مجله اینترنتی تـــوفانی

.: مجله اینترنتی تـــوفانی سرگرمی ،عکس و مطالب طنز :.

مجله اینترنتی تـــوفانی

.: مجله اینترنتی تـــوفانی سرگرمی ،عکس و مطالب طنز :.

۱۱۹ مطلب در آذر ۱۳۹۲ ثبت شده است

دو هفته پیش مامانم رفته بود اصفهان دریغ از یه دونه گز یا پولکی که سوغاتی بیاره الان واسمون مهمون اومده مامانم خونه نبود زنگ زده میگه : چای دم کن بعد برو توی اتاق من توی کمد لباسام پشت چمدون سیاهه یه بالش آبیه اونو ور دار

( من :-O )
زیرش یه ملافه سبزه اونو وردار
( من :-O )من 
زیرش یه ساک قهوه ایه
( من :-O )
توی ساک قهوه ایه یه ساک زرشکیه
( من :-O )
توی ساک زرشکیه یه پلاستیک بنفشه
( من :-O )
از توی اون یه بسته سوهان عسلی بردار بزار جلو مهمون تا من بیام جاشونو دوباره عوض کنم حواست باشه دست به گز و پولکی ها نزنی ها !!!!!
( و همچنان قیافه من=.:-O )

یه روز خوب :
من: انقدر دوست دارم میمون داشته باشم :)
مامانم: تو خودت میمونی...... من :|

یه روز معمولی:
من :وای چشمای خره رو نگاه چه خوشگله :)
مامانم: آره دیگه تنها فرق تو باهاش همینه ....من :|

یه روزی که نشستم رو زمین:
مامانم: قوز نکن همینجوریش شبیه شتر هستی! من :|

یه روزی که دارم سبزی خوردن میخورم:
مامانم: داری خودتو واسه عید قربان آماده قربونی میکنی؟ من :0

من میدونم من رو از باغ وحش آوردن جوِ انسان بودن بهم دادن. :((

زمانی که داداشم میرفت مدرسه، شبها با جوراب و شلوار لی میخوابید که صبح 5 دقیقه دیرتر بیدارشه...
فک و فامیله داریم؟

یکی از فامیلامون از شهرستان اومده بودن خونه ما،نزدیکه دو هفته پیشمون موندن
مامانم بلاخره خسته شد یه روز ظهر خیلی جدی بهشون گفت:روزه آخری که میخواستین برین میخوام گوشت در بیارم از فریزر آبگوشت درست میکنم،راستی کــــــــــــــــــــی میریــــــــــــن؟؟؟؟؟ :)
مهمونامون :|
من که فقط آرزو داشتم اون لحظه اونجا نبودم :|
فک و فامیله داریم؟

خانوم همسایه خطاب به خواهرم:
- سمیرا جان خوشحال شدم نامزد کردی
-- وااای مرسی .. منم همینطور
خانوم همسایه: :-|
ما =))))
خواهرم: :-/
فک و فامیله داریم؟

فشار روزه رو اعضای خانواده خیلی زیاد شده!
مامانم با جدیت بهم گفت برو تو اتاقت درو خاموش کن لامپو هم ببند!
من.:هنوز متعجبم!


وقتی حواسم نبود و کمی روسری ام لیز خورده بود و موهام دیده می شد با لبخند گفتی:

                                            «موهات بیرونه ها خانومی!»

درحالی که موهام رو قایم می کردم نگاهی به زنهای اطرافم تو خیابون انداختم. شرم آور بود.

شوهراشون چه بی خیال...[و چقدر زناشون براشون بی اهمیت بودن]

                             اونجا بود که فهمیدم تو با همه مردها فرق داری

وقتی درعین حال که منو به فعالیت اجتماعی و درس خوندن  و

فعالیت در دانشگاه تشویق می کردی؛ هرازچندگاهی یادآوری می کردی که:

                                   «غرور زن در مقابل مردان غریبه بجا و خوبه »

                      اونجا بود که فهمیدم تو با همه مردها فرق داری

وقتی اون روز آقای .... همسایمون اومده بود دم در. چادر سر کردم و رفتم قبض ها رو

ازش گرفتم .برگشتم دیدم با لبخند بهم خیره شدی . گفتی:

                               «خوشم اومد چه مردونه برخورد کردی, بدون عشوه و طنازی»

                      اونجا بود که فهمیدم تو با همه مردها فرق داری

 

  چنان نشسته ای به دل که باورم نمی شود

                                از آسمان رسیده ای نگو زمین ؛

                                                            که باورم نمی شود....

عکس خنده دار , ترول ,های ,جدید, باحال,سوتی, ایرانی, سایت, عکس, عکس های خنده دار, فقط خنده, عکس روز , فقط در ایران

پسر داییم شیش سالشه بهش رکابیشو دادم تنش کنه میگه من بلد نیستم میگم تو که همه لباساتو تنت میکنی میگه نه این فرق داره این سه تا سوراخ داره نمیدونم سرمو تو کدوم سوراخ بکنم:)
فک و فامیله داریم؟

 موقع امتحانا داشتم از دختر داییم جغرافی می پرسیدم،
من: در چه مناطقی از کشور برف و باران بیشتری می بارد؟
دختر داییم با اعتماد بنفس تمام: بالا شهر
من: :O :

دیشب موقع سحر ،داداشم رفته بود دستشویی داشت مسواک میزد که همزمان اذان شد
مامانم هول کرد سریع میگه برو به داداشت بگو اونجا هیچی نخوره که اذان شده !!
من.:O
مامان :)))

برادرزاده هام داشتن با عروسکاشون بازى میکردن یه عروسک سگ هم داخلشونه، بزرگتره میگه:
آجى مثلا تو پدر سگ بودى، من مادر سگ.

بچه که بودیم میرفتیم مسافرت به هر هتل بزرگی که توی شهرهای بین راهمون میرسیدیم بابام میرفت میگفت: میشه این بچه هارو ببرم دستشویی؟؟ :) خلاصه اینکه ما از هتلهای بزرگ و چند ستاره فقط توالتاشو دیدیم :|
فک و فامیله داریم.؟

داشتم با خواهرم تلفنی حرف میزدم بچه هاش هی‌ میومدن از هم شکایت میکردن
خواهرم ام برگشت بهشون گفت دارم تلفن.حرف میزنم برین همدیگه رو بزنین :|
فک و فامیله داریم؟

یعنی ما اگه تو یه خونه با 10 تا اتاق هم باشیم این 4 تا اعضای خونواده ی ما یه طوری خودشون رو تو خونه پخش میکنن که توی هیچ نقطه ای از خونه نمیشه تنها باشی !! یعنی بارسلونا هم این طوری از فضاهای خالی زمین استفاده نمی کنه !!
فک و فامیله داریم؟

بالاخره فهمیدم چرا اینقد تو عروسیا بهت اصرار میکنن بری برقصی!

چون خودشون جا ندارن بشینن، بر که میگردی هم جا نداری هم میوه

تازه شیرینیاتم خوردن !

هر وقت دره این یخچال لامصــب رو باز میکنیم خالیه ها،

حالا اگه بخوایم یه قابلمه کوچیک

تو یخچال جا بدیم

باس یه ساعت پازل حل کنیم با محتویات ، تا بتونیم جاش بدیم ..!

حیف نون ﺗﻮ اتوبوس ﺗﺎ ﻧﺸﺴﺖ ﯾﻪ ﭼﮏ ﺯﺩ

ﺗﻮ ﮔﻮﺵ ﺑﻐﻞ ﺩﺳﺘﯿﺶ!!!

ﯾﺎﺭﻭ ﮔﻔﺖ ﺩﯾﻮﻧﻪ ﭼﺘﻪ ﭼﺮﺍ ﻣﯿﺰﻧﯽ ؟؟؟

حیف نون :ﺭﺍﻩ ﻃﻮﻻﻧﯿﻪ ﮔﻔﺘﻢ ﯾﻬﻮ ﺯﺭ ﺯﺭ

ﺯﯾﺎﺩﯼ ﻧﮑﻨﯽ =))

اگه بدونید چنگیزخان با سوزوندن کتابای علمی

چقد از بار درسهایی که قرار بوده بخونیم کم کرده

هر شب جمعه واسش فاتحه میخونید !!!

دختر ﻧﻮﺷﺘﻪ :

” ﺑﻨﺪﻩ ﺍﯼ ﺑﯿﺶ ﻧﺒﻮﺩﯼ،ﻣﻦ ﺧﺪﺍﯾﺖ ﮐﺮﺩﻡ “!

ﯾﻪ پسره ﺯﯾﺮﺵ ﮐﺎﻣﻨﺖ ﺩﺍﺩﻩ ﺟﺮﺍﺡ ﭘﻼﺳﺘﯿﮑﺖ ﺍﯾﻨﻮ ﺑﻬﺖ ﮔﻔﺖ؟ !!

هیچی ترسناک تر از این نیس بیای خونه ببینی یکی اتاقتو تمیز کرده

حالا ۲ ساعت باید بشینم فکر کنم ببینم چی قایم کرده بودم و آیا کشف شده یا نه !

رو دسته صندلی نوشته بود وقتی زلزله اومد پشت صندلیو نگا کن

پشتشو نگا کردیم نوشته بود الان نه خره وقتی زلزه اومد !

دقت کردین وقتی میرین دکتر

مریض قبل شما ٣ ساعت تو اتاق دکتره

ولی وقتی نوبت شما که میشه دو ثانیه معاینه میشین و میایینبیرون! ؟

دانشجویی که توانایی اینو نداشته باشه ۲خط تقلب بکنه . . .
.
.
.
فردا چجوری میخواد توو این مملکت گلیم خودشو از آب بیرون بکشه ؟!
چجوری میخواد کار پیدا کنه ؟!
چجوری میخواد زندگی کنه ؟!
ها چه خاکی میخواد به سرش کنه عآآخه ؟! :|

به دنبال خدا نگرد 

خدا در بیابانهای خالی از انسان نیست

خدا در جاده های تنهای بی انتها نیست

خدا در مسیری که به تنهایی آن را سپری می کنی نیست

خدا آنجا نیست ..

به دنبالش نگرد

خدا در نگاه منتظر کسی است که به دنبال خبری از توست 

در قلبی است که برای تو می تپد

خدا آنجاست ..

خدا در دستی است که به یاری می گیری 

در قلبی است که شاد می کنی

در لبخندی است که به لب می نشانی ..

خدا در بتکده و مسجد نیست

این قدر نگرد ..

دیروز یه شیشه کشک خریدم: ۷۵۰۰ تومن!

گمونم از این به بعد “برو کشکتو بساب”

یه پیشنهاد تجاری موفق محسوب میشه!

 من که رکیک ترین فحش بابام ” دیوانه “

و مستهجن ترین حرف مامانم ” بی شخصیت ” بود شدم این!

خدایا به حق همین ماه عزیز بچمو به تو سپردم!

نقشه هایی که من تو دبیرستان در فرار کردن ازمدرسه داشتم
مایکل اسکوفیلد توی فرار از زندان نداشت
من حیف شدم!

ملت چه بیکارن !
یکی مزاحم میشد هی اس هی زنگ…جواب نمیدادم که بیخیال شه…
دیگه تماس نگرفت
بعد چند روز اس داده  :
ببخشید من چند روز مزاحمتون نشدم کار داشتم دستم بند بود ، شرمنده،چه خبر؟

تا خودکار رو دستت میگیری میخوای درس بخونی
میبینی استعدادت کمتر از پیکاسو و ﺍﺳﺘﺎﺩ فرشچیان نیست!

