونوادمونو جو گرفت

از قاضی اشد مجازات رو خواستار شدن!!…ها ها ها…

قراره پس فردا اعداممون کنن!…

همش به خاطر ۴۰تومن یارانه ایجور داغون شدیم!

 

S A L I  J O O N

 

ترول های بامزه و خنده دار, عکسهای خنده دار

ماجراهای جالب آقوی همساده : "داستان زندگی در کتاب فارسی !"

آقو دو روز پیش آموزش و پرورش تصمیم گرفت داستان زندگی مارو بذاره تو کتاب فارسی!ما هم با داستانهای ای کتاب قاطی شدیم…همو روز اول گفتیم بریم خونه کوکب خانوم بخور بخور…آقو ای کوکب خانوم همه پولاشو داده بود پرادو دو در خریده بود هیچی غذا تو خونه نداشت!مهمونا هم گرسنگی بهشون فشار آورد ریختن سر ما مارو تا حد مرگ زدن!ها ها ها…از زدن ما که خسته شدن گفتن باید بری تو چنگل دنبال حسنک بگردی…وسط جنگل که بودیم دیدیم گله چوپان دروغگو اوجاس…روانی پیر چشمی گرفته بود تا ما رو دید داد زد:گرگ!گرگ!گفتیم خدارو شکر سابقش خرابه هیشکی به حرفاش گوش نمیده نگو دو سال بود توبه کرده بود شده بود معتمد روستا!آقو یهو 2000نفر با چوب و چماق ریختن سر ما…بعد از نیم ساعت به زور خودمونو نجات دادیم داشتیم بر میگشتیم دیدیم کوه ریزش کرده رو ریل قطار قطارم داره میاد خبری هم از دهقان فداکار نیس گفتیم ها الآن ای لباسو رو آتیش میزنیم نجاتشون میدیم معروف میشیم…آقو لباسمونو آتیش زدیم راننده مارو دید قطارو وایسوند…ای مسافرا پیاده شدن داشتن میومدن از ما تشکر کنن که نوک آتیش گرفت به ساک یکی از ای مسافرا…از شانس ما طرف قاچاقچی دینامیت بود!آقو کل ناحیه منفجر شد 800تا کشته و زخمی داشت ای حادثه…400میلیون دیه باید بدیم!ها ها ها…تازه فردا قراره بریم پیش”آن مرد که داس دارد!!!”واسم دعا کنین !

ترول های بامزه و خنده دار, عکسهای خنده دار

اگه امسال ولنتاین کسیو ندارین ، من صرفا جهت ثواب پذیرای کادوهای شما هستم …
کور شم اگه جز ثواب نیت دیگه ای داشته باشم !
.

.
ﺳﺨﺖ ﺗﺮﯾﻦ کار ﻣﺤﺎﺳﺒﺎﺗﯽ ﻣﻦ ﺗﻮی ﺯﻧﺪگی ﺍﯾﻦ ﺑﻮﺩﻩ ﮐﻪ ﺑﯿﺴﮑﻮﺋﯿﺖ ﺭﻭ ﭼﻘﺪﺭ ﺗﻮ ﭼﺎﯾﯽ ﻧﮕﻪ ﺩﺍﺭﻡ ﮐﻪ ﻧﺮﻡ ﺑﺸﻪ ﻭﻟﯽ ﻭﺍ ﻧَﺮﻩ !
.
.
دیده بودیم مینویسن :
پارک = پنچری
دیروز یه جا زده بود :
پارک = انفجار !!!
فک کنم خونه واسه یه پاکستانی بوده …
.
.
مورد داشتیم دختره داشته رانندگی می کرده یادش رفته الان دنده چنده ، وایساده دوباره از ۱ شروع کرده …
.
.
ﺯﻥ : ﻧﻤﯽ ﺩﻭﻧﻢ ﭼﺮﺍ ﺍﯾﻨﻘﺪﺭ ﺳﺮﺩﻣﻪ ؟!!!
ﻣﺮﺩ : ﺧﻮﺏ ﭘﺎﺷﻮ کتتو ﺑﭙﻮﺵ !
ﺯﻥ : ﺑﺎ ﮐﺖ ﮔﺮﻡ ﻧﻤﯿﺸﻢ
ﻣﺮﺩ : ﺑﺮﻭ ﺟﻠﻮﯼ ﺑﺨﺎﺭﯼ
ﺯﻥ : ﺁﺧﻪ ﺧﯿﻠﯽ ﺳﺮﺩﻩ ﺍﻭﻧﺠﺎ ﻫﻢ ﮔﺮﻡ ﻧﻤﯿﺸﻢ
ﻣﺮﺩ : ﺑﺮﻭ یه ﭘﺘﻮ ﺑﯿﺎﺭ ﺟﻠﻮﯼ ﺑﺨﺎﺭﯼ ﺑﻨﺪﺍﺯ ﺭﻭ ﺧﻮﺩﺕ
ﺯﻥ : ﺧﻮﻧﻪ ﭘﺪﺭﻡ ﮐﻪ ﺑﻮﺩﻡ ﻭﻗﺘﯽ ﺳﺮﺩﻡ میشد ﻣﺎﻣﺎﻧﻢ ﻣﻨﻮ ﺑﻐﻞ ﻣﯽ ﮐﺮﺩ ﺗﺎ ﮔﺮﻡ ﻣﯿﺸﺪﻡ
ﻣﺮﺩ : ﻫﻤﯿﻦ ﻣﻮﻧﺪﻩ که ﺗﺎ ﺁﺧﺮ ﺯمستون ﻣﺎﺩﺭﺗﻮ ﺑﯿﺎﺭﯾﻢ ﺧﻮﻧﻤﻮﻥ !!!
.
.
مورد داشتیم دختره خونشون طبقه دوم بوده اومده تو کوچه دیده کیفشو نیاورده ، رفته کنار پنجره داد زده مامان کیفمو بزار رو کلیپسم بیاد پایین …
.
.
ﻣﻮﺭﺩ ﺩﺍﺷﺘﯿﻢ ﺩﺧﺘﺮﻩ ﺑﻪ مخاطب خاصش ﮔﻔﺘﻪ : ﻣﻦ ﺩﯾﮕﻪ ﺩﺍﺭﻡ ﯾﺦ ﻣﯿﺰﻧﻢ ﻋﺸﻘﻢ !
ﭘﺴﺮﻩ ﮔﻔﺘﻪ : ﻋﺸﻘﻢ ﯾﻪ ﭼﻨﺪ ﺩﻗﯿﻘﻪ ﺩﯾﮕﻪ ﺻﺐ ﮐﻦ ، ﺍﻻﻥ ﮐﺎﭘﺸﻨﺘﻮ پس ﭘﺲ ﻣﯿﺪﻡ …
.
.
ﺑﻌﻀﯽ ﺩﺧﺘﺮﺍ ﻫﻤﭽﯿﻦ ﺯﯾﺮ ﭼﺸﻤﺸﻮﻥ ﺧﻂ ﻣﯿﮑﺸﻦ ﺍﻧﮕﺎﺭ ﻗﺮﺍﺭﻩ ﺗﻮ ﺍﻣﺘﺤﺎﻥ ﺑﯿﺎﺩ !