رفیق داداشم رفته بود مصاحبه برای استخدام:
+ امسال سال چیه؟
- نهنگ
+ پاشو برو به بعدی بگو بیاد تو

از تفریحات من تو دوران بچگی این بود که اب بریزم رو بخاری
صدای ” تـسس ” بده خرکیف بشم
اون موقه آیپد نبود که بازی کنیم ، با این چیزا سرگرم میشدیم !

بچه های دانشگا رو از روی محل نشستن سر کلاس طبقه بندی میکنم.
ردیف اول :حال به هم زن
وسطی ها :یه سلام علیکی داریم
ته کلاس :دمشون گرم.
اونایی که اصن کلاس نمیان: اینا رفیقمن

در خونه رو میزدن!
دخدر داییم ۵ سالشه!
جواب داد : کیه!؟
زن همسایه مون پشت در به شوخی گفت: منم منم مادرتون!
من رفتم در رو باز کردم, بنده خدا میخواس سکته کنه!
گفت : ببخشید مادرتون هستن؟ گفتم : نع ، فقط من و حبه انگور هستیم

طرف می ره خواستگاری واسه پسرش. پدر عروس می گه:
آقازاده دانشگام میرن؟
طرف می گه: مسافر گیرش بیاد چرا که نه! :D

یارو تصادف میکنه بی هوش میشه میبرنش بیمارستان
بعد از یه مدت به هوش میاد میگه : مثله اینکه تو بهشتم ؟!
زنش میگه : کوری نمیبینی نشستم کنارت !؟ :|

بعضیام هستن فک می کنن کین ، نه عموو !
من اسم تورو که می شنوم یه هفته بد شانسی میارم
چه برسه بخوام در موردت حرف بزنم ! :|

یارو تو باشگاه یه ساعت پیدا میکنه میگه :
این ساعت آبی زیمنس مال کیه ؟
یه آقایی میگه مال منه
میگه نشونی شو بده. یارو میگه :آبی زیمنس !
میگه : دهه ! اینا رو که خودم گفتم داداش ! تو اصلا بگو ساعت چنده؟! :lol:

حساب کنید قیافه دخترای دوران حافظ و سعدی چه جوری بوده
که خال کنج لب یار آپشن محسوب می شده! :D

توﮐﺎﻓﯽ ﺷــﺎﭖ ﻧﺸﺴـﺘﻪ ﺑـﻮﺩﻡ ﯾﻪ دختـره ﺍﻭﻣﺪ ﮔـﻔﺖ بـبخشــید آقـا ﺷﻤﺎ ﺗﻨـﻬﺎﯾـﯿﺪ ؟!
یـه پوزخند زدم و بـا یـه صـدای خسـته گـُفتـم :ﺧـــﯿﻠﯽ ﻭﻗـﺘﻪ …
ﮔــﻔﺖ ﭘـﺲ ﻣـﻦ ﺍﯾـﻦ ﺻﻨـﺪﻟﯽ ﺭﻭ ﺑــﺒﺮﻡ ﺍﻭﻧــﻮﺭ ﺻـﻨﺪﻟﯽ ﮐـﻢ ﺩﺍﺭﯾـﻢ :|

دیدید این فیلمارو که بچه گم میشه وقتی پدر مادرش پیداش میکنن،
نیم ساعت تو بغل همدیگه گریه میکنن
والا ما که بچه بودیم گم که میشدیم،
بعد از اینکه پیدامون میکردن نیم ساعت کتک میخوردیم :|

شخصیت زده شده بودم.....

شخصیت؟؟

آری!ذهن بیابان گردم ،مرا به سوی بردگی کشانده بود....

بردگی دنیای برهنگی....

در  بازاری آزاد که زنان ،کالاهای مشترکی هستند در آن

اما نه تمامی زنان ..

بلکه، زنانی که برهنگی و جذابیت های ظاهریشان را ،دلیلی بر قیمتی بودنشان یافته بودند...

و من

در این بازار به دنبال شخصیتم بودم و غافل از آنکه این بازار اجناس عاری از ارزش دارد و

روحی که از جانب اوست به خلیفه ی خدا شدن ،مشتاق است و

طاقت ماندن در این بازار را ندارد...

 

http://8pic.ir/images/54684401971754068827.gif

دعوت مودبانه ی بابام از من برای صرف شام :
تَن لَشتو از پشت کامپیوتر جمع کن بیار، سفره پهن کن !!
محبت همینجوری داره میپاچه رو در و دیوار :|

گرگه میره دم خونه شنگول منگول در میزنه
یه دفعه خرسه گریه کنون میادبیرون میگه: بابا تو مارو کشتی :(
الان اینا ۲۰ ساله از اینجا رفتن !
بیشعور کثافت ولمون کن دیگه !
گرگه میگه : خیلی بیشعوری برات نذری آوردم ! :lol:

حیف که من ترم آخرم
وگرنه تصمیم گرفته بودم از ترم بعد بخونم :D

بعضی شبا که خوابم نمی بره، یه جوری که مغزم بشنوه می گم:
خوب! برم یه کتابی بیارم بخونم…
هیچی دیگه، اصلا بیهوش می شم! :D

قرار بود با یه اسب سفید برم دنبال دخترِ آرزوهام
بعد به این نتیجه رسیدم “خوو لامصب یکی دو تا نیستن که !”
حالا قرار شده یه وَن بگیرم یکی یکی برم دنبالشون ! والـــــــــا !! :D

توصیه بابام به من موقع رانندگی
سر کوچه ها یواش تر بپیچ ؛
شاید یکی بی شعورتر از تو پیدا شد که از اونور بیاد :|

رفتم عسل بخرم فروشنده میگه عسل خوب داریم ۷۵ تومن
خوانسار هم هست ۵۷ تومن
عسل ۳ تومنی و ۵ تومنی هم داریم …
فک کنم اون آخریا دیگه آزمایش ادرار زنبور بوده ! :lol:

الان کامپیوترم خودش ری استارت شد !
فک کنم فهمید من تشنمه :|

.
آینده شغلی معدل در ایران چیست؟
معدل ۱۹-۲۰= دکتر، مهندس، استاد
معدل ۱۹-۱۷= معلم
معدل ۱۷-۱۴= کارمند
معدل۱۴-۱۲= مدیرعامل
مردود= میلیاردر :|
.

سری جدید ترول های طنز و بمب خنده

ﺍﻋﺘﺮﺍﻑ ﻣﯿﮑﻨﻢ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺗﻔﺮﯾﺤﺎﺕ ﺩﻭﺭﺍﻥ
ﮐﻮﺩﮐﯿﻢ ﺍﯾﻦ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﯾﻪ ﻣﮕﺲ ﻣﯿﮕﺮﻓﺘﻢ ﺑﻬﺶ
ﻧﺦ ﻣﯽ ﺑﺴﺘﻢ ﺑﻌﺪ ﯾﮑﯽ ﺩﯾﮕﻪ ﻫﻢ ﻣﯿﮕﺮﻓﺘﻢ
ﺑﺎﻟﻬﺎﺷﻮ ﻣﯿﮑﻨﺪﻡ ﻣﯿﺒﺴﺘﻤﺶ ﺍﻭﻥ ﺳﺮ ﻧﺦ, ﺑﻌﺪ ﻣﮕﺲ
ﺳﺎﻟﻤﻪ ﭘﺮﻭﺍﺯ ﻣﯿﮑﺮﺩ ﻭ ﺍﯾﻦ ﯾﮑﯽ ﺭﻭ ﺑﮑﺴﻞ
ﻣﯿﮑﺮﺩ ﻣﯿﺒﺮﺩ ﺑﺎ ﺧﻮﺩﺵ |:
ﻻﻣﺼﺐ ﺻﺤﻨﻪ ﯼ ﭘﺮﺍﺣﺴﺎﺳﯽ ﺑﻮﺩ

این دخترا واسه چی اینقدر حساس شدن ؟زنگ زدم به ساناز تا اسم سارا رو شنید قطع کرد ؛ همش به خاطر این نیلوفره که حواس واسه آدم نمیذاره ، گیر داده میگه لاله کیه ؟ گفتم منظـورت لادنه ؟ اونم قهر کرد …اصن ولشون کن بابا … بذار یه زنگ بزنم به شادی چون فقط اون و مهسا و نسترن و سمیرا و شیما منو درک میکنن !

ﺑﻪ ﮐﺎﻓﻪ ﭼﯽ ﮔﻔﺘﻢ ﻫﻤﺎﻥ ﻫﻤﯿﺸﮕﯽ
ﻧﮕﺎﻩ ﺳﻨﮕﯿﻨﺶ ﺭﺍ ﺑﻪ ﭼﺸﻤﺎﻧﻢ ﺍﻧﺪﺍﺧﺖ ﻭ ﮔﻔﺖ :
ﺯﺭ ﻧﺰﻥ ﺑﺎﺑﺎ ﺍﯾﻨﺠﺎ ۲ ﻫﻔﺘﺲ ﺍﻓﺘﺘﺎﺡ ﺷﺪﻩ !

ﻣﺎ ﺩﻣﺎﻍ ﻓﺎﺑﺮﯾﮑﯿﺎ ﺑﺎ ﺍﻧﮕﺸﺖ ﺑﻪ ﺟﺎﻫﺎﯾﯽ ﺍزﺩﻣﺎﻏﻤﻮﻥ ﺩﺳﺘﺮﺳﯽ ﺩﺍﺭﯾﻢ
ﮐﻪ ﺷﻤﺎ ﺩﻣﺎﻍ ﻋﻤﻠﯽﻫﺎ ﺑﺎ ﮔﻮﺵ ﭘﺎﮎ ﮐﻦ ﻫﻢ ﺩﺳﺘﺮﺳﯽ ﻧﺪﺍﺭﯾﺪ:))))

لامصـــب بعضیا ﺑﺎ ﻋﯿﻨﮏ ﺁﻓﺘﺎﺑﯽ ﻋﯿﻨﻪ ﻫﻨﺪﻭﻧﻪ ﺩﺭ ﺑﺴﺘﻪ ﺍﻥ
ﻋﯿﻨﮑﻮ ﺑﺮ ﻣﯿﺪﺍﺭن ﺍﺻﻦ ﺗﺼﻮﺭﺍﺗﻪ ﺁﺩﻡ ﻟﻪ ﻣﯿﺸﻪ :|

ﺩﺧﺘﺮﺍﻥ ﺩﻡ ﺑﺨﺖ ﺑﻪ ﺩﻭ ﮔﺮﻭﻩ ﺗﻘﺴﻴﻢ ﻣﻴﺸﻦ :
ﮔﺮﻭﻩ ﺍﻭﻝ
ﮔﺮﻭﻩ ﺩﻭﻡ
ﺍﻳﻦ ﺩﻭ ﮔﺮﻭﻩ ﻫﻴﭻ ﻓﺮﻗﻲ ﺑﺎ ﻫﻢ ﻧﺪﺍﺭﻥ
ﭼﻮﻥ ﺗﻌﺪﺍﺩﺷﻮﻥ ﺧﻴﻠﻲ ﺯﻳﺎﺩ ﺑﻮﺩ
ﺗﻮ ﻳﻪ ﮔﺮﻭﻩ ﺟﺎ ﻧﻤﻴﺸﺪﻥ
ﺑﻪ ﺩﻭ ﮔﺮﻭﻩ ﺗﻘﺴﯿﻤﺸﻮﻥ ﮐﺮﺩﯾﻢ !

صدا و سیما در طی اقدامی مسرت بخش تصمیم به تاسیس بیست و یکمین
شبکه خود با عنوان “شبکه حلزون” گرفت.
این شبکه به منظور افزایش الانتویین و کلاژن و همچنین
کاهش خجالت از پوست به صورت بیست و چهار ساعته
اقدام به پخش تبلیغات “کرم حلزون” خواهد کرد :))))))))))))

قالَ عَلِىّ‏ (علیه‏ السّلام):
أَلْحَیاءُ مِنَ اللَّهِ یَمْحُو کَثیراً مِنَ الْخَطایا.
حضرت على‏ (علیه‏ السّلام) فرمود:
حیاى از خدا، بسیارى از گناهان را از بین مى‏برد...
غرر الحکم، ج 1، ص 399

یعنی ﻣﻮﻧﺪﻡ ﭼﯽ ﺑﮕﻢ :|
یه ﻣﺰﺍﺣﻢ ﺗﻠﻔﻨﯽ ﺩﺍﺭﻡ .. ﻫﯽ ﺯﻧﮓ ﻣﯽ ﺯﻧﻪ ﻣﻦ ﻓﺤﺸﺶ ﻣﯽ ﺩﻡ…
ﺳﺮﯼ ِ ﺁﺧﺮ ﮐﻪ ﻓﺤﺸﺶ ﺩﺍﺩﻡ ، ﺍﺱ ﺍﻡ ﺍﺱ ﺯﺩه
ﮐﺎﺭﯼ ﻧﮑﻦ ﮐﻪ ﺩﯾﮕﻪ ﺯﻧﮓ ﻧﺰﻧﻤﺎﺍ !

 .با اعصاب خراب اومدم نشسنم میگم دیدی چی شد ؟ امروز نه ورزش کردم نه وزن کم کردم !گودزیلا دراومده میگه : چرا وزن کم کردی … مگه نرفتی دستشویی ؟؟؟محض اطلاعتون ارض کنم که ۵سالشه !

.چقدر خوبه وقتی که داری جوجه کباب درست میکنی خودش بچرخه و بگه : اینجام … اینجام … اینجام نپخته …این دانشمندا چیکار میکنن پس ؟ الکی دارن فقط حقوق میگرن …

دختره مهریه ش رتبه کنکورش نباشه صلواااااااااااااااااات …

پسرا پرچم بالا

قرص کامل پشه کش تو اتاقم دود کردم به طوری که اجسام از فاصه ۲۳٫۵ میلیمتری قابل رویت نیستن ، بازم پشه ه میاد زیره گوشم صدای هیلیکوفتِر درمیاره !!!یاد “جان سخت ۴″ افتادم …

یکی از مشکلات دوران تحصیل اینه که وقتی گرسنت میشه نمیتونی درس بخونی
وقتی هم که سیر میشی نمیتونی درس بخونی
ولی مشکل اصلی تر اینه که حد وسط نداره ، یا گرسنه ای یا سیر !

آیا میدانید چه کسی اولین بار ماست رو کشف کرد
آیا میدانید چه کسی اولین بار آن را با خیار قاطی کرد
آیا میدانید چه کسی به آن گردو و نعنا را افزود
لامصب خیلی حال میده ، هرکی بوده دمش گرم !

بعضیا هم هستن اینقد ماهن که میخوای هی نگاشون کنی
چیه؟
چرا  زل زدی به من؟!!!!!!!!!!!
والااااااااااااا

سری جدید ترول های طنز و بمب خنده

دیشب بابابزرگ و مامان بزرگمو بردیم فرودگاه بدرقه کنیم که برن مکه ، هواپیما تاخیر داشت !!!
مامان بزرگم نگران بود ، عموم میاد دلداریش بده میگه : این چیزا عادیه ، تاخیر داره ، نقص فنی پیدا میکنه ، سقوط میکنه ، نگران نباش !

خواهر دوستم ۳ سالشه رفته بود تو اتاقش داشت با عروسکاش بازی میکرد یهو اومد بیرون زد زیر گریه ، پرسیدیم چی شده ؟؟؟
گفت عروسکام منو بازی نمیدن …

وقتی با فک و فامیلا اسم فامیل بازی میکنم :
اسم : غلام
فامیل : غلامی
غذا : غلام پلو
میوه : غلام سبز
شغل : غلام فروشی
شهر : غلام رود
کشور : غلامستان
گل : غلام بو
اشیا : غلام پلاستیکی
ماشین : همونی که غلام سوار میشه ! (اسمشو نمیدونم)

امروز از سرکار برگشتم خونه میبینم همه باهام سنگینن ، هیشکی تحویلم نمیگیره ، الان فهمیدم دیشب مادرم خواب دیده من بدون اجازشون ازدواج کردم …
اصن دقت که میکنم خدارو شاکرم رام داده خونه 

خواهر زادم ۳ سالشه از بیرون اومده میگه سردمه ، بهش میگم بیا بغلم گرم شو … میگه نه میخوام همینجوری خنک بمونم !
میگم خب بیا بغلم منم خنک شم ، میگه برو کنار منو بغل نکن خنکیم تموم میشه !

دستمو بریدم رو لباسم یه لکه خون ریخته ، شستمش پاک نشده …
به مامانم میگم خون با چی پاک میشه ؟
از اون اتاق داد زد : خون فقط با خون پاک میشه !
من :|
فیلم هندی :|
سازمان خون :|
شاهرخ خان :|
آمیتا چاخان :|
شعبون بی مخ :|

امروز همزمان هم آیفونمون زنگ خورد و هم تلفونمون …
مامان و بابام هول شدن چیکار کنن مامانم تلفونو برداشته میگه کیه ؟ بابام هم آیفون رو برداشته میگه الو سلام العلیکم !

قالَ عَلِىّ‏ (علیه‏ السّلام) :
مَنْ عَفَّ، خَفَ وِزْرُهُ وَ عَظُمَ عِنْدَاللَّهِ قَدْرُهُ.
حضرت على‏ (علیه‏ السّلام) فرمود:
هرآنکه راه عفت پیشه کند سبکبار شود و در نزد خدا قدر و منزلت یابد...
غررالحکم، ج 5، ص 328

سری جدید ترول های طنز و بمب خنده

موبایلمو دزد برده هرچی گشتم کارتونشو پیدا نکردم ، پسر عموم اومده میگه *#۰۶# رو بزن تو گوشیت سریالشو بهت میده بعد با این برو کلانتری …
من :|
فک و فامیل :|
عموم و زن عموم :|

خواهرزادم ساعت دیواریمون رو برداشته واستاده روش میگه ترازوئه ، میخوام ببینم چند تومن شدم !

به بابام میگم اگه من یه روز سکته مغزی کردم ، اعضا ی بدنمو اهدا کنین !!!
برگشته میگه برو بابا تو مغزت کجا بود که بخواد سکته هم بکنه ؟! به فکر یه راه دیگه باش !!!

یه بار داشتم خیر سرم به بچه خواهر ۶ سالم ریاضی یاد میدادم ، بهش گفتم مثلا من ۳تا شکلات به داداشت میدم و ۲تا به تو ، حالا چندتا شکلات میشه ؟
یهو زد زیر گریه گفت چرا به داداش ۳تا میدی به من ۲تا ؟ نمیخوام اصلا همشو بده به داداش منم میرم به مامانم میگم …
رفت به خواهرم گفت خواهرم اومده دعوام میکنه میگه مرض داری بچه رو اذیت میکنی ؟ خب یکیشو میذاشتی تو جیبت به هر کدوم ۲تا میدادی که دعوا نشه دیگه …
فک و فامیل خود درگیر مزمن ما داریم ؟؟؟

با قد ۱۸۵ ، من معمولا بلندترین عضو خانواده ام … حالا کارکردهای من برای مادرم :
حامد مادر قدت بلنده اون لامپ رو خاموش کن …
حامد قدت بلنده اون مجله رو از رو میز بیار …
حامد قدت بلنده اون سینی رو از روی زمین بردار ببر تو ظرفشویی بشور …
حامد مادر قدت بلنده برو ماست بگیر ، نون بگیر ، نفت بگیر …

مامان و بابام با هم قهرن ، با هم رفتن فرش بخرن بابام زنگ زده خونه میگه حامد گوشیو میدم به مامانت ازش بپرس این فرشه خوبه ؟
گوشیو داده بهش ازش می پرسم مامان این فرشه خوبه ؟ مامانم میگه نه بزا بقیه رو هم نگاه کنم ؛ باز گوشیو داده به بابام میگم نه بزار بقیرم نگاه کنه !!! بابام میگه بهش بگو باشه !
یعنی می خواستم با سیم تلفن خودمو خفه کنم !

بابام به مامانم اس ام اس عاشقانه فرستاده ، الان ۲ روزه خونمون دعواست …
مامانم گیر داده به بابام که این اس ام اسو کی واست فرستاده بود ؟

ﻣﺎﻣﺎﻧﻢ ﺩﺭ ﺣﺎﻝ ﺗﻮﺻﻴﻒ ﺩﺧﺘﺮ ﻳﻜﻲ اﺯ اﻗﻮاﻡ ﺑﺮاﻱ ﺧﻮاﻫﺮﻡ …
ﻗﺪﺵ اﻧﺪاﺯﻩ ﺧﻮﺩﺗﻪ ، ﻫﻴﻜﻠﺸﻢ ﺷﺒﻴﻪ ﺧﻮﺩﺗﻪ … ﻭﻟﻲ ﺧﻮﺷﮕﻠﻪ !!!!!
ﺧﺐ ﻣﺎﺩﺭﻡ ﻧﺎﺑﻮﺩ کردی ﺑﭽﻪ رو …

تصاویری از ترول های خنده دار و جدید (25)

اینایی که به اینترنت اکسپلورر احترام نمیزارن !
همونان که پدر مادراشونو بعدها میفرستن خونه سالمندان 
:l

 

اون زمانی که باباها متوجه بشن شلوار جین ۲۰ تومن نیست اون روز ،

روز پیوند عاطفه هاست …

زن به شوهر: اگه من ازت جدا شم چی میشه؟
مرد: دیوونه میشم.
زن: نمیری دوباره زن بگیری؟
مرد: والا به دیوونه اعتباری نیست !

اولین تقلب عُمرم، کلاس اول دبستان، امتحان ریاضی، ثلث اول

- پیس پیس (خطاب به جلویم)، عدد 9 کدوم عدد بود ؟

- جلویی: همون که کله ش گرده

- من : گِردالیش سمت چپه یا راست ؟

- جلویم : چپ

-من : چپ کُدوم طرفه؟؟؟

- جلوییم : {-15-}

هیتلر:من در جنگ جهانی دوم 500هزار نفر را کشتم

صدام:من در جنگام 300هزار نفر رو کشتم

ناپلعون:من در خلال جنگهایم 50هزار نفر را کشتم

مدیر عامل سایپا:(...) نخورین بابا :|

یک روز از سرِ بی کاری به بچه های کلاس گفتم انشایی بنویسند

با این عنوان که "فقر بهتر است یا عطر؟"

قافیه ساختن از سرگرمی هایم بود.

چند نفری از بچه ها نوشتند "فقر".

از بین علم و ثروت همیشه علم را انتخاب می کردند.

نوشته بودند که "فقرخوب است چون چشم و گوش آدم را باز می کند

و او را بیدار نگه می دارد ولی عطر، آدم را بیهوش و مدهوش می کند.

" عادت کرده بودند مجیز فقر را بگویند چون نصیبشان شده بود.

فقط یکی از بچه ها نوشته بود ، " عطر "

انشایش را هنوز هم دارم. جالب بود.