ترول های بامزه و خنده دار, عکسهای خنده دار

کلیپسوف چیست ؟
کلیپسوف به زمانى گفته میشود که کلیپسى در مدار زمین بین خورشید و ماه قرار گیرد و سایه کلیپس روی ماه افتاده و قسمتى از ماه براى مدتى تاریک شود !
.
.
یعنی هربار این پوست کنار ناخن رو کشیدیم تا قوزک پام اومده پایین !
خب خداجون موقع اسمبل زیرش مینوشتی “آدم از اینجا باز می شود” تا دیگه دست نزنیم بهش …
.
.
من بزرگترین مشکل کودکیم این بود که نکنه یه وقت یادم بره نفس بکشم خفه شم بمیرم !!!
.
.
ﻣﮑﺎﻟﻤﻪ ﺩﻭ ﺗﺎﺟﯿﮑﺴﺘﺎﻧﯽ :
ﺷﻨﺒﻪ : ﺟﻤﻌﻪ ! ﺷﻨﺒﻪ ﺑﺎ ﭼﻬﺎﺭﺷﻨﺒﻪ ﺑﺮﯾﻢ ﺩﻭﺷﻨﺒﻪ ؟
ﺟﻤﻌﻪ : ﻧﻪ ﺷﻨﺒﻪ ! ﺩﻭﺷﻨﺒﻪ ﺑﺎ ﭼﻬﺎﺭﺷﻨﺒﻪ ﺑﺮﯾﻢ ﺩﻭﺷﻨﺒﻪ ؛ ﺗﺎ ﺳﻪ ﺷﻨﺒﻪ ﺑﺮﮔﺮﺩﯾﻢ !!!
.
.
دختره تو قابلیت هاش زده “فوق تخصص برعکس کردن کوکو سبزی”
بعد میگن چرا مذاکرات ژنو نتیجه نمیده ؟!؟!
.
.
پسره ﻣﮕﺲ ﺑﺎ ﻭﺳﺎﻃﺖ ﺭﻭﺵ ﻣﯿﺸﯿﻨﻪ ﺍﻭﻧﻮﻗﺖ ﺍسمشو ﺗﻮی ﭘﺮﻭﻓﺎﯾﻞ ﮔﺬﺍﺷﺘﻪ : ﺩُﺯﺩ ﺩِﻟﻬﺎ !
.
.
واییییییی ، ترکیب رنگ قرمز و زرد چقدر قشنگ میشه !
(تحلیل دخترها از بازی بایرن مونیخ و دورتموند)
.
.
ﺗﻠﻔﻆ ﺻﺤﯿﺢ ﭼﻬﺎﺭﻣﯿﻦ ﺭﻭﺯ ﻫﻔﺘﻪ ﮐﺪﺍﻡ ﺍﺳﺖ ؟؟؟
ﭼﺎﺭﺷﻨﺒﻪ
ﭼﺎﻫﺎﺭﺷﻨﺒﻪ
ﭼﻬﺎﺭﺷﻨﺒﻪ
ﻫﯿﭽﮑﺪﻭﻡ ﻧﯿﺴﺖ ﻋﺰﻳﺰﻡ ، ﺳﻪ ﺷﻨﺒﻪ ﺻﺤﯿﺢ ﺍﺳﺖ !
ﺣﺘﻤﺎ ﺩﺍﻧﺸﺠﻮ ﻫﻢ ﻫﺴﺘﻲ ؟!! الانم داری امتحان میدی ؟!!!

ترول های بامزه و خنده دار, عکسهای خنده دار