نوشته بود :

" عطر حس های آدم را بیدار میکند که فقر آنها را خاموش کرده است "

تصاویری از ترول های خنده دار و جدید (25)

یه سؤال از دخترا :

چرا ما دخترا نمیتونیم وقتی یه پسر خوشگل از بغلمون رد میشه بگیم : جوووون داماد بابام میشی؟{-7-}

اولین تقلب عُمرم، کلاس اول دبستان، امتحان ریاضی، ثلث اول

- پیس پیس (خطاب به جلویم)، عدد 9 کدوم عدد بود ؟

- جلویی: همون که کله ش گرده

- من : گِردالیش سمت چپه یا راست ؟

- جلویم : چپ

-من : چپ کُدوم طرفه؟؟؟

- جلوییم : {-15-}

ﭘﺴﺮﻩ ﺗﻮ ﭘﺮﻭﻓﺎﯾﻞ ﺩﺧﺘﺮﻩ ﻧﻮﺷﺘﻪ ﺑﻮﺩ :

ﺗﻮﻟﺪﺕ ﻣﺒﺎﺭﮎ

ﺍﯾﺸﺎﻟﻠﻪ ۹۳۷۸۶۷۳۴۲۶ ﺳﺎﻟﻪ ﺑﺸﯽ

ﯾﻌﻨﯽ ﺧﻼﻗﯿﺖ ﺷﻤﺎﺭﻩ ﺩﺍﺩﻧﺶ ﻧﺎﺑﻮﺩﻡ ﮐﺮﺩ !!! {-7-}

بعضیا هستن میخوان باعث تنوع شن ولی زیاد وارد نیستن باعث تهوع میشن !

دوست گرامی ! لطفا در هنگام دروغ گفتن حداقلِ شعور را برای مخاطب خود متصور شوید !{-15-}

عجب روزگاری شده ! ﮐﺎﻓﯿﻪ ﯾﻪ ﺭﻭﺯ ﺍﺗﻔﺎﻗﯽ ﯾﻪ ﺟﻮﺭﺍﺏ ﺳﻮﺭﺍﺥ ﺑﭙﻮﺷﯿﻦ ! ﺍﮔﻪ ﺷﺪﻩ ﺍﺗﻮﺑﺎﻥ ﺭﻭ ﻣﻮﮐﺖ میکنن تا مجبور بشی ﮐﻔﺸﺘﻮ ﺩﺭ ﺑﯿﺎﺭﯼ !

دیروز از وانتی نیم کیلو گِل خریدم ! رفتم خونه دیدم عه توش سبزی هم گذاشته !{-15-}

جلو تلویزیون نشسته بودم داشتم تلویزیون میدیدم گوشیم هم دستم بود داشتم با صدای بلند “انگری بردز” بازی میکردم که یهو مامانم برگشت بی مقدمه گفت :

نگاه کن تو رو خدا ! 30 سال با 100 تا آرزو بچه بزرگ کردیم حالا نشسته داره با گوشیش کفتر بازی کنه !

میازار موری که دانه کش است

بترس از باباش که چاقو کش است

شهادت سید الساجدین علی ابن حسین (ع) تسلیت باد

این وبگاه تا فردا  به روز نخواهد شد


مطالب به صورت موقت از دید بازدید کنندگان مخفی می ماند

-----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------


سخنان آتشین امام سجاد (علیه السلام ) با کوفیان

رسالت بیدارگرانه امام سجاد (علیه السلام ) چندان دیر آغاز نشد. با فاصله اى کوتاه از واقعه کربلا، على رغم همه دردهاى درونى و رنجهاى جسمى ، امام بر سکوى رهبرى ایستاد. از لابلاى توده هاى غم و درد، قد برافراشت و چنان با سخنان برنده اش ‍ فضاى تیره اتهام ها و تبلیغات مسموم امویان را شکافت که کورترین چشم ها، درخشش حقیقت را دیدند و سنگترین دل ها، لرزیدند و بر مظلومیت حیسن و خاندانش گریستند و بر آینده خویش بیمناک شدند!کاروان

امام على بن الحسین (علیه السلام ) در مدت اقامت خویش در کوفه ، دو بار به احتجاج برخاست ؛ یک بار روى سخنش با مردم پیمان شکن کوفه بود، و بار دیگر در «دارالاماره» و در برابر عبیدالله بن زیاد.

هان ، اى مردم ، اى کوفیان ! شما را به خدا سوگند، آیا به یاد دارید نامه هایى را که براى پدرم نوشتید! نامه هاى سراسر خدعه و نیرنگتان را! در نامه هایتان با او عهد و پیمان بستید و با او بیعت کردید! ولى او را کشتید، به جنگ کشاندید و تنهایش گذاشتید!

 احتجاج آن حضرت با مردم کوفه

قافله حسینى را پس از عاشورا به سوى کوفه آوردند و براى آنان در کنار شهر، خیمه زدند. خاندان حسین(علیه السلام ) را - که اکنون اسیران حکومت اموى شناخته مى شوند - در آن خیمه ها جا دادند. جارچیان حکومت ، در شهر نفرت و خیانت ، کوفیان را فرا مى خوانند تا از اسیران جنگى خویش دیدار کنند! کوفیان هم ، بى شرمانه آمدند. آمدند براى تماشا! تماشاى بزرگترین ستم تاریخ بر اهل بیت پیامبر (صلى الله علیه و آله و سلم ) ستمى که کوفیان پایه هاى آن را بنیان نهاده بودند! على بن الحسین (علیه السلام ) از خیمه ها خارج مى شود. حذیم بن شریک اسدى روایت گر آن صحنه مى گوید: على بن الحسین (علیه السلام ) با اشاره از مردم خواست تا قدرى آرام شوند. همه آرام شدند. امام برجاى ایستاد، سخنش را با ستایش پروردگار آغاز کرد و بر پیامبر اسلام (صلى الله علیه و آله و سلم ) درود فرستاد و سپس چنین فرمود:

هان اى مردم ! آن که مرا مى شناسد، سخنى با او ندارم ولى آن کس که مرا نمى شناسد، بداند که من على بن الحسین فرزند همان حسین هستم که در کنار رود فرات ، با کینه و عناد، سر مقدسش را از بدن جدا کردند بى این که جرمى داشته باشد و حقى داشته باشند!

من فرزند کسى هستم که حریم او را حرمت ننهادند، آرامش او را ربودند، اموالش را به غارت بردند و خاندانش را به اسارت گرفتند. من فرزند اویم که دشمنان انبوه محاصره اش کردند و در تنهایى و بى یاورى - بى آن که کسى را داشته باشد تا به یاریش برخیزد و محاصره دشمن را براى او بشکافد - به شهادتش رساندند. و البته این گونه شهادت، - شهادت در اوج مظلومیت و حقانیت - افتخار ماست !

هان ، اى مردم ، اى کوفیان !

شما را به خدا سوگند، آیا به یاد دارید نامه هایى را که براى پدرم نوشتید! نامه هاى سراسر خدعه و نیرنگتان را! در نامه هایتان با او عهد و پیمان بستید و با او بیعت کردید! ولى او را کشتید، به جنگ کشاندید و تنهایش گذاشتید!

واى بر شما! از آنچه براى آخرت خویش تدارک دیده اید! چه زشت و ناروا، اندیشیدید و برنامه ریختید!

پیامبر اکرم(صلى الله علیه و آله و سلم ) را با کدام رو و با کدام چشم نگاه خواهید کرد.

او به شما خواهد گفت : شما خاندان مراکشتید، حرمتم را شکستید، بنابراین از امت من نخواهید بود.

سخنان امام سجاد (علیه السلام ) که به اینجا انجامید، صداى کوفیان به گریه بلند شد، وجدان هاى خفته براى چندمین بار بیدار شدند. کوفیان به ملامت و سرزنش خویش پرداختند! امام سجاد (علیه السلام ) به سخنان ادامه داد و فرمود:

خداى رحمت کند کسى را که : رهنمودهاى مرا بپذیرد و سفارش هاى مرا که در راستاى رضاى الهى و درباره پیامبر (صلى الله علیه و آله و سلم ) و اهل بیت (علیه السلام ) اوست رعایت کند چه این که رسول خدا براى ما الگویى شایسته بود. (1)

کوفیان یک صدا فریاد بر آوردند:

اى فرزند رسول خدا! تمامى ما گوش به فرمان شما و پاسدار حق شماییم بى این که از این پس ، روى بگردانیم و نافرمانى کنیم ! اکنون با کسى که به جنگ شما برخیزد خواهیم جنگید. و با کسى که در صلح با شما باشد صلح و سازش خواهیم داشت .ما حق خودمان را از ظالمان باز خواهیم گرفت .

امام سجاد (علیه السلام ) در پاسخ کوفیان فرمود:

هرگز! هرگز تحت شعارهاى شما قرار نخواهم گرفت و به شما اعتماد نخواهم کرد.

اى خیانت پیشگان مکار! میان شما و آرمان هایى که اظهار مى دارید فاصله ها و موانع ، بسیار است . آیا مى خواهید همان جفا و پیمان شکنى که با پدران و من داشتید، دوباره درباره من روا دارید!

نه به خدا سوگند! هنوز جراحت هاى گذشته اى که از شما بر تن داریم ، الیتام نیافته است . همین دیروز بود که پدرم به شهادت رسید در حالى که خاندانش در کنار او بودند.

داغ هاى برجاى مانده از فقدان رسول خدا، پدرم و فرزندانش و جدم امیرمؤ منان فراموش نشده است .طعم تلخ مصیبت ها هنوز در کامم هست و غم ها در گسترده سینه ام موج مى زند. در خواست و سفارش من درباره یارى خواستن از شما نیست. تنها مى خواهم که شما - شما کوفیان ! - نه عزم یارى ما کنید و نه به دشمنى و ستیز با ما برخیزید!

امام سجاد (علیه السلام ) در پایان این سخنان که آتش ندامت و حسرت را درجان کوفیان برافروخت و مهربى اعتبارى و بى وفایى را براى همیشه بر پیشانى آنان زد، اندوه عمیق خویش را با این شعرها اظهار کرد و بر التهاب قلب ها افزود:

لا غرو اءن قتل الحسین و شیخه       قد کان خیرا من حسین و اءکرما

فلا تفرحوا یا اءهل کوفة بالذى       اصیب حسین کان ذلک اءعظما

قتیل بشط النهر نفسى فداؤ ه          جزاء الذى اءراده نار جهنما (2)

یعنى : اگر حسین (علیه السلام ) کشته شد، چندان شگفت نیست .

در خواست و سفارش من درباره یارى خواستن از شما نیست. تنها مى خواهم که شما - شما کوفیان ! - نه عزم یارى ما کنید و نه به دشمنى و ستیز با ما برخیزید!

چرا که پدرش با همه آن ارزش ها و کرامت هاى برتر نیز قبل از او به شهادت رسید. اى کوفیان ! با آنچه نسبت به حسین روا داشتند، شادمان نباشید. واقعه اى عظیم صورت گرفت و آنچه گذشت رخدادى بزرگ بود! جانم فداى او باد که در کنار شط فرات ، سر بر بستر شهادت نهاد. آتش دوزخ جزاى کسانى است که او را به شهادت رساندند.(3)

امام سجاد (علیه السلام ) در مجلس عبیدالله بن زیاد

امام على بن الحسین (علیه السلام ) در مدت اقامت خویش در کوفه ، دو بار به احتجاج برخاست ؛ یک بار روى سخنش با مردم پیمان شکن کوفه بود، و بار دیگر در «دارالاماره» و در برابر عبیدالله بن زیاد.

با توجه به این که امام سجاد (علیه السلام ) در جمع کاروانیان شهادت ، متمایز از دیگران بود، با ورود آنان به مجلس عبیدالله - والى کوفه - نخستین چیزى که نظر عبیدالله را جلب کرد وجود مرد جوانى در میان آن کاروان بود.

عبیدالله که گمان مى کرد در کاروان حسین (علیه السلام ) مردى باقى نمانده و همه آنان به قتل رسیده اند از ماءموران خود درباره امام سجاد (علیه السلام )  توضیح خواست .

کینه و ناپاکى او عمیق عبیدالله به او اجازه نمى داد که شاهد زنده بودن جوانى از نسل حسین (علیه السلام ) باشد، چنین مى نمود که تصمیم گرفته است تا على بن الحسین (علیه السلام ) را نیز به شهادت رساند.

کینه و ناپاکى او عمیق عبیدالله به او اجازه نمى داد که شاهد زنده بودن جوانى از نسل حسین (علیه السلام ) باشد، چنین مى نمود که تصمیم گرفته است تا على بن الحسین (علیه السلام ) را نیز به شهادت رساند. امام سجاد (علیه السلام ) که نیت و عزم عبیدالله را دریافته بود، به عبیدالله فرمود: اگر به راستى عزم کشتن مرا دارید، شخص امینى را ماءمور کنید تا از زنان و کودکان سرپرستى کند. عبیدالله با شنیدن این سخن ، از تصمیم خویش منصرف شد و گفت نه : تو خود همراه قافله خواهى بود.(1)

پی نوشت ها:

1- امام سجاد (علیه السلام ) در این بخش از سخنان خویش به آیه اى از قرآن اشاره کرد که خداوند مى فرماید ولکم فى رسول الله اسوة حسنه یعنى برنامه هاى پیامبر و شیوه عمل او الگویى شایسته براى شماست . گویا امام با مطرح ساختن این آیه ، مى خواست به کوفیان بنمایاند که روش آنان مخالف روش پیامبر اسلام (صلى الله علیه و آله و سلم ) است ، چه این که پیامبر اکرم (صلى الله علیه و آله و سلم ) نسبت به اهل بیت خویش بویژه نسبت به فاطمه زهرا (سلام الله علیها) و على بن ابى طالب و فرزندان ایشان - حسن بن على و حسین بن على (علیه السلام ) - محبتى خاص داشت و درباره رعایت حقوق و حرمت آنها سفارشهاى صریحى به امت کرده بود. از سوى دیگر کوفیان که به ظاهر هوادار اهل بیت بوده و از دیرزمان با منطق استدلالى شیعه آشنایى داشتند بسرعت منظور امام سجاد (علیه السلام ) را دریافتند و یک بار دیگر سخنان على بن ابى طالب (علیه السلام ) در گوشهایشان طنین افکند و گویى با همین آیه ، همه چیز را دریافتند، از این رو به جاى این که بگذارند بیان امام سجاد (علیه السلام ) و استدلال آن حضرت تمام شود، به اظهار پشیمانى و ندامت و ابراز همدردى پرداختند.

2- احتجاج طبرسى 2/306.

3- امام سجاد( علیه السلام) جمال نیایش گران، احمد ترابی


خطبه على بن الحسین (علیه السلام) در شام

 

حساس ترین سخنان امام سجاد (علیه السلام ) که در طول اقامت در شام ایراد شده است و تحولى عظیم در محیط سیاسى شام و بینش مردم نسبت به دستگاه اموى ایجاد کرد و معادلات یزید را برهم زد و خط مشى او را نسبت به اهل بیت کاملا تغییر داد، خطبه اى است که آن حضرت در جمع مردم و رجال سیاسى و دینى شام ایراد کرد.

از کتاب هاى تاریخى چنین استفاده مى شود که این خطبه در مسجد جامع دمشق ایراد شده و از حوادثى که در کاخ یزید رخ داده و سخنانى که در محفل خصوصى تر وى ردو بدل شده جداست .

این خطبه را باید اوج موفقیت امام سجاد (علیه السلام ) در رسالت تبلیغ عاشورا و تداوم خط شهیدان کربلا دانست . اگر این خطبه ایراد نشده بود، چه بسا ماهیت نهضت حسینى براى سالیان دراز و یا براى همیشه بر اهل اسلام مخفى مى ماند .امام سجاد

 

در شام یزید براى استفاده بیشتر از شهادت حسین بن على (علیه السلام ) و اسارت خاندان وى در جهت تحکیم پایه هاى حکومتش تصمیم گرفت تا از سخنوران دربارش در مذمت خاندان على و توجیه فجایعى که صورت داده بود، بهره جوید. یزید از خطیب دربار خواست تا بر منبر رود و نقش خویش را در آن جمع حساس ایفا کند. خطیب در بلندى جاى گرفت و زبان به هتّاکى و بى حرمتى به اهل بیت گشود. امام سجاد از گستاخى و زشتگویى خطیب برآشفت و فرمود:

خداوند جایگاهت را آتش دوزخ قرار دهد.

وقتى سخنان خطیب دربار پایان یافت ، امویان خود را فاتح مى دیدند و مسایل راحل شده مى پنداشتند. اما على بن الحسین - تنها مرد جوان قافله اسیران - با اندامى که آثار رنج و اسارت از آن پیدا بود از جاى برخاست و به یزید گفت : خطیب شما آن چه خواست به ما نسبت داد و با مردم گفت ، آیا اجازه مى دهى من هم با مردم سخن بگویم ؟

یزید رضایت نمى داد، اما اطرافیان و حاضران مجلس و یکى از فرزندان خلیفه اصرار ورزیدند تا یزید پیشنهاد على بن الحسین (علیه السلام ) را پذیرد. زیرا در وضع و حال او نمى دیدند که بتواند سخنى هم پاى سخنور گزیده دربار بگوید!

یزید ناگزیر اجازه داد. امام سجاد (علیه السلام ) از پلکان منبر بالا رفت . در برابر چشمان مردم قرار گرفت وآنچه تا آن روز بر مردم شام پوشیده مانده بود، افشا شد.

حساس ترین سخنان امام سجاد (علیه السلام ) که در طول اقامت در شام ایراد شده است و تحولى عظیم در محیط سیاسى شام و بینش مردم نسبت به دستگاه اموى ایجاد کرد و معادلات یزید را برهم زد و خط مشى او را نسبت به اهل بیت کاملا تغییر داد، خطبه اى است که آن حضرت در جمع مردم و رجال سیاسى و دینى شام ایراد کرد.

امام زین العابدین (علیه السلام ) نخست سپاس خداى گفت و خطبه را آغاز کرد.

سخنان آغازین خطبه آن چنان تحول آفرین بود که اشک چشمان مردم را فرو ریخت و عواطف آنان را بشدت تحت تاءثیر قرار داد. در ادامه آن سخنان ، امام فرمود:

اى مردم ! شش نعمت به ما عطا گردیده و هفت فضیلت از سوى خدا به ما داده شده است .

ما از علم ، حلم ، بزرگوارى و بخشش ، فصاحت ، شجاعت و محبوبیت اجتماعى درمیان مؤ منان ، برخورداریم . فضیلت ها و شرافت هاى ما عبارتند از این که : پیامبر خاتم محمد (صلى الله علیه و آله و سلم ) از ما خاندان است و على بن ابى طالب - صادق ترین یار پیامبر (صلى الله علیه و آله و سلم ) - جعفر طیار، حمزه - شیر شجاع خدا و رسول - و حسن و حسین - دو سبط این امت - نیز از خاندان ما هستند.

آنان که مرا مى شناسند، از توضیح بى نیازند ولى آنان که مرا نمى شناسند گوش فرا دهند تا خویش را به ایشان بشناسانم .

اى مردم ! من فرزند مکه و منایم ،

من فرزند زمزم و صفایم .

من فرزند آنم که حامل رکن است .

من فرزند بهترین انسانى هستم که بر کره خاک جامه وجود پوشیده است .

من فرزند برترین موحدى هستم که برگرد کعبه طواف کرده و گام در مسیر صفا و مروه نهاده و حج به جا آورده و خداى را لبیک گفته است . من فرزند آن پیامبرم که بر مرکب آسمانى - براق - سوار گشت و جبرئیل او را به بلند جایگاه هستى - سدرة المنتهى - رسانید. به قرب خدا رسید؛ آنجا که فاصله قاب قوسین و یا کمتر بود!

من فرزند آنم که فرشتگان آسمان با او نمازگزاردند و به او اقتدا کردند.

من فرزند دریافت کننده وحی ام . فرزند محمد مصطفایم .

من فرزند على مرتضایم . آن کسى که بر صورت مستکبران نواخت تا ایمان آوردند - در برابر شعار ((لااله الا الله )) و پیام توحید سر فرود آورند و دست از عناد بردارند .-

من فرزند آن کسى هستم که پیشاپیش رسول خدا، با دو شمشیر و دو نیزه مى جنگید.

دو هجرت کرد، دو بار با پیامبر بیعت نمود، در بدر و حنین رزمنده بود و حتى یک لحظه - یک چشم برهم زدن - به خداوند کفر ورزید.

من فرزند صالح ترین مؤ منان ، وارث پیامبران ، نابودگر ملحدان ، پیشواى مسلمان ، نور جهانگران ، زینت عبادت کنندگان ، سرآمد گریه کنندگان - از خوف خدا اشتیاق به لقاى حق - شکیباترین شکیبایان ، برترین قیام کنندگان خاندان پیامبر (صلى الله علیه و آله و سلم ).

من فرزند کسى هستم که از سوى جبرئیل و میکائیل مورد تاءیید و یارى بود. - على (علیه السلام ) - حمایتگر از حریم مسلمانان ، کشنده مارقین و ناکثین و قاسطین ((طاغیان صفین و نهروان و جمل ))، ستیزنده با دشمنان لجوج .

- على (علیه السلام ) پرافتخارترین مرد از میان تمامى قریش ، اولین کسى به خدا و پیامبر (صلى الله علیه و آله و سلم ) پاسخ مثبت گفت و ایمان آورد. پیشتاز پیشتازان راه دین ، شکننده متجاوزان ، نابود کننده مشرکان ، تیرى از تیرهاى خدا بر منافقان ، زبان گویاى حکمت نیایشگران ، یاور دین خدا، ولى سرپرست امر الهى - حافظ و مجرى قوانین پروردگار...

آرى او جدم ((على بن ابى طالب )) است .

سپس امام چنین ادامه داد:

من فرزند فاطمه زهرایم .

من فرزند سرور زنان عالمم .

اى یزید این ((محمد (صلى الله علیه و آله و سلم ))) که هم اکنون نامش را مؤ ذن بر زبان آورد و به پیامبرى او گواهى داد، آیا جد توست یا جد من است !

اگر بگویى پیامبر (صلى الله علیه و آله و سلم ) جد توست دروغ گفته اى و کفر ورزیده اى !

و اگر باور دارى که پیامبر (صلى الله علیه و آله و سلم ) جد من است پس ‍ چرا و به چه جرمى خاندان او را کشتى !

امام همچنان به معرفى خویش ادامه داد، تا آن جا که صداى مردم به گریه بلند شد، و یزید از تاءثیر سخنان امام (علیه السلام ) در قلب مردم سخت بیمناک گردید.

هراس یزید از این بود که مردم در همان محفل علیه او بشورند! از این رو براى قطع کردن سخنان امام سجاد (علیه السلام ) به مؤ ذن دستور داد اذان بگوید!مؤ ذن از جاى برخاست و با صدایى که به همه مى رسید گفت :

الله اکبر، الله اکبر.

امام (علیه السلام ) در ادامه سخنان پیشین خود و براى همنوایى با نداى اذان فرمود:

آرى هیچ چیز بزرگتر و ارجمندتر از خدا نیست .

مؤ ذن گفت : اشهد ان لا اله الا الله .

امام فرمود:

تمامى وجودم - پوست و خون و گوشتم - به یگانگى خدا شهادت مى دهند.

مؤ ذن گفت : اشهد ان محمدا رسول الله (صلى الله علیه و آله و سلم ).

امام که هنوز بر بالاى منبر قرار داشت در این هنگام چهره اش را از مردم به سوى یزید برگرداند و فرمود:

اى یزید این ((محمد (صلى الله علیه و آله و سلم ))) که هم اکنون نامش را مؤ ذن بر زبان آورد و به پیامبرى او گواهى داد، آیا جد توست یا جد من است !

اگر بگویى پیامبر (صلى الله علیه و آله و سلم ) جد توست دروغ گفته اى و کفر ورزیده اى !

و اگر باور دارى که پیامبر (صلى الله علیه و آله و سلم ) جد من است پس ‍ چرا و به چه جرمى خاندان او را کشتى !

امام سجاد (علیه السلام ) تا بدین جا رسالت خویش را به شایستگى ایفا کرد و آن مجلس با وضعى آشفته و نگران کننده براى یزید پایان یافت.(1)

پی نوشت ها:

 

سخنان امام سجاد(علیه السلام) در مجلس یزید

هر چه زمان مى گذرد، شرایط جسمى و روحى اهل بیت (علیه السلام ) دشوارتر مى شود. سختی هاى راه ، سختگیری هاى ماءموران ، شماتت هاى مردم و گذشتن از میان بازارهاى شلوغ شام ، قرار گرفتن بانوان محجوب اهل بیت در معرض نگاه بیگانگان و اکنون ورود به مجلس جشن یزید!

این که آیا در شام دو مجلس برگزار شده است ، یکى در مسجد جامع دمشق و دیگرى در کاخ یزید و یا این که تمامى رخدادهاى اسف انگیز شام و سخنان حضرت زینب و امام سجاد (علیه السلام ) در یک مجلس اظهار شده ، دلایل قطعى در دست نیست و البته تعیین این موضوع تاءثیر مهمى در اصل بررسى آن حوادث ندارد.

آن چه مورخان درباره ورود اهل بیت (علیه السلام ) به مجلس یزید نوشته اند، مفصل و جان کاه است . هنگام ورود به مجلس یزید على بن الحسین (علیه السلام) فرمود:

انشدک الله یا یزید ما ظنک برسول الله لورا ناعلى هذه الحالة .شمع

یعنى ؛ سوگند به خدا، اى یزید، چه گمان دارى به رسول خدا اگر ما را بر این حال مشاهده کند.

امام با کوتاه ترین جمله ها، پیامدارترین مفاهیم را به شنودگان منتقل مى کند. زیرا به او اجازه سخنرانى نخواهند داد. هنوز بسیارى از شامیان او را بدرستى نمى شناسند، تنها نقطه مشترک میان او و جمع پیامبر (صلى الله علیه و آله و سلم)  است . آن جمع اگر هیچ چیز از معارف دین و تاریخ گذشته اسلام ندانند، اما نام پیامبر (صلى الله علیه و آله و سلم ) را شنیده اند و _هر چند به شکلى صورى_ به پیامبر (صلى الله علیه و آله و سلم ) علاقمند هستند.

شخص یزید اجرى براى پیامبر (صلى الله علیه و آله و سلم ) قایل نیست ، چنان که در شعارش بعدها به آن اشاره کرد. اما مردم ناآگاه شام ، به عنوان خلیفه رسول الله به یزید نگاه مى کنند و براى پیامبر (صلى الله علیه و آله و سلم ) احترام قایلند.

هر چه زمان مى گذرد، شرایط جسمى و روحى اهل بیت (علیه السلام ) دشوارتر مى شود. سختی هاى راه ، سختگیری هاى ماءموران ، شماتت هاى مردم و گذشتن از میان بازارهاى شلوغ شام ، قرار گرفتن بانوان محجوب اهل بیت در معرض نگاه بیگانگان و اکنون ورود به مجلس جشن یزید!

وقتى امام سجاد (علیه السلام ) نام رسول خدا (صلى الله علیه و آله و سلم) را به میان مى آورد، همه از خود مى پرسند: مگر میان این کاروان اسیران با پیامبر (صلى الله علیه و آله و سلم ) نسبتى هست ؟

این پرسش به قدرى جدى است که یزید نمى تواند خود را بى تفاوت نشان دهد. ناگزیر مى شود: زنجیرها را از على بن الحسین (علیه السلام ) بردارد! یزید با این کار، مى خواهد رحمت و عطوفت خود را به حاضران بنمایاند. غافل از این که پذیرش اعتراض امام سجاد (علیه السلام ) آغاز افشا شدن ماهیت زشت حکومت اوست و فرو افتادن غل و زنجیرها از اندام على بن الحسین (علیه السلام ) به معناى فرو شکستن نخستین حصارهایى است که او - یزید - خود را در پشت آنها مخفى داشته است .

اهل بیت در مجلس یزید جاى مى گیرند و ماءموران سر مقدس سید الشهدا را پیش مى آورند و در مقابل یزید مى گذارند.

یزید شعر مى خواند:

یفلقن هاما من رجال اعزة        علینا و هم کانوا اعق واظلما

یعنى ؛ شمشیرها، سرمردانى را مى شکافند که نزد ما گرامى هستند ولى چه مى توان کرد که آنان در دشمنى و ستم پیشدستى کرده اند!

على بن الحسین (علیه السلام ) که در میان اسیران قرار داشت ، فرمود:

اى یزید! بهتر است به جاى شعرى که خواندى ، این آیه از قرآن را بشنوى که خداوند مى فرماید:

ما اصابکم من مصبیة فى الارض و لا فى انفسکم الا فى کتاب من قبل ان نبراءها ان ذلک على الله یسیر. لکیلا تاءسوا على ما فاتکم و لا تفرحوا بما آتاکم والله لا یحب کل مختال فخور. (3)

یعنى ؛ هیچ مصیبتى در زمین و یا در بدن متوجه شما نمى شود مگر این که قبل از آن ، از سوى ما«خداوند» در کتابى پیش بینى شده و رقم خورده باشد، و این بر خدا آسان است . تا بر آنچه از دست مى دهید اندوهگین نباشید و به آنچه به دست مى آورید شادمانى نکنید و خداوند هیچ متکبر خودستایى را دوست ندارد.

آنچه امام سجاد (علیه السلام ) از این آیه مى جوید این است که به یزید یادآورى کند اگر ما عزیزانى را از دست دادده ایم ، جاى شماتت و ملامت ندارد و اگر تو احساس مى کنى چیزى به دست آورده اى ، مجال خوشى و سرمستى نخواهد داشت . و تو با این فخر فروشى و بزرگ نمایى منفور درگاه خدا هستى .

یزید که منظور امام و پیام آیه را دریافته بود، بشدت خشمگین شد و گفت :

آیه دیگرى هم در قرآن هست که آن آیه درباره شما مناسبتر است :و ما اصابکم من مصیبة فبما کسبت ایدیکم و یعفوا عن کثیر. (4) یعنى ؛ هر بلا و مصیبتى که به شما مى رسد، نتیجه دستاوردهاى خود شماست .

آن جمع اگر هیچ چیز از معارف دین و تاریخ گذشته اسلام ندانند، اما نام پیامبر (صلى الله علیه و آله و سلم ) را شنیده اند و _هر چند به شکلى صورى_ به پیامبر (صلى الله علیه و آله و سلم ) علاقمند هستند.

 

یزید با این آیه مى خواهد بگوید که اگر شما در برابر خلافت من سر تسلیم و سازش فرود مى آورید، با این حوادث روبرو نمى شدید. پس این شما هستید که قدم در این راه گذاشته اید.(5)  اما امام سجاد (علیه السلام ) به او مى گوید:

 

لا تطعموا ان تهینونا و نکرمکم      و ان نکف الاذى عنکم و تؤ ذونا

فالله یعلم انا لا نحبکم                      و لا نلومکم ان لم تحبونا

 

یعنى ؛ شما انتظار دارید که ما را مورد اهانت قرار دهید ولى ما شما را اکرام کنیم ! ما را مورد آزار و شکنجه قرار دهید ولى ما دست از شما برداریم ! خدا مى داند که ما هرگز شما را دوست نمى داریم و البته شما را ملامت نخواهیم کرد بر این که دوست دار ما نیستید.

یزید مى گوید: در این جا حق با شماست ولى اصولا پدر و جد تو - پیامبر (صلى الله علیه و آله و سلم ) - تلاش کردند تا قدرت را به کف آورند و امیر باشند و با ما به نزاع و درگیرى پرداختند…

 

على بن الحسین (علیه السلام ) در پاسخ او فرمود:

اى پسر معاویه و هند! قبل از این که تو به دنیا بیایى ، پیامبرى و حکومت از آن جد و نیاکان من بوده است . روز بدر، احد و احزاب پرچم پیروزمند رسول خدا (صلى الله علیه و آله و سلم ) در دست پدر من - على بن ابى طالب (علیه السلام –( بود در حالى که پدر و جد تو پرچم کفر را در دست داشتند!

سخن که به این جا انجامید، چنان یزید به بن بست رسیده بود که چاره اى جز سکوت نداشت . البته اگر این سخنان در محفلى خصوصى رد و بدل شده بود چه بسا یزید، بیش از این ها ناشکیبایى مى کرد و امام على بن الحسین (علیه السلام ) را خاموش مى کرد و مى کشت .اما یزید در آن محفل عمومى گام در میدان مناظره و اثبات حقانیت خویش ‍ گذارده و اکنون مجلس در وضعیتى قرار گرفته است که او ناچار به ادامه آن وضع است .

امام سجاد (علیه السلام ) که شرایط دگرگون شده مجلس را شاهد بود و نفوذ سخنانش را در حاضران احساس مى نمود، آهنگ سخن را از شیوه استدلالى به روش عاطفى تغییر داد. نه براى متاءثر ساختن یزید! بلکه براى بیدار ساختن وجدان ها و عواطفى که اکنون با سخنان و استدلال هاى او شعورشان رو به بیدارى نهاده است . امام فرمود:

اى یزید! اگر درک مى کردى و مى دانستى که چه کرده اى و با پدر و برادر و عموزاده ها و خاندان ما چه رفتارى داشته اى و اگر براستى قادر بودى عمق این فاجعه را بشناسى به کوه ها مى گریختى بر ریگها مى خفتى و آرام نمى گرفت.

امام نگاهى هم به مردم دارد، به حاضران مجلس یزید! و مى فرماید:

 

ماذا تقولون اذ قال النبى لکم          ماذا فعتلتم و انتم آخر الامم

بعترتى و باهل بعد مفتقدى           منهم اسارى و منهم ضرجوا بدم (6)

 

یعنى ؛ چه پاسخ خواهید داشت آن گاه که پیامبر (صلى الله علیه و آله و سلم ) به شما بگوید: شمایان که سرآمد امت ها هستید، با عترت من و خاندان ، بعد از رحلت من چه کردید! برخى را به اسارت کشاندید و گروهى را به خون شان آغشته ساختید! (7)

پی نوشت ها:

 1- ترجمه مقتل ابى مخنف 193-196؛ مقاتل الطالبین 2/121؛ احتجاج طبرسى 2/310-311؛ مقتل خوارزمى 2/69؛ احقاق الحق 2/126-128؛ مثیر الاحزان 54؛ بحارالنوار 138-139؛ نفس ‍ امهموم 242؛ مقتل الحسین 352.

2- امام سجاد(ع)- احمد ترابی

3- حدید 23-22

4- شورى /30

5- تاریخ طبرى 7/376

6- بحار الانوار 45/131

7- امام سجاد(ع)، احمد ترابی

اگه سن یه خانومی رو پرسیدین و اونم جواب داد: "چند نشون میدم؟؟"
یعنی بمب ساعتی گرفتی دستت و اگه کابلو اشتباه ببری میترکی 

دوس دارم یه زن بگیرم اسمش ستاره باشه بعده یه مدت......
.
.
.
برم یه زن دیگه هم بگیرم اسم اونم ستاره باشه بیارمش خونه پیشه زن اولم.
.
آخرم خودم برم یه گوشه بشینم با خیال راحت جنگ ستارگان رو از نزدیک ببینم

من به مامانم اس ام اس میزنم جواب میده "پیامت دریافت شد" !

یه چیز تو مایه هاى عمار عمار یاسر، یاسر به گوشم 

بچه که بودم یه بار مامانم خواست منو تنبیه مدرن کنه
منو تو انباری زندونی کرد منم اون تو شروع کردم به آواز خواندن با صدای بلند
یهو دیدم در باز شد مامانم با لوله جاروبرقی اومد دوباره منو تنبیه سنتی کرد!

من از بچگی ۱ستاره رو نشون کردم تو آسمون
میگفتم این ستاره منه وقتی فهمیدم چراغ دکل مخابراته کمرم شکست

آغا من موندم چرا همیشه عکس ده نفر برتر کنکور رو تلوزیون نشون میده
باور کنید ده نفر آخر شدن سختر از اونه
مسئولین کجایید !؟

احترام پدرم به حریم خصوصی به این صورته که
اول در رو باز میکنه  بعد طی همون فرایند باز شدن در  همزمان چند ضربه ای هم به در میزنه !

تو فکرم یه نمایشگاه بزنم
نقاشی هایی که موقع درس خوندن واسه کنکور کشیدم رو به نمایش بذارم !

یکی از خصوصیات خوبم اینه که:
کسی ک منو دوس داشته باشه هیچ وخت پیر نمیشه
یا دق مرگش میکنم یا خودش جوون مرگ میشه !

راز چیست؟
چیزیه که دخدرا به همه میگن که به هیچ کسی نگن!

سوالم از آقای گالیله اینه که:
اگه زمین باسرعت دور خودش می چرخه
پس چرا اینقدرهوا گرمه 

کیه؟ کیه؟ کیه؟

کیه؟…………کیه؟
کیه؟
واکنش اعضای خانواده وقتی شما تلفن وجواب می دی
(نمیذارن نفست بالا بیاد)

تصاویری از ترول های خنده دار و جدید (25)

علی پهلوان، خواننده گروه موسیقی آریان،در کنسرتی که به همراه گروه برای ایرانیان مقیم لندن به منظور جمع آوری کمک برای مردم آفریقا داشتند،در بین اجرا از همه تماشاچیان خواست که سکوت محض برقرار کنند. سپس در حالیکه در سکوت کامل سالن دستهایش را با ریتمی آرام ولی پیوسته به هم می کوفت، برای این که مردم را متوجه عمق فاجعه گرسنگی در آفریقا کند، خطاب به تماشاچیان گفت:« هربار که من دستهام رو به هم می کوبم، کودکی در افریقا می‌میره»

از ردیف جلوی تماشاچیان، صدایی با لهجه غلیظ سکوت را شکست: «خب دست نزن مردم آزار! »

 

خواهرم یادت باشه که دشمن از سیاهی چادرتومی ترسه!

 

چون چادرت سنت حضرت فاطمه(س)است.

تصاویری از ترول های خنده دار و جدید (25)

- دیشب که خوب می خوردین این چی چیه آوردین؟
(گروه بانوان در مراسم پاتختی در هنگام باز کردن کادو)

***

 یارو دوس دخترش زنگ زده

 با گریه میگه پویا میخوان منو از تو جدا کنن

 داره واسم خواستگار میاد

 پویا نمیدونم قراره چی بشه

 وااااای خدای من اگه جوابم مثبت باشه چی؟

 هیچ وقت خودمو نمیبخشم !!

.

.

.

 من o_O

 خواستگار ^_^

 اسماعیل فلاح خبرنگار اعزامی صدا وسیما

***

ﻣﻬﻢ ﻧﻴﺴﺖ ﮐﻪ ﺩﻫﻪ ﺷﺼﺘﻲ

ﺑﺎﺷﻲ ﻳﺎ ﺩﻫﻪ ﻫﺸﺘﺎﺩﻱ ﻳﺎ ﺩﻫﻪ ﻧﻮﺩﻱ؛
.
.
.

ﻣﻬﻢ ﺍﻳﻨﻪ ﮐﻪ ﻣﺜﻞ ﺩﻫﻪ ﻫﻔﺘﺎﺩﻱ

ﻫﺎ ﺑﺎ ﻣﻌﺮﻓﺖ ﺑﺎﺷﻲ!!!

هفتادیاااااااااا دست جییییغ سووووووووووت هووووووورااااااااااا بزنید به افتخار خودتون

***

ﺍﯾﻨﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﻣﯿﺮﻥ ﺭﻭﻭ ﺭﯾﻞ ﻗﻄﺎﺭ ﻣﯿﺨﻮﺍﺑﻦ ﻭ ﻋﮑﺲ
ﻣﯿﮕﯿﺮﻥ...
ﻭﺍﻗﻌﺎ ﺍﯾﻨﺎ ﻧﻤﯿﺪﻭﻧﻦ ﻗﻄﺎﺭ، ﺗﻮﺍﻟﺘﺶ ﯾﻪ ﺳﺮﻩ ﻣﯽﺑﺎﺷﺪ؟
ﻣﻦ ﺩﯾﮕﻪ ﺣﺮﻓﯽ ﻧﺪﺍﺭﻡ l:

***

برادرمن،
ابروهای نخ کردتو میشه تحمل کرد
موهای بلوندتم یه کاریش میکنم.
اصن کت واکینگ راه رفتنم قبول...
ولی دیگه نمیتونم تحمل کنم که تو چشام زل بزنی بگی :شلام عجقم!
میفمی؟ نمیشه تحمل کرد!

***

تصاویری از ترول های خنده دار و جدید (25)

به بابام میگم پدر موجودیست که جونشو واسه بچش میده اما ماشینشو نه ؛ امیدوارم بودم تحت تاثیر قرار بگیره که گفت : آخه ماشینش جون بچشو میگیره !

و انسان موجودیست که زیاد موجود نیست !

آخه پاستیل چیه ؟ سوسول بازی …
مرد اونه که دست مخاطب خاصشو بگیره ورداره ببره کله پاچه ای هی لقمه بگیره چش گوسفنده رو بعد روشم آبلیمو بریزه بزاره دهن عشقش !

میگن محرم دخترا با کیلیپساشون به علامتا سلام میدن …

همیشه آرزوم این بود مخاطب خاصم بهم خیانت کنه و عکساشو بندازم تو شومینه بسوزه ولی خوب اولا که عکساشو ندارم ، دوما من اصلا مخاطب خاص ندارم و سوما هم بین خودمون بمونه ، شومینه هم نداریم !

اول مرغ بود یا تخم مرغ رو ول کنید …
اولِ اولِ اول کلیپس بود بعد دختر یا دختر بود بعد کلیپس ؟؟؟

مورد داشتیم دختره دانشگاه قبول شده نمیدونسته چی بپوشه انصراف داده !

مرا به کعبه چه حاجت! 

طواف می کنم "مادری" را که 

برای لمس دستانش هم وضو باید گرفت ...

تصاویری از ترول های خنده دار و جدید (25)

ﯾﻌﻨﯽ ﺑﻪ ﺩﺭﺟﻪ ﺍﯼ ﺍﺯ ﮐﻤﺒﻮﺩ ﺗﻮﺟﻪ ﺭﺳﯿﺪﻡ ﮐﻪ ﻫﺮ ﮐﯽ برا ﺍﯾﻦ ﭘﺴﺖ کامنت بزاره


ﺍﺳﻤﺶُ ﺭﻭ ﺑﺎﺯﻭﻡ

 ﺧﺎﻟﮑﻮﺑﯽ ﻣﯽ ﮐﻨﻢ :((((((

رفتم سر قبر مادربزرگم ... یارو اومده پیشم نشسته میگه فوت کردن؟ گفتم نه

فردا امتحان ریاضی داره خودشو زده به مردن که نره :|

مملکت نی که دیوونه خونس !!***

دختــرای عـزیز درستــه میــگن سـر سنگیــن باش ..

ولــی بوخودا منظورشون با کلیــپس نبــوده هااا !!

***

این روزاى مونده به محرم همه جورى تندتند دارن ازدواج میکنن که آدم هول 

میشه، فک میکنه اگه تا محرم ازدواج نکنه Game Over شده...:|

***

ﺟﻨﺎﺏ ﺍﯾﺮﺍﻧﺴﻞ ﮐﻪ ﺍﺻـﺮﺍﺭ ﺩﺍﺭﯼ 15 ﺩﻗﯿﻘـﻪ ﻣﮑﺎﻟﻤﻪ ﮐﻨـﻢ ﺗﺎ 5 ﺩﻗﯿﻘﻪ ﻣﮑﺎﻟﻤـﻪ 

ﺭﺍﯾﮕﺎﻥ ﺑﻬـﻢ
 
ﺑﺪﯼ ، ﯾﺎ ﺩﺱ ﺍﺯ ﺳـﺮﻡ ﻭﺭﺩﺍﺭ ﯾﺎ ﻭﺍﺳـﻢ ﯾﻪ ﻣﺨﺎﻃﺐ ِ ﺧـﺎﺹ ﺟـﻮﺭ ﮐﻦ |:والاااااااااا 

اعصاب برا ما نزاشته بس که اس داده:||||||

***

عمه ی توماس ادیسون مجددا در بیانیه ای به مردم شریف ایران اعلام کرد:
توماس فقط برق را اختراع کرده است لطفا به خاطر قبضش ما را مورد عنایت قرار ندهید
!!!!! والاااااااا چه کاریه..

***

 

تصاویری از ترول های خنده دار و جدید (25)

داداشم رفته بود حموم
پسر عمومم خونمون بود
یهو داداشم تو حموم زد زیر خنده هی میخندید
پسر عموم گفت داش چرا امیر داره میخنده؟
گفتم هیچی نیست داره سنگ پا میکشه 

من دیوانه ی عزت نفس کسآییم که شماره شون رو. پشت در توالت مینویسن..

موبایلم هر سه روز یه بار صداش در نمیاد
ولی فقط کافیه صندلی عقب یه تاکسی به صورت فشرده بشینم
که نتونم دست تو جیبم کنم، اونوقته که دیگه!

پسورد وایرلسمو ۲روزه عوض کردم کلن محبوبیتمو تو همسایه ها از دست دادم!
یکی یکی سردو سردتر میشن...
امروز یکیشون بلند به اون یکی می گفت :نامرد گدا نذاشت فیلممو کامل دانلود کنم :|

بابام میگه یه شامپوی خوب خارجی واسه (خودت) بخر میخوام برم حموم!!!

به نظرم با چنگال ماست خوردن منطقی تر از اینه که از جات بلند شی بری قاشق بیاری !طرف جرعت نداره باقی پولشو از راننده آژانس بگیره

ولی میاد اینجا می‌شه منتقد اجتماعی !

تصاویری از ترول های خنده دار و جدید (25)

یکی از فانتزیام اینه که مخاطب خاصمو ببرم خونه با خانواده بشینیم پای سفره ی بعد هِی مامانم نگاش کنه بگه وای عروس گلم چه چادر بهش میاد بعد اونم ذوق مرگ بشه از خجالت بیاد خودشو بچسبونه به من! منم یکی بخوابونم زیر گوشش بگم درست بشین جلو چارتا بزرگتر … والا !!!

یکی از فانتزیام اینه که الکی بگم جدا شیم تو بگی که نمیتونم ولی متاسفانه تا میگیم ج طرف مثل میگ میگ میره !

همیشه دوست داشتم یکى بهم بگه “اما آخه آقاجون !!!” منم بگم “اما بى اما ، دیگه م به من نگو آقاجون” بعدم از کادر برم بیرون که دوربین بره رو صورت اون !

یه دوستی دارم خیلی آدم کثیف و غیربهداشتیه ، الان داره با سوییچ ماشینم سنگای ته کفششو درمیاره و انگار نه انگار که من با این سوییچ گوشامو تمیز میکنم !

کودک درونم راه افتاده دنبال پدر و مادر واقعیش میگرده ، فکر کنم بچه طلاق باشه لامصب !!!

دیروز یکی از گودزیلاهای فامیل رفته بود مسافرت بهم زنگ زده میگه : میشه بری ایمیل هامو چک کنی یه خبر مهم قرار بود بهم برسه ، یه گوشی هم سفارش داده بودم ببین چی شده !!!
من وقتی همسن این بودم لواشکو با پوستش میخوردم مزه پیتزا بده …

تصاویری از ترول های خنده دار و جدید (25)

بعضیا هستن میخوان باعث تنوع شن ولی زیاد وارد نیستن باعث تهوع میشن !

دوست گرامی ! لطفا در هنگام دروغ گفتن حداقلِ شعور را برای مخاطب خود متصور شوید !{-15-}

عجب روزگاری شده ! ﮐﺎﻓﯿﻪ ﯾﻪ ﺭﻭﺯ ﺍﺗﻔﺎﻗﯽ ﯾﻪ ﺟﻮﺭﺍﺏ ﺳﻮﺭﺍﺥ ﺑﭙﻮﺷﯿﻦ ! ﺍﮔﻪ ﺷﺪﻩ ﺍﺗﻮﺑﺎﻥ ﺭﻭ ﻣﻮﮐﺖ میکنن تا مجبور بشی ﮐﻔﺸﺘﻮ ﺩﺭ ﺑﯿﺎﺭﯼ !

به بعضیام باید گفت اگه نمیتونی آدم باشی حداقل حیوون بی آزاری باش.

اینایی که تا یه چیزی میشه میگن “شِت” همونایی هستن که تا چند وقت پیش وقتی یه چیزی میشد میگفتن “دَدَم وای”

ایدئولوژی بعضی‌ دخترا در آرایش ‌کردن، همان ایدئولوژی نقاشی‌های مهدکودک است؛
جای سفید در صفحه باقی نذارید!

خخخخخ

دقت کردین وقتی مهمون میاد
آشغال ریزه های روی قالی چقدر به چشم میان و بزرگ میشن؟!
اصلا میان جلو سلام واحوالپرسی میکنن

استاد :بزرگ شدی چیکار میکنی
شاگرد :عروسی
استاد :منظورم اینه که چی میشی
داماد
استاد :اه.. منظورم اینه بزرگ شدی چی حاصل میکنی
زن
استاد :احمق بزرگ میشی برای پدر مادرت چ میکنی
عروس میگیرم خب
استاد :لعنتی پدرمادرت اینده چی میخوان ازت
نوه استاد!

همیشه در بچگی دخترها عاشق عروسک ها هستند ...
 
و پسرها عاشق مردان غول پیکر ...
 
ولی نمی دانم چه حکمتی است که وقتی بزرگ می شوند ،
 
دختر ها عاشق مردان غول پیکر میشوند و
 
پسرها عاشق عروسک ها ... !
 

تصاویری از ترول های خنده دار و جدید (25)


آمریکا این چهارشنبه به ایران حمله میکند!

 

یه روزنامه ی اُردنی خبر زده که آمریکا چهارشنبه به ایران حمله میکنه، اینا هم نظرهای زیر اون تو یه سایت فارسی!

 

»  ما 4 شنبه امتحان داریم لطفا بندازین جمعه

 » من چهارشمبه چک دارم!

 » منم چهارشنبه امتحان دارم . موندم چیکار کنم. برم جنگ، نَرَم جنگ...

« یعنی اگه چارشنبه بیان .... بابا ما ورزش داریم لامسّبا ! میفهمید ؟؟؟

»  پس چرا ساعت شو نگفته؟! شاید ما خونه نباشیمش...

»  حالا من چی بپوشم؟!

»  ما شماره ماشین مون فرده، فک نکنم بتونیم تــو این حماسه آفرینی حضور بهم برسونیم!

 » میشه بهش بگین موقع برگشت منو به عنوان غنیمت ببرن آمریکا

» سه شنبه حمله کنن تا چهارشنبه تمومش کنن که پنج شنبه جعمه بریم دَدَر!!

» شام هم میدن؟

» ایول، بالاخره یه بهونه جور شد من پنجشنبه نرم عروسی. از جنگ برگشتم خستم ! تازه اگه اسیر نشم و برگردم

» بگو سر راه نون بگیره ...

» ای بابا حالا نمیشه جمعه عصر باشه آخه عصرای جمعه خیلی دلگیره آقا ما از مسئولین خواهشمندیم جمعه حول و حوش ساعت 3 یا 3/5 حمله کنن بعد از ناهار...

 

تصاویری از ترول های خنده دار و جدید (25)

داداشم داشت از باغچه پر گلمون عکس میگرفت ، توجه کنید فقط از گل ها عکس میگرفت
گفت یک . . . دو . . . سه icon neutral فک و فامیله ما داریم ؟ آذر 91
فک و فامیله داریم ؟

بابام بهم پول داده برم خرید ، میگم تو که پول می دی یه کم بیشتر بده ، زیاد اومد بر می گردونم ، من بچه اتم مثلا !
می گه : تو دنیای منی اما ! به دنیا اعتمادی نیست icon neutral فک و فامیله ما داریم ؟ آذر 91
فک و فامیله داریم ؟

گواهی نامه گرفتن مامانم حدود یک سال و نیم طول کشید ؛ قبول که شده بود افسره از مامانم خوشحال تر بود !

اقا رفتم خونه خالم دیدم هیچ کس خونه نیس بجز پسر خالم که داره توپ بازی میکنه ، بهم گفت حامد بیا ببینم چند تا رو پای میری !
منم جوگیر شدم گفتم توپو بده گفت من تا تو اتاقم میرم . . .
شروع کردم روپای تا اون بیاد یهو خالم اومد پسرخالمم اومد پایین گفت حامد صدای شکستنی اومد چی شکستی ، منم حول شدم گفتم هیچی خالم چپ نگام کرد ، گفتم : بجون خاله کاری نکردم !
پسر خاله کثافط من رفت پشت مبل یه مجسمه شکسته اورد ، دیگه هیچی خودمم باورم شد که شکستمش بعد فهمیدم خودش شکستش ! icon neutral فک و فامیله ما داریم ؟ آذر 91
فک و فامیله داریم ؟

الان چند وقته مامان بزرگم سپرده واسش عصا بخرم همش یادم میره !
جلو همه بهم میگه :
من می میرمُ تو عصا نمی خری واسم !
ازت راضی نیستم ، وصیت میکنم رو سنگ قبرم بنویسن
عمرم در آرزوی عصا بگذشت ، من مُردم و نوه ام آدم نگشت icon mrgreen فک و فامیله ما داریم ؟ آذر 91
فک و فامیله داریم ؟

دو سال پیش روز تولدم بابام برام یه عینک طبی کادو خریده بود ، بهش گفتم پدر من این دیگه چیه گرفتی ؟ برگشت گفت همیشه دوست داشتم پسرم عینکی باشه icon neutral فک و فامیله ما داریم ؟ آذر 91
فک و فامیله داریم ؟

سلام

 درست یادم نیست در چه سنی اولین بار بود که چادر به سر کردم اما با وجود اینکه خونواده ام مذهبی هستن و چادری، به خاطر کوچک بودنم و اینکه شاید نتونم چادر را درست نگه دارم همیشه دغدغه داشتن. از آن طرف من هم با حس کودکانه خود اصرار بر استفاده از چادر داشتم.

یادم هست وقتی با چادر مدرسه می رفتم چندین بار نزدیک بود زمین بخورم و نمی تونستم درست چادرم را جمع و جور کنم مثل همه کودکانی که الان با شوق چادر به سر می کنند و نمی تونند درست جمع و جورش کنند.

در کودکی به خاطر جو خانواده و به خاطر اینکه دوست داشتم مثل اونها باشم چادری شدم بزرگتر که شدم باز هم به خاطر اینکه خوانواده در انتخاب مسیر من را آزاد گذاشته بودند و به لطف خدا و استفاده از محضر سخنرانان خیلی خوبی چون دکتر بانکی چادر را با تمام وجود انتخاب کردم.

شاید تا اواخر دوره راهنمایی برایم تقلیدی بود اما بعد از آن برایم یک ارزش شد.

هیچ وقت این صحبت دکتر بانکی را فراموش نمی کنم که می گفتند حیا مانند سفیده تخم مرغ که زرده را در یک هاله قرار می دهد و حفظ می کند می ماند و نمی گذارد کسی به فرد تعرض کند.

البته حیا چیزی فراتر از چادر هست و جنسیت در آن مطرح نیست اما یکی از مصادیقش مسلما پوشش برتر است.

از همون جا به این نتیجه رسیدم که صرفا چادری شدن و چادری موندن هنر نیست. باید الگو شد باید فاطمی شد باید حیا داشت.

به دنبال الزامات این اصل رفتم و کم و بیش سعی کردم لااقل بفهمم که فرق چادر سر کردن و چادری بودن چی هست.

به نظرم در خوانواده های مذهبی مثل خوانواده من چادری بودن کار سختی نیست اما اینکه چادر را به انتخاب خودت حفظ کنی و سعی کنی از ماهیتش دفاع کنی کار سختی هست.

چه بسا خونواده های مذهبی که مادر با چادر و حجاب زیاد در جامعه ظاهر می شود اما امان از حجاب دختر! نمی تونم به صراحت بگم اما شاید چون اون دختر خانم ها نفهمیدن حجاب چی هست، متوجه نشدن حیا چی هست و به اجبار در خوانواده مذهبی بودن و شاید مجبور شدن حجابی داشته باشند که اینجوری شدن.

فکر می کنم در کل اینکه خوانوادم من را در انتخاب آزاد گذاشتن و محدود نکردن و در کنارش نگاه نظارتی داشتن و خودم هم مشتاقانه و به لطف خدا در سخنرانی های مرتبط حضور داشتم باعث شد چادری بمونم و قدردان آن باشم.

اون سخنرانی ها در دوران بلوغ و سالهای تحصیلی راهنمایی، خیلی زیاد به زندگی من جهت دادند. فکر می کنم مهم هست که انسان در سالهای بلوغ یعنی دوران راهنمایی و دبیرستان چه مسیری را انتخاب می کند، اجباری انتخاب می کند یا اختیاری.همین انتخاب ها هست که مسیر آینده را شکل می دهد و حتی باعث تغییر مسیرهایی در دانشگاه و ازدواج می شود.

خدا را شکر می کنم که در سالهای بلوغ خدا خیلی به من لطف کرد و در دانشگاه هم با دوستان توانستم با گروه های دانشجویی بی نظیری همراه شوم، به عبارتی رفیق بد در مسیرم یا نبود یا تأثیر گذار نبود. الان هم در این بازه زمانی سعی می کنم در محیط کار، تحصیل، خانواده و جامعه به الزامات چادری بودن توجه کنم و آن ها را رعایت کنم نه صرفا چادر به سر کنم. مهم است که با چادر در همه محیط ها قوی وارد شویم و الگو قرار گیریم.

پایدار باشید و دست حق یارتان

التماس دعا

تصاویری از ترول های خنده دار و جدید (25)